Saturday, February 28, 2009

استراتژی انتخاباتی

حدود سه ماه دیگه انتخابات ریاست جمهوریه.ما مدام به نامزد ها ایراد می گیریم که برنامه و استراتژی انتخاباتی ندارن.حالا بیاید یه بار به خودمون گیر بدیم.ما-بعله تک تک ماها-استراتژی انتخاباتی داریم؟می دونیم می خوایم رای بدیم؟تحریم کنیم؟به خاتمی رای بدیم؟به مهرورز خان یا کروبی یا...؟چرایی هر کدوم از این تصمیم ها برامون مشخصه؟


بیاین در موردش حرف بزنیم

استراتژی انتخاباتی

حدود سه ماه دیگه انتخابات ریاست جمهوریه.ما مدام به نامزد ها ایراد می گیریم که برنامه و استراتژی انتخاباتی ندارن.حالا بیاید یه بار به خودمون گیر بدیم.ما-بعله تک تک ماها-استراتژی انتخاباتی داریم؟می دونیم می خوایم رای بدیم؟تحریم کنیم؟به خاتمی رای بدیم؟به مهرورز خان یا کروبی یا...؟چرایی هر کدوم از این تصمیم ها برامون مشخصه؟


بیاین در موردش حرف بزنیم

آینده

مصاحبه ای از عزت الله سحابی خواندم در سایت پیک نت که به دلیل فیلتر بودن نشد لینکش را اینجا بگذارم.سحابی از مورد احترام ترین سیاستمداران ایرانی برای من است.با دیدگاه هایش از دوران مجله ایران فردا اشنایم و نظر به تجربه،دانش و سوابق سال ها مبارزه و زندان چه در عصر پهلوی و چه در دوران بعد از انقلاب،حرف سیاسیش برایم حتمن قابل تعمق و تفکر است.مصاحبه سحابی دو نکته عمده داشت برایم:اول اینکه به شدت مخالف تحریم انتخابات بود و بر حضور در عرصه رای گیری و حمایت از خاتمی ضمن حفظ حق انتقاد از او تاکید می کرد و دوم تاکید سحابی بر دوری از هر اقدامی بود که جمهوری اسلامی را براندازی یا تضعیف نماید.عزت الله سحابی نگران ایران و سرنوشت ایران در صورت تضعیف یا فروپاشی جمهوری اسلامی است


به نظرم می رسد مخالفان طرز حکومت رهبران جمهوری اسلامی بهتر است یکبار برای همیشه با خودشان شفاف شوند که قصدشان تغییر رفتار حاکمان است یا تغییر ساختار سیاسی؟اشتباه بد من و امثال من در خرداد ٧۶ این بود که با اسم اصلاح طلبی قصد تغییر ساختار داشتیم.از من دانشجوی آن موقع تا روزنامه نگارش تا برخی از اصلاح طلبان در محاسبه موازنه قدرت و هدف نهایی اصلاحات دچار سو تفاهم شده بودیم و هزینه سوتفاهم را هم با شکست اصلاح طلبی و حکومت محمود احمدی نژاد باز پس دادیم.حالا شاید وقتش باشد برای خودمان و برای رهبران جمهوری اسلامی شفاف کنیم هدف ما نه براندازی،یا حذف ولایت فقیه یا ساقط کردن جمهوری اسلامی که تنها تغییر رفتار حاکمان و به رسمیت شناخته شدن حق متفاوت زیستن از قرائت رسمی برای تک تک ماست.به ترکیه نگاه کنید.اگر اردوغان سکولاریسم را به رسمیت نشناخته بود تا بحال بارها دولتش توسط ارتش لاییک ترکیه ساقط می گشت.باید به رهبرانمان یاداوری کنیم ما جمهوری اسلامی را به رسمیت می شناسیم اما خواهان حق حیات سکولار در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تحت لوای یک جمهوری اسلامی هستیم.اردوغان با حفظ ساختار لاییک برای اسلام گرایان فضای زندگی به وجود آورده و به جای تضعیف ترکیه در کشمکش های سیاسی جایگاه این کشور را تقویت کرده است.چرا ما با خاتمی نتوانیم به تدریج همین کار را برای خودمان انجام دهیم؟

آینده

مصاحبه ای از عزت الله سحابی خواندم در سایت پیک نت که به دلیل فیلتر بودن نشد لینکش را اینجا بگذارم.سحابی از مورد احترام ترین سیاستمداران ایرانی برای من است.با دیدگاه هایش از دوران مجله ایران فردا اشنایم و نظر به تجربه،دانش و سوابق سال ها مبارزه و زندان چه در عصر پهلوی و چه در دوران بعد از انقلاب،حرف سیاسیش برایم حتمن قابل تعمق و تفکر است.مصاحبه سحابی دو نکته عمده داشت برایم:اول اینکه به شدت مخالف تحریم انتخابات بود و بر حضور در عرصه رای گیری و حمایت از خاتمی ضمن حفظ حق انتقاد از او تاکید می کرد و دوم تاکید سحابی بر دوری از هر اقدامی بود که جمهوری اسلامی را براندازی یا تضعیف نماید.عزت الله سحابی نگران ایران و سرنوشت ایران در صورت تضعیف یا فروپاشی جمهوری اسلامی است


