1- یک روز پس از آن انتخابات کذایی در تیرماه 84، رفته بودیم سینما و چند دستگی میان آن جمع کوچک وبلاگنویس آشکار بود. بعضیها برایشان میان احمدینژاد و خاتمی فرقی وجود نداشت، یکی دو نفر به او رای داده، چند نفری مثل من، شکستخورده و مضطرب، نگران نتیجهء انتخابات بودند. به یکی از رای دهندگان به احمدینژاد که آدمی بود مثل خودم با علایق فرهنگی و اجتماعی مشابه، گفتم نمیدانید چه بلایی سر خودتان آوردید. جوابش باعث شد یخ کنم. گفت برای من چه فرقی دارد، من چند ماه دیگر دارم از ایران میروم... حالا این روزها آمریکاست... خوش باشد
2- ما هشت سال عمرمان را به هواداران متعصب محمود احمدینژاد نباختیم. ما عمرمان را به خودمان، به آدمهایی شبیه خودمان، از میان دوستان و نزدیکانمان باختیم. ما مغلوب یک اشتباه جمعی شدیم و هیچکدام، تاکید میکنم هیچکداممان نمیتوانیم ادعا کنیم دستهایمان پس از هشت سال سخت، تمیز است
3- عمررفته بر نمیگردد. این را خوب میدانم و بیشتر از آن یقین دارم اگر تجربهء سالهای میان 84 تا 92 را به بازی احمدی و روحانی فروبکاهیم باید منتظر معجزهء هزارهء دیگری باشیم و ویرانی دیگری و... من و ما هم اگر طاقت بیاوریم به گمانم این مملکت دیگر طاقت تازیانهء چنین بیکفایتی را ندارد
4- میشود سپاه را مقصر دانست، اصلاحطلبان را که با معین خواستند راه خاتمی را ادمه بدهند، که بر سر هاشمی یا کروبی اجماع نکردند. میشود در مورد فقر فرهنگی مانیفست صادر کرد که باعث شد جمعی کثیر محو عکس مار شوند، ممکن است هزار جور بهانهء داخلی و خارجی تراشید اما ایمان دارم تا در خلوت خود سهم خودمان را نیابیم، به کوتاهی و کاستیمان اقرار نکنیم باز در معرض فاجعهایم
5- در پدید آمدن مصیبت محمود احمدینژاد ما همه مقصریم. ما که خواستیم دستهایمان با سیاست کثیف نشود؛ مایی که برای دو پشیز کمتر و بیشتر، قلم و روح خود را به باند صاحب قدرت فروختیم، ما که زبان مشترکی با مردمان کوچه و بازار نیافتیم و نساختیم و مهمتر از همه ما که از یاد بردیم میان بد با بدتر خیلی خیلی فرق وجود دارد
6- هرگز هرگز این هشت سال را فراموش نکنید. همهء آنها را که مسببین ویرانی بودند، آنها را که اهریمن را بزک کردند، آنان که سر در برف فرو بردند، دوستانی که گفتند اهمیتی ندارد و فرقی نیست و مهمتر از همه خودتان، خودمان را که به وقت فریادزدن خاموش بودیم... هرگز هرگز از یاد نبرید. کمترین تاوان فراموشی، احمدینژادی دیگر است
مقاله بسیار تاثیرگذار و به حقی بود. این طرح بعد از خواند این مقاله به ذهن من رسید که به همراه مقاله شما با ذکر منبع منتشر شد.
ReplyDeletehttps://www.facebook.com/photo.php?fbid=340876976049521
سال 84 آمدی. بعد از آن مرد بزرگوار و متین و راستگو تو آمدی. قبل تو اعمال و گفتمانت حتی
ReplyDeleteبه ذهن کسی خطور هم نمیکرد. هرچند وقتی فهمیدم شاکی روزنامه سلام بوده ای قدری
بر خود لرزیدم. ولی تو از همان ابتدای روی کار آمدنت با تملق و ریا و لگدمال کردن غرور مردمی
که به تو رای داده بودند شروع کردی. از همان ابتدا احساس بسیار بدی نسبت به تو داشتم
و روح خود را در تضاد با تو میافتم ولی هنوز آنقدرها نمیشناختمت.
از همان آغاز کار نشان دادی که عقده خودبینی و دیده شدن و مشهور بودن و شناخته شدن و
احترام گذاشتن دیگران را داری و حتی چند ساعت مانده به رفتنت هم ولکن صدا و سیما
نبودی و ملتی را که از چهره و رفتار و عملکرد و سخنانت در طی 8 سال جان به لب شده
بودند تا آخرین دقایق حضورت به سخره میگرفتی و برنجها و آلامشان پوزخند میزدی.
