زودتر بروم خانه امروز،کتابخانه ام خیلی نامرتب شده،بیاورمشان بیرون کتاب ها را و دو باره دسته بندیشان کنم.خاک رویشان را بتکانم و حین کار از هر کدام تکه هایی را همین جوری دلی برای خودم بخوانم.بساط موسیقی هم براه باشد که دیگر نور علی نور است-بوچلی مثلن-اینطوری فکر کنم کمی ذهنم آزاد تر و آباد تر شود.حسش بود بابل را هم میبینم.دلم ایناریتو میخواهد.
منم بابل ميخاهم ... بـــــــــــــــــــــــــــابل !!!
ReplyDeleteآی گفتی ازين کتاب تکانی . گاهی ساعت ها طول می کشد به خودم ميام ميبينم حيرانم ميان کتب و خاطره و کتاب هم چنان گوشه نا تکانده و باز ازنو ...
ReplyDeleteاميرجان سلام... بابل را حتمآ ببين عزيزم... معركه اس ... هرچند من هنوز فكر مي كنم به (٢١گرم ) دلبسته ترم.
ReplyDeleteذهن آشفته؟
ReplyDeleteيه سر به وبلاگم بزن ونظرت رو بگو چون برام مهمه.
اگر خواستي تبادل لينك هم بكنيم بگو.
در ضمن لطفا نگو خوبه يا بده نظرت رو درباره ي درستي مطلب بگو.
بشه که خوبه
ReplyDeleteآرام گرفت ذهن آشفته ؟ ... ای کاش چنین باشد
ReplyDeleteآشفتگی نظر نمي خواد...فقط خواستم بدونی که می خونمت!
ReplyDelete