و نگاه کن به جهان، همانگونه که در عهد عتیق آمده است باطلالاباطیل. از ناکجا آمدن بیاراده، به ناکجا بازگشتن بیهنگام و چه چیز به این بیتوتهء کوتاه میان دو هیچ، معنا میبخشد و ارزش میدهد؟ به گمانم دایرهء وسیع تجربه. به آن اندازه که تجربه کرده باشی زندهای. فرق هست میان زنده بودن و درازای عمر... فرق هست
و اگر تجربه کردن، زیستن تاریک و روشن روح تمام قد، شرط زنده بودن باشد پس پذیرش شکست پرچم زندگی است. تجربهء بی شکست به شوخی ماند، شکست خوردن، زمین خدا را لمسکردن، دوباره جان گرفتن، برخاستن و تجربهای نو آفریدن... چه میماند از زندگی بی این؟
همه چیز باطل است. انسان را از رنجهایش زیر آفتاب چه حاصل است؟ پاسخ شاید در برافراشتن پرچم تجربه باشد، پذیرش شکست و از باختن سنگری ساختن برای عمق بخشیدن به زندگی... و الا میرسیم به آنجا که هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست
باطلالاباطیل. هیچ چیز در زیر آفتاب تازه نیست- عهد عتیق- کتاب جامعه
No comments:
Post a Comment