Wednesday, January 10, 2007

ارغنون

حدودن ده سالی بود که دلم سه تار میخواست،شروعش شاید شنیدن تک نوازی جلال ذوالفنون بود ابتدای آلبوم گل صد برگ،این اشتیاق همچنان در من ماند و عملی نشد تا دیشب که محمد فائق عزیز مفتخرم کرد به داشتن سه تارش:ارغنون

از دیشب حس خاصی دارم.انگار راه جدیدی جلوی پایم باز شده و حالا مدام به من میگوید:راه مهیاست سالک،گام بردار!

پی نوشت۱:همه دوستانی که با تبریکاتشان کائنات را شرمنده کردند از سنگ اندازی وسط روز تولد بنده  و  یارانی که دیشب سختی زمین نشستن و جای کم را متحمل شدند تا من تولدم را تنها نباشم هزار هزار بار سپاس!

پی نوشت ۲:آزاده جان!ممنون بابت همه زحمت دیشبت.مدتها بود انقدر خوش نبودم

پی نوشت ۳:خدا میداند جایت به اندازه همه دنیا پیشم خالی بود...

Tuesday, January 9, 2007

سلام سی سالگی

خلق ملوکانه مان مدام تنگ و گشاد میشود.در واقع هنوز نمیدانم اول گشاد میشود بعد تنگ یا بالعکس ابتدا تنگیست و بعد گشایش رخ میدهد.شخصن فکر میکنم این قضیه که آدم نفهمد در تنگیست یا گشادی ربط به بحران میانسالی دارد. چون یادم میآید قبل ترها،جوان که بودم همچین چشمی، تنگی یا گشادی اوضاع را تشخیص میدادم اما سال به سال دریغ از پارسال...

پی نوشت کن فیکون کننده:کائنات محترم!همه سعیت را کردی که آفتابه بگیری به روز تولد سی سالگی من،اما چاییدی.به فرموده امام راحل:ما راست قامتان جاوید تاریخیم



Thursday, January 4, 2007

گردون پنج

کتاب هفته:مرگ در میزند،نویسنده: وودی آلن،مترجم:حسین یعقوبی،نشر چشمه

وودی آلن فقط فیلم ساز یا بازیگر نیست بلکه فراتر از آن و درواقع نویسنده است.«مرگ در میزند»مجموعه چند داستان کوتاه آلن است که توام با لبخند به فکر هم فرو میبردتان.داستانی دارد در مورد آدمی که به دنیای کتاب ها سفر میکند و حکایت سفرش به کتاب مادام بواری و نرد عشق باختنش با او...خواندنیست است!

فیلم هفته:the departed :آخرین فیلم اسکورسیسی بازگشتی به عالم آشنای اوست:گنکستر ها و دنیای زیر زمینیشان.فیلمهای اسکورسیسی احتیاج به تبلیغ ندارند فقط این را اضفه کنم که ساعت یک بعد از نیمه شب فیلم را گذاشتم تا چند صحنه اول را ببینم  و بعد بخوابم اماتا ساعت چهار و نیم صبح نشد از جلوی تلویزیون تکان بخورم.بازی دی کاپریو و مت دیمون حرف ندارد

ترانه هفته:you are beutifull .این آهنگ جیمز بلانت محشره به نظرم.وقتی دل میدهی بهش مدام بین غم و شادی تاب میخوری:چیزی شبیه خود زندگی

شعر هفته:بر شب بخند/بر روز/بر ماه و بر کوچه های پیچ پیچ جزیره/بر این پسرک کم رو که دوستت دارد/هنگامی که چشم میگشایم/هنگامی که چشم میبندم،هنگامی که میروم/هنگامی که باز میگردم/نان را بگیر/هوا را بگیر/روشنی بهار را بگیر از من/اما خنده ات را نه/تا چشم از جهان فرو نبندم(پابلو نرودا-یغما گلرویی-جهان در بوسه های زاده میشود)

پست هفته:این پست فریبا .واقعن لذت بردم از خوندنش

وبلاگ هفته:میمون بی مغز .طنز گزنده بی پرده اش محشر است.به جرات میتوانم بگویم یکی از قویترین قلمهای طنز وبلاگستان را دارد.

درفشانی هفته:رییس جمهور مهرورز در خوزستان:با افزایش جمعیت مشکلی نداریم،توانایی تامین غذای سیصد میلیون نفر را داریم

معاون رییس جمهور مهرورز:دو دهک پایین جامعه ایرانی غذای غالبشان نان و ماست است.

نظر بنده:فکر بدی نیست : سیصد میلیون ایرانی که نان و ماست میخورند و بوقلمون خوردن حضرات را تماشا میکنند



Wednesday, January 3, 2007

جلبکيسم دوستانه

پیش نوشت:اولش بگویم خلقم به شدت و با تمام قوا خوش است.به گزارش مورخان بی طرف چنین خلق خوشی ظرف چند ماه گذشته بی سابقه بوده و باعث بسی شگفتیست!

اصل داستان اما موضوع دیگریست:بزرگواری ساعت یک بعد ازنیمه شب اس ام اس مهیجی ارسال فرمود با این مضمون که:«من شماره موبایلت رو ندارم.شمارت چند بود؟».من که تقریبن نیم تیغ ولو بودم سر جایم و داشتم خیر سرم کتاب میخواندم به فکرم رسید که خوب اگر این حضرت اجل شماره مرا ندارد این اس ام اس چطور ارسال شده،اما اقرار میکنم اصلن حوصله بحث نداشتم.شماره خودم را در کمال بلاهت برایش فرستادم.بعد حضرت مربوطه شروع فرمودند به رقص سرخپوستی و هلهله که تو چقدر ابلهی و مزه عرق میکنمت و ازین حرفها و ما تازه فهمیدیم سوژه آن ذات اشرف شده ایم و بساط خندیدن به ریش ما به راه است.فردایش هم تشریف بردند و نوشتند که آی کیو این حقیر در حد جلبک است و ...

