tag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post1307358777703046904..comments2023-10-06T07:37:08.238-07:00Comments on تلخ مثل عسل: نشانه ها-2Unknownnoreply@blogger.comBlogger19125tag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-66478315636246673562009-03-03T01:00:00.000-08:002009-03-03T01:00:00.000-08:00عرفان! خیلی وقتا اتفاقِ یه چیزی که ما شر میدونیم ن...عرفان! خیلی وقتا اتفاقِ یه چیزی که ما شر میدونیم نهايتِ خيره و اينو ممكنه حتي هيچوقت متوجه هم نشيم و مي بيني وقتي چيز خيري رو با دعا و زور از خدا يا كائنات مي گيريم، هيچ نتيجه ي خوبي عايدمون نميشه.. اينام هست خب. نه؟داروگjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-42581488977105589092009-03-03T00:16:00.000-08:002009-03-03T00:16:00.000-08:00به قول معروف والله و اعلم!به قول معروف والله و اعلم!کتایونjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-2544354178294718482009-03-02T18:07:00.000-08:002009-03-02T18:07:00.000-08:00امیر جان یه بحثیاگه اصلا سعی نکنیم که نشانه ها رو ...امیر جان یه بحثی<br>اگه اصلا سعی نکنیم که نشانه ها رو تفسیر کنیم چه اشکالی داره؟<br>اینو با تمام وجود باور دارم که هیچ چیز نمی تونه انسان رو پیش بینی کنه<br>و خوبی و بدی خیلی کلی تر از اینن که بشه تعریف شون کرد<br>به نظر من همه چیز بر می گرده به احساس آدم نسبت به اون کار<br>بذاریم نشانه ها (اگه هستند) خودشونو تو احساس ما نسبت به عمل نشون بده و دنبال تفسیر نباشیم...سیاوشnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-41915941564343506952009-03-02T17:57:00.000-08:002009-03-02T17:57:00.000-08:00امیر جان این نظر شخصی خودمهبه نظر من ذهن آدمی بسیا...امیر جان این نظر شخصی خودمه<br>به نظر من ذهن آدمی بسیار پیچیده عمل می کنه وقتی ما یک چیزی رو با تمام وجود می خوایم ذهن درگیر به دست آوردنش می شه. این درگیری درگیریه ذهن برای به دست آوردن مورد طلبش بعد از مدتی وارد ناخودآگاه میشه و حتی وقتی که ما داریم رو یه موضوع دیگه فکر می کنیم. اون مطلب تو نا خودآگاه ما روندش رو داره طی می کنه. (مثل یک پردازش مولتی ترید). و نتیجه ی اون پردازش تو نا خودآگاه تو عملکرد ما در دنیای بیرون اثر میذاره حتی عملکرد های بسیار بسیار جزیی که ما کامکلا ناخوآگاهانه انجامشون می دیم. و این میشه که کل جهان دست به دست هم می ده تا ما به خواستمون برسیم. که در واقع نتیجه ی ذهن خود ماست.<br>اینو هم بگم که ذهن در پردازش خودش تو بخش نا خودآگاه از یه دیتایی استفاده می کنه که حتی ما از وجود اون دیتا تو ذهنمون بی خبریم.سیاوشnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-82620168460424979742009-03-02T15:53:00.000-08:002009-03-02T15:53:00.000-08:00ببین این پستت رو که خوندم یه هو یه استاد پشت تریبو...ببین این پستت رو که خوندم یه هو یه استاد پشت تریبون ریش پرفسوری عینکی و ...اومد تو ذهنم که خیلی کارش درسته.<br>ا یول تو که می دونی که من بازم می گم صحیح است و باز اعتراف می کنم تفسیر نشانه ها کار سختیه و حتی به زعم من از تفسیر خواب سختتر شاید چون من زیاد دقت و توجه به نشانه ها ندارم ولی به خواب از بچگی علاقمند و کنجکاوش بودم.<br>ای داد بیداد کم مونده الان گیر بدم به همه ی نشانه ها تو این اوضاع بی وقتی.عاطفه(احلام)javascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-52644924893924266632009-03-02T13:43:00.000-08:002009-03-02T13:43:00.000-08:00آخریشم بگم و می رم:کلی ذوق و هیجان بابت این کامنته...