یک وقتهایی هست مثل حالا که آدم تصور میکند حوصلهء هیچکس را ندارد. بعد کاشف به عمل میآید که فی الواقع حوصلهء خودش را نداشته و همانطور که میدانید این مشکلی لاینحل است چون به هر جا و هر جور که فرار کنی خیر سرت خودت را هم باید یدک بکشی...خواستم بگم این جور مواقع که انگار یکی در خمرهء دیو درون را باز کرده و تاریکی مثل مه دارد روی روح و روان آدم سایه میاندازد، تاکتیک «خرمست شو و بخواب» به طرز خفنی جواب میدهد: ضربتی سریع قطعی، بدون خونریزی، بدون درد، بدون بازگشت
خیلی وقت که خواننده ثابت اینجام ، این جا رو یک دفتره خاطرات میبینم که اتفاقن بعضیهاش رو خودم هم داشتم و حتی رو نوشتن خودم هم تاثیر گذاشته ، خواستم بگم ;ممنون.
ReplyDelete