سرخ پوست مربوطه جلبک را خوب امده ولی یادش رفته که بگوید من جلبک خری هستم.یعنی خودم در میمانم که خریتم غالب است بر جلبک بودن و یا بالعکس.در هر صورت اینکه اگر فکر کردی کسی دوست است اصلن یک لحظه به ذهنت نیاید که دارد از تو سواستفاده میکند یا دستت میاندازد یا...در این دوره زمانه انگار تابلو، خریت است.اینها را نوشتم تا از آن کاشف جلبکهای خر ،تشکر مبسوط به عمل بیاورم که با کمترین هزینه یادم آورد روزگار را انگار رسمی دگر است

Tuesday, January 2, 2007

ما موشهای آزمايشگاهی نيستيم

مدیریت محترم پرشین بلاگ

بیش از دو ماه است کاربران پرشین با مشکلات متعددی در بروز رسانی و کامنت گذاری روبرو هستند که طیف این مشکلات از فقدان دسترسی به سایت تا کندی مفرط سرویس ها متنوع است.ظرف دیروز و امروز هم ابتدا دسترسی به وبلاگ ها بدون هیچ اطلاع قبلی با مدودیت مواجه شد و سپس امکان درج نظر برای وبلاگ های پرشین بلاگ از دست رفت.

هر عقل سلیمی میپذیرد که بروز مشکل در سرویس رسانی هایی ازین دست غیر قابل اجتناب است اما حداقل توقع میتواند این باشد که مدیران پرشین بلاگ،کاربران خود را موشهای آزمایشگاهی فاقد حقوق نپندارند و در مورد مشکلات عدیده اطلاع رسانی نمایند،حالا عذر خواهی پیشکش.

هر چند کاربران پرشین بلاگ پولی بابت سرویس های دریافت شده پرداخت نمیکنند اما بدیهیست تنها سرمایه سایت محترم پرشین بلاگ همین حضور کاربران و امکانیست که ازین بابت با جذب آگهی تبلیغاتی و روشهای دیگر در آمد کسب کنند پس حفظ حریم این کاربران و تلاش برای اسایش آنان با هر منظری از واجبترین امور است.

ما همه پرشین بلاگ را نوعی خانه مجازی میپنداریم و به آن دل بسته ایم .لطفا مجبور به مهاجرتمان نکنید

پی نوشت:دوستان متن این اعتراضیه یا هر متن مشابهی را در وبلاگهایتان منتشر کنید.هدف رساندن صدای جمعی کاربر به گوش مدیرانیست که انگار به خواب خرگوشی فرو رفته اند.حمایت کاربران بلاگ اسپات و بلاگفا موجب مزید امتنان خواهد بود

از پرشين بلاگ و باقی قضايا

دیروز ارتباط سرور پرشین بلاگ با همه دوستان قطع شد:سایت مدعی بود که در حال بهینه سازیه و ارتباط میسر نیست.جالبه امروز هم که ارتباط بر قرار شده یک خط توضیح جایی ندادند که چرا این مشکل پیش اومده و یا بهینه سازی فوق الذکر در چه راستایی بوده،این یعنی خوار شمردن مخاطب!

بیایید فرض کنیم پرشین واقعن مشغول بهینه سازی سرویس هاش بوده،در این صورت:اولن چرا از قبل به کاربران اطلاع رسانی نشده،ثانین چرا بعد از پایان این به اصطلاح بهینه سازی گزارشی از تغییرات مخابره نشده؟

عده ای از دوستان این مساله رو در راستای طرح شناسنامه دار کردن سایتها-  که توسط دولت مهرورز اجرایی خواهد شد-قلمداد کردن اما من فکر نمیکنم دولت اقای احمدی نژاد بعد شکست افتضاح شوراها انقدر ابله باشه که خودشو بازهم با طبقه متوسط در بندازه.تقریبن مطمئنم که فشار مضاعفی به وبلاگها نمیاد

پس تنها گزینه منطقی بابت مشکل دیروز عدم کفایت مسوولان پرشین بلاگه.عدم کفایتی که خیلی وقته خودشو با مشکلاتی چون خطاهای فراوان در به روز رسانی و زجر مکرر برای کامنت گذاشتن در وبلاگهای تحت پوشش پرشین نشون داده...

فقط انگار میشه گفت:خجالت بکشید دوستان پرشین بلاگ!شرایطتان شرم آور است

مهم:از همه دوستانی که صابون پرشین به تنشون خورده ظرف این دو ماه اخیر،خواهش میکنم پستی مشابه رو در وبلاگهاشون بنویسن.شاید این اتمام حجت با حضرات مدیران پرشین بلاگ تغییری حاصل کنه و لااقل دوستان رو وادار به پاسخ گویی بنماید. لطفن هم خودتون بنویسید و هم از دوستانتون بخواهید که این کار رو انجام بدن

اين يک آزمايش است

نیت فعلن این است که ببینم پرشین بلاگ معزز اجازه نوشتن به ما میدهد یا خیر