Wednesday, May 2, 2012

کتاب‌ها و آدم‌ها

ابومحمد دانش‌آموخته ادبیات انگلیسی است و ظاهرش به یک عضو ارتش آزاد سوریه نمی‌خورد. مرد جوانی است خوش فکر که شکسپیر و ساموئل بکت را به بحث درباره تاکتیک‌های نظامی ترجیح می‌دهد. او می‌گوید وقتی به خانه سوخته‌اش بازگشته،کتاب‌های سوخته به گریه‌اش انداخته‌اند- بی بی سی فارسی
 
به گمانم می‌توانم آدمی را باعث سوختن کتاب‌هایم شود با دندان ریزریز کنم...سخت کتاب امانت می‌دهم. این سخت در واقع ترجمان مودبانهء امانت نمی‌دهم است. کتاب‌هایم یکجورهایی لوح محفوظ زندگی منند. هر بار که از کنارشان رد می‌شوم هزار هزار خاطرهء تلخ و شیرینند. کی کجا و چطور خریداری شده‌اند یا هدیه گرفته‌ام. با که از که  و در چه ایامی خوانده‌ شده‌اند و...یکجورهایی کتابهایم مثل لنگر برایم عمل می‌کنند: مرا در ساحل زندگی نگه می‌دارند، زنده و پابرجا...ما آدمهای کلمه شهروندان کتاب‌هاییم، کتابخانه‌مان وطن است و مادر. برای همین خوب حال ابومحمد را می‌فهمم وقتی بخاطر کتباهای سوخته‌اش گریسته...با همهء دلم می‌فهمم.

No comments:

Post a Comment