Saturday, June 22, 2013

خواستن زندگی

جایی از فیلم اسب کهر را بنگر ساختهء فرد زینه‌مان، شخصیت اصلی داستان را می‌بینیم که رهسپار جدالی است که می‌داند نتیجه‌اش مرگ است. قهرمان فیلم دل به دریایی زده که غرق شدن لاجرم رخ خواهد داد. این را من بیننده می‌دانم و ذهن ایرانیم مجذوب این سیاوش مدرن خواهد بود که به برکت دل، عفریتهء عدم را به فرشتهء مرگ بدل می‌کند. کمی پیش از مرز، زن زیبایی را می‌بیند که با لبخندی اغوا کننده  قهرمان را به ماندن دعوت کرده و او به رغم عزم راسخش، دمی درنگ می‌کند. آن یک لحظه که انگار ابدیتی‌است و لبخند تلخ مرد که می‌خواهد بماند اما می‌داند که باید برود جان فیلم است به گمانم
شبیه همین تم را در قیصر می‌یابیم. جایی که قیصر از کنار پرده نومزادش را در حال چرخاندن آتش گردان می‌بیند و آن زیبایی زنانه حسرتی جگرسوز برایش می‌سازد. یا در فیلم سقوط مرد مرده جایی مرد جان به لب رسیدهء خود را وقف انتقام کرده، ناگهان زن را در حال تعویض لباس می‌بیند و انگار شوک زده تازه به یاد زندگی میافتد که چه خواستنی است
این درهم تنیدگی زن و زندگی  یا بهتر بگویم زنانگی و زندگی شاید همان راز جهان است، راز اغواگری که زندگی را به رغم تمام شدایدش خواستنی می‌سازد و حتی قلب آدم‌های دل به مرگ سپرده‌ای چون مانوئل یا قیصر را هم می‌لرزاند. جوزف کمپبل بود که می‌گفت زنانگی راز زندگی است و قهرمان کسی که به قصد شناخت پا پیش می‌گذارد شناختی که به گمانم فرق زنده بودن و زندگی کردن را معلوم می‌کند
پی‌نوشت یک: زنانگی و مردانگی ارتباطی به مونث یا مذکر بودن جسمانی ندارند. دو انرژی‌اند در نگاه اسطوره شناسانه به جهان که تعاملشان خلقت را می‌سازد
پی نوشت 2:  سقوط مرد مرده میتوانست از آن فیلم‌ها باشد که مدید زمانی در ذهنت می‌ماند و ازش رها نمی‌شوی اما فضایی معرکه ناگهان حرام شد و فیلم به طرز تاسف‌باری به ورطهء متوسط بودن سقوط کرد  

1 comment:

  1. سالها پیشنوشتی که ایران میمونم فقط برای انکه لحظه ای که ایران آزاد میشه تو همین کشور باشم. عجیبه که این حرفت هنوز توذهنمه.
    ناله مرغ سحر
    میخوام ببینمت
    ایمیل من pm.habibi@gmail.com
    لطفا یه راه تماسی بده

    ReplyDelete