Monday, July 18, 2005

ماندالا

...محو ميشوم...جهان ناگهان به رقص در می آيد...کائنات مترنم، سر فرود می آورد...امواج انرژی زمان و زمين را می پيمايندو به من باز ميگردند...تمام هستی چشم ميشود...و از جهان فقط، انا الحقی دلنواز بر جای ميماند...نفست حق مولانا...«يک دست جام باده و يک دست زلف يار/رقصی چنين ميانه ميدانم آرزوست»


پی نوشت۱: رقصيدن را هميشه خيلی دوست داشته ام.وجد سماع،از لذت هايی است که تولد را برايم با ارزش ميکند!


پی نوشت ۲:اميدوارم حضور اکبر گنجی در بيمارستان ميلاد، مقدمه آزادی هميشگيش باشد.


پی نوشت ۳: جوجه های نوشی هم برگشتند.فارغ از همه ادعاها،از شادی نوشی  خوشحالم 


پی نوشت۴: ماندالا نام يکی از اشکال مقدس بودايی،نام رقصی عرفانی در همين مکتب و همچنين نام البوم موسيقی از کيتاروست که من با اين اخری بسی خاطره ها دارم.يادت که هست مهندس؟

47 comments:

  1. با اجازه ی بزرگترا اول

    ReplyDelete
  2. چطوری امير جان سلامتی ايشالله؟!! اگه ميشه به ما هم يه خورده ياد بده

    ReplyDelete
  3. از همين ماندالا رو می گم

    ReplyDelete
  4. منتظر نظر ارزشمندت درباره ی ... هستم

    ReplyDelete
  5. خيلی خوشحال شدم به خاطر نوشی خانم......و صد البته اکبر گنجی...تجمع ساعت ۶....

    ReplyDelete
  6. درباره ی گنجی هم اميدوارم که ديگه برش نگردونن

    ReplyDelete
  7. واقعا دردناکه...

    ReplyDelete
  8. ...تمام هستی چشم می شود و از جهان فقط انا الحقی دلنواز برجای  می ماند...نفست حق مولانا ....نفست حق امير جان

    ReplyDelete
  9. به ما بی محبتی چرا؟...

    ReplyDelete
  10. يادم باشد زندگی کنم. ميدونی ميخوام چی گوش بدم. سياوش ...

    ReplyDelete
  11. پی نوشت : تولد می‌گيری بی‌سر و صدا! ای بابا!

    ReplyDelete
  12. سلام . به بعضيا نميومد خسيس باشنو يه تعارف خشک و خالی نزنن .

    ReplyDelete
  13. برای گنجی بسيار خوشحالم. برای نوشی نيز.

    ReplyDelete
  14. لب آب و می ناب و دلبر حور سرشت                          به جهنم که مرا راه ندادند به بهشت                           همه انگار يه جوری دنبال رسيدن به (بی خودی) هستيم هرکی به نوعی!
    اگر ثوابی هست تو گفتن اين که مزخرفاتی از نو  دارم میگم که حال ثواب رو ببرم:))

    ReplyDelete
  15. برای گنجی و نوشی خوشحالم. و تو را از رقض منع می کنم که از قبيحه ترين وسايل شيطان رجيم برای اغفال مومنين و مومنات است!

    ReplyDelete
  16. سلام وب جالبی دارین موفق باشید

    ReplyDelete
  17. اقا منم عاشق رقصيدنم :)   بعضی وقتا اهنگ ميزارم شروع ميکنم به رقصيدن (مدل خاصی هم نداره!) ؛يهو به خودم ميام ميبينم ۱ ساعت ؛ ۵۰ دقيقه؛بعضی وقتام ۱ ساعت و ربع هست که دارم ميرقصم...:)) ... نافم و با رقص بريدن!!!!    ........ چقدر پستت با حال بود...همه چيزی که نوشتی مثبت بود و  انرژی دهنده ...شاد باشی:)

    ReplyDelete
  18. اگه يه دست ديگه داشتم اين سيگاره خاموش نميشد بهتر بود

    ReplyDelete
  19. اميز جان تو سالاری و حرف تو برای من يکی که حجت. ولی اين برا ما توی خيابون نيستيم. تو صحن بيمارستانيم. پس به هيچ صورت نمی تونن به ما آسيبی بزنن. ولی اگه اجازه بدی من يه فضولی بکنم اينو بگم که اگه ما تا ابد تئوری بديم اونوقت کی اجرا کنه؟

    ReplyDelete
  20. سلام امير جان ...
    برای نوشی خوشحالم و برای گنجی اميدوار ...
    راستی يکی ديگه رو خطاب کردی ؛ مهندس؛ من به خودم گرفتم ؛ نکه تازه فارغ التحصيل شدم اينجور چيزا رو زود به خودم می گيرم ؛)

    ReplyDelete
  21. نگی اين بامداد عجب بی جنبستا ؛)

    ReplyDelete
  22. سلام............منم از شاديش شادم.....