آخریشم بگم و می رم:<br>کلی ذوق و هیجان بابت این کامنتهایی که برای این مطلب اخیرم گذاشتی در وجودمان جوانه زده و هی بادمان می آید و هی مجبور می شویم یک سرفه ای بکنیم و سینه ای صاف کنیم و ذوقی درونمان پر بکشد تا توی نفسهایمان و یک عالمه تجدید انرژی بشود برایمان. و خلاصه اینکه کلی انرژی مثبت مثبت مثبت گرفتم <br>سپااااااااااااااااااااااااااااااااااااااسرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-2446852372517550902009-03-02T13:37:00.000-08:002009-03-02T13:37:00.000-08:00یه چیز دیگه. اونم اینکه اتکا به نشانه ها به نظرم ر...یه چیز دیگه. اونم اینکه اتکا به نشانه ها به نظرم ریسک بالایی داره.تصور من اینه که اگه بخوایم با دید اتکا پیش بریم باید منشا و منبع نشانه ها رو به صورت قطعی و نه حدس و گمان پیدا کنیمرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-17148362010955610442009-03-02T13:34:00.000-08:002009-03-02T13:34:00.000-08:00خودم هم جا خوردم که از چطور از کنار یونگ قل خوردم...خودم هم جا خوردم که از چطور از کنار یونگ قل خوردم و سر خوردم و رسیدم به نوروزرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-1795191144333818442009-03-02T13:31:00.000-08:002009-03-02T13:31:00.000-08:00ولی کلن این نظر جلب و جذب یونگ بسیار اقناع کننده ا...ولی کلن این نظر جلب و جذب یونگ بسیار اقناع کننده است ای کاش بیشتر بازش کنید. تا بیشتر بدانیم . شاید ماهم از این میانه به نتیجه ای برسیم. من بالشخصه با روزمره ها و اتفاقاتی شبه نشانه و شبه همزمانی زیاد روبرو می شوم اما هر چه آنها را بیشتر مرور می کنم بیشتر به این نظریه یونگی که گفتی ایمان می اورم و اگر واقعن چنین باشد چه قدر جا دارد که این قبل از نو شدن سال به افکار و نگاههایمان دستی بکشیم و گرد .و غباری بگیریمرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-51734997136004638812009-03-02T13:26:00.001-08:002009-03-02T13:26:00.001-08:00قبول کن که نشانه شدن یک پستی که در مورد نشانه هاست...قبول کن که نشانه شدن یک پستی که در مورد نشانه هاست یک جورهایی حس غریبی می دهد به آدمرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-8274301779804778682009-03-02T13:26:00.000-08:002009-03-02T13:26:00.000-08:00قبول کن که نشانه شدن یک پستی که در مورد نشانه هاست...قبول کن که نشانه شدن یک پستی که در مورد نشانه هاست یک جورهایی حس غریبی می دهد به آدمرویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-34403008255641236762009-03-02T13:25:00.000-08:002009-03-02T13:25:00.000-08:00تازه جالب اینکه خود این پست شما هم خودش برای من یک...تازه جالب اینکه خود این پست شما هم خودش برای من یک نشانه است. اینکه دیشب در یک مهمانی بنشینی و نوع مهمانی هم از آن جمعهایی باشد که ارتباطی به مباحث اینگونه ای ندارد ولی یکهو باب بحث به سمت نشانه ها و رد پاها و نتایج آن و ذهن و تواناییهایش کشیده شود و آدم قبل از خواب کلی به این مساله فکر کند و صبحش بیاید ببیند امیرخان امیرانه این مطلب را نوشته خودش نشانه نیست؟رویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-13183341525760067002009-03-02T13:22:00.000-08:002009-03-02T13:22:00.000-08:00من تازگیها درگیر این بحث نشانه ها شده ام و به شدت ...من تازگیها درگیر این بحث نشانه ها شده ام و به شدت دنبال منبع و منشاش می گردم که ببینم در خود ماست یا در روح بزرگ طبیعت نهفته است اما هنوز نتونستم به جواب برسم. البته بیشتر تمایلم به سمت یکی از تواناییهای ذهن خود انسان است اما آخر الامر نتیجه چه خواهد شد الله اعلم!رویاjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-60866724827077918092009-03-02T11:32:00.000-08:002009-03-02T11:32:00.000-08:00من همچنان اعلام میدارم به شدت به نشانهها معتقدم ...