Wednesday, December 5, 2012

امیدواری

فرق می‌کند امیدواری با امیدواری.  وقت‌هایی هست که امیدواری آدم را به برهوت انفعال و بی‌حرکتی می‌کشاند و گاهی هم امیدواری خود بانی تکاپو و تلاش است و این دومی باید زمانهء ماست.  می‌دانم که روزگارمان سخت است، می‌دانم که نقد عمر گاهی به هیچ بر باد می‌رود در کنارش اما این را نیز می‌دانم که مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش و تحمل بی امید، ذره ذره جان دادن بی‌مزد است.ء
روزهامان تاریک است و خرما به صورت ابدی بر نخیل می‌نماید اما چون نیک بنگری پیک تغییر اندک اندک از راه می‌رسد، دیشب خبر خوشی در راه بود، این نوشتهء خشایار دیهیمی نماد خوشایند دیگری است. همچنان یقین دارم باید بود و مومن ماند به فردا و از این امید باید سپر ساخت برابر زمهریر زمستانی، برابر تهاجم تاریکی. امید اگر بانی حرکت نشود مرداب است، یاس اگر  کشندهء امید باشد تباهی. بعضی وقت‌ها، هیچ کاری که از دستمان بر نیاید هم، میتوانیم با اهریمن ناامیدی دست به گریبان شویم و نگذاریم این مه فلج‌کننده قلب ما و یارانمان را فرو دهد... به گمانم گاهی باید با چنگ و دندان امید را زنده نگه داشت و امیدوار بود که هر حرکتی به سوی فردا از این امید سبز ما برخواهد خاست. بیهوده نبود که شاملوی بزرگ می‌گفت نومید مردمان را معادی مقرر نیست