از همان ابتدا نشان دادی که اعتقادی به برنامه و مدیریت و مشورت و شوری و .... نداری و در اولین
اقدام سازمان مدیریت و برنامه ریزی را که قلب تپنده اقتصاد و مدیریت کشور بود منحل کردی.
بعدها نوبت به شورای پول و اعتبار و سایر سازمانها و شوراهای تصمیم گیری که مزاحم
فردگرایی و دیکتاتوری تو بودند رسید و همه را یک تنه حذف و منحل کردی. حتی در ساعت
کشور دست بردی و اقدامی را که در همه جای جهان پذیرفته شده است غیر علمی خواندی
و هزینه سنگینی به کشور وارد کردی. یادم نمیرود در آن یکسال وقتی از خانه بیرون میزدم با
اینکه هوا روشن بود هیچکس شروع بکار نکرده بود. بعدها وقتی وزیر اقتصاد ( دکتر دانش
جعفری) در مراسم تودیعش گریه کرد و گفت که یک دامپزشک همه کاره اقتصاد کشور بوده
و وی کاره ای نبوده است تازه فهمیدم چه فاجعه ای در کشور در حال رخ دادن است. همه
ساله با اقوام و آشنایانت از جیب مردم به نیویورک رفتی و آبروی نداشته مان را در جهان که با
گفتمان خاتمی و گفتگوی تمدن ها بدست آمده بود یک شبه برباد دادی.
از همان روز نخست بر طبل جنگ کوبیدی و صحبت از نابودی اسرائیل ، نفی هولوکاست و
مدیریت جهان، بر دهان راندی. با توهمی شگرف صحبت از هاله نور کردی و خود را موجودی ماورائی
و تافته ای جدا بافته احساس کردی.
بی ادبی و بی اخلاقی را از همان روز نخست شروع کردی و آن مرد صادق و راستگو را از دفتر
کارش بیرون کردی. حال آنکه برای دوران پس از ریاست جمهوری خودت یک ساختمان چند طبقه
(ساختمان لادن) مهیا ساختی.
در سفرهای استانی تصمیمات خلق الساعه گرفتی و بودجه و برنامه ریزی را بکناری نهادی.
هرکسی را که ذره ای در مخالفت با تو حرفی زد یا اقدامی کرد بلافاصله معزول ساختی که
آخرین نمونه آن خانم وزیر بهداشت بود. آمارهای دروغ را در کشور جا انداختی و برخی پروژه
های نیمه کاره را بارها افتتاح نمودی، برای مثال راه آهن شیراز اصفهان یا بم زاهدان و
پالایشگاه آبادان و..... که به از دست رفتن جان چندین تن از هموطنان انجامید.
برتن
ReplyDeleteمتجاوزان به آب و خاک وطن (ملوانان انگلیسی) بهترین لباسها را پوشاندی و خودت به بدرقه
شان رفتی و بعدها بدروغ گفتی نخست وزیر انگلیس عذرخواهی کرده و سندش موجود
است ولی هیچگاه سندی ارائه ندادی. در دانشگاه نیویورک سخن از نبود همجنس گرا در
ایران بر زبان راندی و مضحکه خاص و عام و حضار شدی و با اینکه لقب دیکتاتور کوچک به تو
دادند و تحقیرت کردند به سخنرانی پرداختی.
در سخنرانی دیگر که در مجلسی که در شان ریاست جمهوری نبود، گوجه فرنگی بسویت پرتاب
کردند و تو همچنان سخن راندی.
خود را فیلسوفی دانستی که در تمام رشته ها و صنایع دارای تبحر و راهبرد است و بخود اجازه
دادی در مورد هر موضوعی حتی اگر تخصص نداشتی سخن بر زبان برانی و اظهار فضل کنی.
وعده دادی پول نفت را سر سفره ای مردم بیاوری ولی بعد 8 سال تولید نفت را بدانجا
رساندی که مهندس زنگنه وعده میدهد بعد چند ماه دوباره آن را به میزان سال 84 برساند.
معلوم نیست تو و وزارت نفتت در این 8 سال چه میکردید. لمپنیسم و ادبیات کوچه بازاری را
بکار بردی و به آن افتخار کردی. از وزیر بهداشتت به اسم هلو نامبردی و سخن از ممه و لولو و
سایر ادبیات سخیف و کوچه بازاری بر زبان راندی. آب را بریزید اونجا که میسوزه و... سایر
ادبیاتی که از بازگو کردنشان شرم دارم. با جمعیتی که به استقبالت می آمدند همچون ناظم
یک مدرسه ابتدایی رفتار کردی و از انتظارشان جهت دیدنت در آفتاب گرم و سرمای سوزان
لذت بردی و ندانستی که نه بخاطر گل رویت بل بخاطر مشکلات بی پایانشان و بدلیل قدرتی
که بواسطه مقامت داشتی بدیدارت آمد ه اند. با قلدر مابی بخود اجازه دادی قوانینی را که
در مجلس به تصویب رسیده بودند به اجرادر نیاوری و بی قانونی را در کشور نهادینه کنی.