به نظرم می رسد مخالفان طرز حکومت رهبران جمهوری اسلامی بهتر است یکبار برای همیشه با خودشان شفاف شوند که قصدشان تغییر رفتار حاکمان است یا تغییر ساختار سیاسی؟اشتباه بد من و امثال من در خرداد ٧۶ این بود که با اسم اصلاح طلبی قصد تغییر ساختار داشتیم.از من دانشجوی آن موقع تا روزنامه نگارش تا برخی از اصلاح طلبان در محاسبه موازنه قدرت و هدف نهایی اصلاحات دچار سو تفاهم شده بودیم و هزینه سوتفاهم را هم با شکست اصلاح طلبی و حکومت محمود احمدی نژاد باز پس دادیم.حالا شاید وقتش باشد برای خودمان و برای رهبران جمهوری اسلامی شفاف کنیم هدف ما نه براندازی،یا حذف ولایت فقیه یا ساقط کردن جمهوری اسلامی که تنها تغییر رفتار حاکمان و به رسمیت شناخته شدن حق متفاوت زیستن از قرائت رسمی برای تک تک ماست.به ترکیه نگاه کنید.اگر اردوغان سکولاریسم را به رسمیت نشناخته بود تا بحال بارها دولتش توسط ارتش لاییک ترکیه ساقط می گشت.باید به رهبرانمان یاداوری کنیم ما جمهوری اسلامی را به رسمیت می شناسیم اما خواهان حق حیات سکولار در عرصه های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تحت لوای یک جمهوری اسلامی هستیم.اردوغان با حفظ ساختار لاییک برای اسلام گرایان فضای زندگی به وجود آورده و به جای تضعیف ترکیه در کشمکش های سیاسی جایگاه این کشور را تقویت کرده است.چرا ما با خاتمی نتوانیم به تدریج همین کار را برای خودمان انجام دهیم؟

خمسه خمسه

١-با لانگ جان رفتیم ولایت.از ماشین سواری در جاده خوشمان آمد.چنان خوشمان آمد که حتی بخاطر سرعت جریمه هم شدیم.حالا بماند که ماموران جان بر کف راهنمایی و رانندگی چنان کمین کرده بودند که ژستشان بیشتر از پلیس شبیه راهزن ها بود.


٢-رسیدیم به ورودی منزل.به مادر مکرم مان عرض نکرده بودیم با مرکب ملوکانه سیر افاق خواهیم فرمود.آمدند در را به روی ما گشودند.بعد از مصافحه عرض کردیم مادر لانگ جان!لانگ جان مادر!...دست مبارکشان را گذاشتند روی قلبشان و رنگ پریده مکرر فرمودند ماشین ماشین!کانهو که شخص بنده با گودزیلایی، گیدورایی چیزی رفته ام منزل...سریعن یاداوری کردیم من و ماشین هر دو در خانه هستیم و احتمال هر بلایی دور است...بخیر گذشت


٣-خوردیم خوابیدیم فیلم دیدیم باز خوابیدیم مجددن خوردیم و خیلی خوش گذشت...اصلن من نمی فهمم چرا آدم نمی تواند بیشتر آنطوری زندگی کند؟به روح امام خوش می گذرد خفن


۴-اما چشمتان روز بد نبیند از امروز سر کار آمدن...صندلی بنده بیشتر شبیه صندلی الکتریکی عمل می کند و کلن به به


۵-بی بی سی فارسی رویت شد...خیلی حرفه ای تر از شبکه های مشابه عمل می کنند و آن خصومت توی ذوق زننده صدای آمریکا را هم ندارند.۵شنبه نشستیم مستند سامان سالور را دیدیم و فقط نفهمیدیم چه اصراری داشت محسن نامجو را توی حمام نشان دهد...والله!

Thursday, February 26, 2009

تنهایی

نامجو داشت می گفت حس آن لحظه های تنهایی را نمی شود برای هیچ کس توضیح داد...داشتم فکر می کردم واقعن حس بعضی از لحظه های تنهایی را نمی شود شرح داد،کلمه کرد،جمله ساخت و بر زبان آورد


بعضی وقت ها با خودم فکر می کنم تنهایی سنگ سیزیف هر کدام از ماست.با مصیبت،به این امید که پاداش رساندن سنگ به قله خلاصی از تنهایی است، می کشانیمش بالای کوه و بعد آن بالا، از هجوم هراس تنهایی چنان غافلگیر می شویم که رهایش می کنیم تا برگردد پایین و روز از نو، روزی از نو...

Wednesday, February 25, 2009

دلداری دل

آمده ام ولایت...خانه پدری.دلم اما مانده همان جا، پیش تو.دلتنگ شدن برایت تنها دلتنگی دنیاست که مرا دلگیر نمی کند،به شوقم می آورد،امیدوارم می کند و ذوق زده...ذوق زده آینده ای که می شود بسازیم با همه بالا و پایین هایش


دلم برایت تنگ،دلم پر از مهر...دلم برایت آغوش گشوده است!


همین