tag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post607600210408392990..comments2023-10-06T07:37:08.238-07:00Comments on تلخ مثل عسل: از آرزوهای بیکران و خلقهای تنگUnknownnoreply@blogger.comBlogger10125tag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-74696590068959576652010-07-19T03:15:00.000-07:002010-07-19T03:15:00.000-07:00چقدر جالب این دقیقا حس دیشب من بود.چقدر جالب این دقیقا حس دیشب من بود.Anonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-49515449274191240352010-07-15T09:57:00.000-07:002010-07-15T09:57:00.000-07:00و آن هیچ بزرگ این روزها زل زده به ما و هر هر می خن...و آن هیچ بزرگ این روزها زل زده به ما و هر هر می خندد !یلداjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-17516450925190042712010-07-15T06:26:00.000-07:002010-07-15T06:26:00.000-07:00مثل بیشتر وقتها احساس کردم وصف حال کاملمهمثل بیشتر وقتها احساس کردم وصف حال کاملمهنگینjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-14330291154002509162010-07-15T02:28:00.000-07:002010-07-15T02:28:00.000-07:00دل خوش سیری چند؟دل خوش سیری چند؟ستارهjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-38608229558470315092010-07-14T19:55:00.000-07:002010-07-14T19:55:00.000-07:00اگر رنج جزئی از زندگیستپس باید معنایی در آن نهفته ...اگر رنج جزئی از زندگیست<br>پس باید معنایی در آن نهفته باشدبنفشnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-30379931929981344362010-07-14T19:44:00.000-07:002010-07-14T19:44:00.000-07:00من بارها به این ساحل رسیده ام ، بارها و بارها ، اص...من بارها به این ساحل رسیده ام ، بارها و بارها ، اصلن بهتر است بگویم در این ساحل زندگی که نه ،اوقاتی تباه کردم به قیمت موی سپیدی که اینک دارم ، اما حالا می دانم خودم این ساحل را بنا کرده بودم ، با آنکه از معماری هیچ سر در نمی آوردم اما ساخته بودمش عجیب محکم و مقاوم در برابر زلزله!!! ، حالا....<br>حالا ساحل کجاست؟؟؟ من کجا؟؟؟؟ من در کنار خودم هستم ، خودم را می شناسم اینک، نه خوب ِ خوب ها! ، اما می دانم دلم را، من آنی نیستم که بی حادثه بنشینم ، می سازمش و چرا دروغ بگویم گاهی هم حادثه ای نیست خب ...<br>مشکل نداشتن ِ حادثه نیست ، مساله پوچی ِ انسان است ، مگذار در خود بگیردت این ساحل ، بی قایق بزن به آب ، حتا اگر شنا نمی دانی ، یقین دارم تخته پاره ای تو را به هیجان می آورد و تو سوار بر آن تماشای غروبی که هیچگاه دلگیر نیست را تجربه خواهی کرد...<br>یقین دارم ... باور کن...بنفشnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-11913142149401065592010-07-15T05:55:00.000-07:002010-07-15T05:55:00.000-07:00چه خوب کرانه های این ساحل بی حادثه ی خود را در برا...چه خوب کرانه های این ساحل بی حادثه ی خود را در برابر چشمان ما گسترانیده اید<br>به امید سواحل شور و شعفمریمjavascript:void(0)noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-63842972623876755032010-07-15T05:19:00.000-07:002010-07-15T05:19:00.000-07:00مادربزرگگم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز را...مادربزرگ<br>گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازویم<br>در اولین حمله تاتار عشق<br>خمره دلم در آوار سنگ و سنگ شکست<br>دستم به دست دوست ماند<br>پایم به ژای راه رفت<br>من چشم خورده ام<br><br>من تکه تکه از دست رفته ام<br>در روز روز زندگانی امزهرهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-87603251023223046342010-07-15T05:18:00.000-07:002010-07-15T05:18:00.000-07:00مادربزرگ گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز ر...مادربزرگ <br>گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازویم <br>در اولین حمله تاتار عشق<br>خمره دلم در آوار سنگ و سنگ شکست<br>دستم به دست دوست ماند<br>پایم به ژای راه رفت<br>من چشم خورده ام <br><br>من تکه تکه از دست رفته ام <br>در روز روز زندگانی امAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-1313028133685071734.post-52020021781933580472010-07-14T12:12:00.000-07:002010-07-14T12:12:00.000-07:00همان بی تفاوتی فرساینده که داره همه مون رو می خوره...همان بی تفاوتی فرساینده که داره همه مون رو می خوره...MehraNjavascript:void(0)noreply@blogger.com