بعضی از متهمان به قتل در دادگاه را به بالاترین مناصب گماردی و به اعتراضات مجلس و
مردم هم کوچکترین توجهی نکردی. وزیر بیچاره ات را در حین ماموریت به آفریقا معزول
ساختی و در دنیا رسوا و سر افکنده اش نمودی. خانه سینما و انجمن صنفی روزنامه نگاران
و بسیاری از نهادها و انجمنهای صنفی دیگر را منحل کردی و دشمنی خود با فرهنگ و هنر
این مرز و بوم را به همگان یاد آوری کردی. از روز اول دم از مبارزه با مفاسد اقتصادی و افشای
لیست مفسدان و مافیای نفتی زدی ولی تا روز آخر حتی یک نفر مفسد را هم معرفی نکردی
و متاسفانه بزگترین فساد مالی تاریخ ایران (اختلاس 3000 میلیارد تومانی) در زمان تو بوقوع
پیوست. مدرک تحصیلی همسر رقیب انتخاباتیت را به وی نشان دادی و گفتمان بگم بگم را در
کشور راه انداختی. به چشمان هفتاد میلیون انسان نگاه کردی و دروغ گفتی و خم به ابرو
نیاوردی. میلیون ها نفر معترضان خود را خس و خاشاک خواندی. در روزی که ملتی گوجه
فرنگی را گران خریده بودند ادعا کردی در سر کوچه تان آنرا ارزان خریده ای. حتی یکبار به
اشتباهات ویرانگر خود اعتراف نکردی و از ملتی که بخاطر ندانم کاری های تو کمرشان خم
شده بود عذرخواهی نکردی. هر بار برای تماشای مسابقات تیم های ملی رفتی، به شکست
آنها انجامید و بار آخر در مسابقات کشتی پس از مسجل شدن برد تیم ملی وارد ورزشگاه
شدی تا این برد را بنام خود ثبت کنی. دو بار سوگند خوردی که از هرگونه خودکامگی بپرهیزی
و از آزادی و حرمت اشخاص و حقوقی که قانون اساسی برای ملت شناخته است، حمایت
کنی. ولی هرگز به سوگند خود وفادار نبودی. بارها صحبت از رفع مشکلات اقتصادی مهار
تورم وایجاد اشتغال زدی ولی در تمامی آنها ناموفق بودی و ارزش پول ملی را به طرز
وحشتناکی پایین آوردی، با وجود اینکه بیشترین درآمد نفتی تاریخ کشور را داشتی رشد
اقتصادی کشور را منفی کردی. مدرک تحصیلی دلار آمریکا و قطعنامه های سازمان ملل را
کاغذ پاره خواندی و فردی را که ظاهرا مدرک دیپلم داشت به عنوان جعلی دکترا بر مسند
وزارت نشاندی. یک دکتر عمومی از نزدیکان خود را رئیس یک بیمارستان کردی جوانی 28
ساله را رئیس یکی از بزرگترین خودروسازی های کشور کردی. کشور را در دنیا و منطقه به
انزوا کشاندی و افتخارت سفر به کومور و سایر کشورهای ضعیف آفریقا بود.
در اواخر دولتت به
ReplyDeleteاطرافیان خود بذل و بخشش های فراوان از جیب ملت کردی و به مشایی و الهام مدال با
ارزش 80میلیون تومانی دادی و در اقدامی بسیار عجیب برای خودت مجوز دانشگاه صادر
کردی و با وقاحت تمام 16 میلیارد تومان از پول ملت را به حساب خودت ریختی. در نامه ترکان
آمده است: «دولت محمود احمدینژاد در روزهای آخر کار خود علاوه بر واریز کردن ۱۶میلیارد
تومان از حساب نهاد ریاستجمهوری به حساب «دانشگاه ایرانیان»، چندین ساختمان
مناطق آزاد قشم و چابهار در تهران و همچنین «تعداد زیادی خودرو» را به موسسه «خانه
ایرانیان» واگذار کرده است. و تو با این حجم گسترده و مشهود تخلافات در چشمان 80
میلیون انسان زل میزنی و میگویی دولتت پاک ترین دولت تاریخ بوده است. واقعا که وقاحتت
حدی ندارد. ختم کلام آنکه بعد 8 سال کشور را بجائی رسانده ای که همگان اذعان دارند که
سالها باید کار کرد تا مملکت به وضع سال 84 برسد و هر وزیر یا معاونی که سازمان متبوع
خود را تحویل می گیرد اذعان می کند که یک ویرانه را تحویل گرفته است و این یعنی دریغ و
افسوس و تباهی عمر یک ملت هشتاد میلیونی که تو از پیشرفتشان بازداشتی.