ساندکلاد آدم را دچار وهم میکند، این که تو کنترلی روی موسیقی روزانهات نداری و با تقدیری روبرویی که سلیقۀ دیگرانی دور برایت میسازد. گاهی به این توهم دچارم که جهان به واسطۀ موسیقی با من حرف میزند. این وهم موسیقیایی را دوست دارم، چه چیزی از این عالم کاسته میشود اگر من متوهم باشم، توهمی بیضرر... رولان بارت در سخن عاشق، نوشته بود عاشق همواره در کار تفسیر است، هر چیزی را نشانه میپندارد، هر توجه، بیتوجهی، رفتار، گفتار، حضور یا غیاب معشوق را مداوم و مستدام تاویل میکند، به یک دلیل ساده چون عاشق است و عشق بی آن وهم دلپذیر و تخیل سرشار، شکل نمیگیرد. گاهی لازم داری فکر کنی کسی تو را میبیند، دوستت دارد و به واسطۀ موسیقی یا کلمات، با تو حرف میزند؛ نُت به جای نوازش. توهمی بیضرر در جهانی که وهم به ناحق در آن بدنام شده است.
No comments:
Post a Comment