من همچنان اعلام میدارم به شدت به نشانهها معتقدم و از این تریبون باز هم میاعلامم مگر شر جز روی دیگر خیر است، یعنی گاهی بین خیر و شر فاصله یک مو میباشد. و اگر میگویند الخیر و فی ماوقع یعنی هرچه رخ میدهد خیر است کلی حکمت در این نیموجب جمله است. یعنی برو تعریفت را از خیر و شر عوض کن یعنی معنای خیر این نیست که خوشان خوشان تو باشد که گاهی شر است این خوش خوشانه تو. خلاصه شاید که چو وامانی خیر تو در این باشد. خیلی پیچیده شد به نظرم.آزادهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-11640262727686775892009-03-02T10:36:00.000-08:002009-03-02T10:36:00.000-08:00من به شدت در گیر نشانه ها بودم و بعد از کلی فکر کر...من به شدت در گیر نشانه ها بودم و بعد از کلی فکر کردم به این رسیدم:<br>نشانه ها بازگشت ، تاثیر حرکات ماست! مثله یک موش کور ، موش کور تقریبا نابیناست و راهش را از فرکانس بازخوردی ضرابتی که بر اثر حفر زمین به او باز می گردد تشخیص می دهد .... <br><br>ساده تر یعنی : نشانه ها بازخورد کارها و افکار ماست ، همین <br><br>نه راهنماییی است و نه چراغی و نه ... تنها یک بازخورد ...خودت می توانی از آن استفاده کنیشمعjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-85243777028398378182009-03-02T09:28:00.000-08:002009-03-02T09:28:00.000-08:00ارباب در راه خانه ی همسایه برای قرض کردن پیاز (بخو...ارباب در راه خانه ی همسایه برای قرض کردن پیاز (بخون و باور نکن شما) داشتم به این فکر میکردم که خیر و شر چیستند؟ آیا خیر و شر مفاهیمی نیستند که بیشتر از اینکه وجود خارجی داشته باشند بیشتر در حوزه ی ادبیات معنی پیدا میکنند؟ مفاهیمی که معناشون رو از قوانین طبیعی این جهان، بر اساس معیار خوش امد و نا خوش امد بشر می گیرند. به فرض ما زلزله رو یک شر تلقی می کنیم و بارانی در دل کویر را خیر... به نظرم مفهوم خیر و شر ابدا مفهوم با اصالتی نیست بلکه متاثر از هزار و یک المان خارجی و ذهنیه و در نتیجه کاملا نسبی است، برای همینه که یک پدیده ی واحد میتونه از طرف شخصی خیر تلقی بشه و دیگری شر محسوبش کنه. شما همین باران رو در نظر بگیر، برای کسی که گاردن پارتی داره و یا یه تیم فوتبال تاکتیک مدار می تونه شر باشه و برای یک کشاورز که تازه بذر پاشیده یا یه تیم فوتبال علی اصغری خیر! <br><br> سوال من اینجاست که وقتی پدیده ای تا این حد نسبی و بی قاعده و انتزاعیه (پدیده ی همزمانی رو عرض می کنم) چطور میتونه به عنوان قاعده ای در زندگی ما پذیرفته بشه و اساسا ما چطور می تونیم به خودمون اجازه بدیم که فکرکمون رو بهش مشغول کنیم؟!عرفانjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-89625994679597803262009-03-02T09:18:00.000-08:002009-03-02T09:18:00.000-08:00اوه اوه چه می کنه این «آنکس که نداند»، منم عقب مو...اوه اوه چه می کنه این «آنکس که نداند»، منم عقب موندم از بعد از شماره یک...هیچ نشانه ای هم سراغم نیومد، حتی گودر هم که قبلنا کارش نشانه فرستادن بود در این مورد خاص ناکارامد از آب در آمد (عصا قورت دادم)عرفانjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-37793229178947529612009-03-02T08:50:00.000-08:002009-03-02T08:50:00.000-08:00بعدشم اگر نشانه ها حقیقت داشتند تو باید خیلی زود ت...بعدشم اگر نشانه ها حقیقت داشتند تو باید خیلی زود تر از این می آمدی آنجا که منتظر دومی ش بودی هیچ جا نمی رفتی همونجا بودی... ولی ببین که حالا باید منتظر چهارمیش باشی ولی نیستی... اندوه اندوه اندوه! <br>.<br>ببخشین تو رو خدا من نمی دونم چرا آدم درونم یک کمی زده به سیم آخر!کتایونjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-86614545591826250572009-03-02T08:32:00.000-08:002009-03-02T08:32:00.000-08:00من نمی دونم چرا اعتقاد به خیر و شر انقدر برام دشوا...من نمی دونم چرا اعتقاد به خیر و شر انقدر برام دشواره... فقط می تونم به قوانین محتوم طبیعت اعتقاد داشته باشم...عرفانjavascript:void(0)noreply@blogger.com