    ReplyDelete
  23. رقص ................... (:

    ReplyDelete
  24. سلام امير عزيز.. نکته های جالبی رو نوشتی . نمی دونستم..  قربان تو...

    ReplyDelete
  25. سلام امير نازنين.  یه توضیح کوچولو: ماندالا يه مکتبه که به تناسخ معتقده. يعنی برای هر موجودی چندين زندگی مختلف در قالبهای گوناگون قائله. در کل چيز جالبيه. آهنگای کیتارو هم عجیب حال وهوای شبهای امتحانو داره که بشینی هی خط خطی کنی. راندو بزنی. ماکتتو آماده کنی و نخوابیده با دستای چسبی و ماژیکی خودتو به ژوژمان برسونی بعد بیای بقیه روزتو بخوابی تا شب که باید خودتو واسه امتحان فردا آماده کنی. یادش بخیر و شاد باشی.

    ReplyDelete
  26. چقد خبر خوب!!!!

    ReplyDelete
  27. مچرخم و می رقصم و می نوشم از اين جام.........بی خود شده از خويشم و از گردش ايام..........

    ReplyDelete
  28. هنوز نوای موسيقی و ......هوا سرشار از بوی خاطره است ...مهندس....
    من ياد آفت کاواره های تهران هم افتادم ...البته در پی نوشت اول !

    ReplyDelete
  29. به ساز اين زندگی همه دارن می رقصن... پس چرا من نرقصم؟!‌:)

    ReplyDelete
  30. وبلاگ جالب و ژر مغزی داريد. من از طريق مرغ سحر با شکا آشنا شدم. اگر وقت کرديد سری هم به من بزنيد...

    ReplyDelete
  31. سلامبرامير. ماندالا چقدر زيبا، چقدر عظيم چه آرامشی داره...

    ReplyDelete
  32. راستی اميری جون خسته کار نباشی! ما بازارمون کساده!

    ReplyDelete
  33. سلام ........... مغزم کار نميکنه ... فعلا که سرما هم خوردم .... از گلو درد حرفم نميتونم بزنم .... تا بعد يا علی

    ReplyDelete
  34. سلام امير عزيز. برای نوشی خوشحالم. ماندالا قشنگترين کاريه که از کيتارو شنيدم. شايد به اين خاطر که کيتارو رو با همين ماندالا شناختم.

    ReplyDelete
  35. سلام خوشحالم که انگار خوشحالی

    ReplyDelete
  36. تمام هستی چشم نمی شوند تمام هستی نور می شود فرورونده در من...الحق که رقصی چنين ميانه ميدانم آرزوست

    ReplyDelete
  37. ...    (مگه من چی‌م از نگاه کمتره؟!!!)

    ReplyDelete
  38. سلام...امیدوار و خوشحال...

    ReplyDelete
  39. به به سلام...خوبی؟ميبينم که خوش ميگذره...ميدونی نوشته هات يه جوری صريح هستن که آدم نميتونه در موردشون تف بده...فقط بايد خوند و کيف کرد.

    ReplyDelete
  40. اصلا ديگه اومدم پيشت رد پا نمی ذارم . افسوس از اين ملتی که قدر کامنت پرمفهوم من رو نمی دونند !!! (:

    ReplyDelete
  41. سلام امير جون! بروز کردم... زره و کلاه‌خود يادت نرده داداشم... يا حق!

    ReplyDelete
  42. يا در اين هستی نيست بشی...يا هستی در تو نيست بشه....نميشه هم تو باشی هم هستی ،بقا مال يکی هست و فنا مال ديگری...لازمه که تضادها هر دو وجود داشته باشند...بقا و فنا با هم لازمند تا گيتی استوار بمونه!!!هر دو  هستی يا هر دو  نيستی تناقض داره با جمع اضداد در دايره گيتي

    ReplyDelete
  43. سلام امير عزيز مرسی که بهم سر می زنی.. قربان تو...

    ReplyDelete
  44. سلام امير نازنين
    در مورد ماندالا فکر نميکنم اشتباه کنم. همونطور که شما گفتين ماندالا يکی از مکاتب بودائیه و منم تکميلش کردم و گفتم پيروان اين مکتب به تناسخ اعتقاد دارن. به همين سادگی. شاد باشی.

    ReplyDelete
  45. به جای دیگری نروید ، پرده هایتان را ما می نویسیم .اگر از نمونه ی کار خوشتان آمد سفارش دهید.با تشکر. /

    ReplyDelete