چهار هفتهء پیش آدمی هراسان آمد شرکت بی خبر مقدمه. بعد از کمی پرس وجو فهمیدیم کارمند تدارکات مگاموتور است. قصه این بود که دو دستگاه سرور جمعن صد میلیون تومان از شرکتی خریده بود و شرکت فوقالذکر بعد از دو هفته نتوانسته بود دستگاه ها را تحویل بدهد و اینها افتتاح فلان داشتند و مدیرعاملشان به قول طرف نصف شب به آنها زنگ می زده و....ما متاسفانه دستگاه ها را داشتیم. قیمت دادم طرف گفت نقد پول می دهیم گفتم باشد. تاییدیه کتبی دادند به امضای مدیر بازرگانیشان آقای خنجری نامی، که تعهد می کرد یک هفته ای به ما پول بدهد. از آن یک هفته سه هفته هم گذشته و خبری از پول نیست. امروز صبح رفتم مالی. مدیر محترم مالیشان آقای سوری فرمودند پول نمی دهم. عرض کردم کتبن نوشته اید یک هفته فرمودندبه من چه برو از هر کس که نوشته پول بگیر. رفتم خدمت اقای خنجری گفت کاری از دستم بر نمیاید. خلاصه تهش گفتم آقا ما پول نخواستیم کالای ما را بعد از یک ماه مرجوع کنید.به آقای خنجری فوقالذکر برخورد و گفت اصلن
شماها ندید بدید هستید و کوتوله اید و در شان مگا موتور نیست که با شما کار کند و نه پولت را می دهم نه جنست را برو شکایت کن، الان هم زنگ می زنم حراست بیاندازدد بیرون...یکی آن وسط میانه را گرفت و من بدون رجوع به حراست آمدم بیرون. آمدم بیرون؟
آمدهام شرکت. مثل مار به خودم میپیچم از خشم و یکی هست درون من، مدام سرکوفتم میزند که ببین چقدر ذلیل شدی خاک بر سر . باید میزدی توی گوشش... باید میزدی
عجب آدمیه! نمی شه رفت پیش مدیرعاملی، معاونی ، یه آدم گنده تر دیگه؟
ReplyDelete