آن قدیمها برای عبور از خیابانهای تاریک شهر،
باید اسم شب را میدانستی تا وقتی گزمه و عسس گریبانت را گرفتند بتوانی اهلیت خود
را ثابت کنی. اسم شب، رمز گشایش خیابانهای شهر بر آدمیان بود. حالا فکر میکنم ما
آدمیان هم مانند شهرها، اسم شب خود را داریم. جایی از کتاب خاکستر گرم، یکی از شخصیتهای داستان میگوید که در چهل سال
گذشته اسم رمزش برای دور و نزدیک ساختن آدمها، نام بردن از شهر وین بوده. میگفت
از وین نام میبردم و بسته به واکنش آدمها به این شهر و خاطراتش، با آنها رابطه
میساختم. وین ما چیست؟ آن کلید کوچک برای اینکه دیگری را بدون شناخت عمیق، به
حریم خویش راه دهیم در جان ما کجا نهفته است؟ کسی را میشناختم که اسمش شبش صدای
شجریان بود، دیگری شعر شاملو، یکی دوست گرفتن ایران، آن دیگری جادوی سینما... هر
کدام ما گویی اسم شبی داریم که ابرازش از سمت کسی دروازههای سرزمین روحمان را
بدون هیچ اختیاری بر روی آن فرد میگشاید. رمزی که یادوارۀ آشنایی است پیش از آشنا
شدن، دوستی قبل از دوست بودن و گاهی عشق، پیش از شناختن.
This comment has been removed by the author.
ReplyDelete❤️
ReplyDelete