فرصتهای زندگی، برکتند و هر برکتی اگر حرام شود بدل به نکبت میشود. ناامیدی نکبت است. علی حالا فرصت دارد به خودش، به جهان، به روزگار ثابت کند به بهای رنج بسیار آموخته و حالا برای آن قمار عاشقانه آماده است. ناامیدی از خویش، او را بدل به غارنشینی منزوی ساخته، حالا انگار وقتی در دورترین گوشهء مهمانی، درتنهایی نشستهای کسی ناگهان به سویت آمده و دستش را گرفته به سمتت که یعنی بیا.
بیا، بخوان، بمان، بخند...آیا باز این فرصت از دست میرود؟ گمانم که نه. دلی که آوار ناامیدی، خمیدهاش کرده اما نابودش نساخته، همیشه میتواند به رستاخیز امیدوار باشد. علی اینبار میداند تاوان بیعملی چیست. میداند عشق بیش از کلام، به عمل محتاج است. میداند در هر دلی، چیزهایی هست که نمیدانی.
بخشی از یک نوشته بلند دربارهء حرمان- به بهانهء چیزهایی هست که نمیدانی
No comments:
Post a Comment