Wednesday, January 3, 2007

جلبکيسم دوستانه

پیش نوشت:اولش بگویم خلقم به شدت و با تمام قوا خوش است.به گزارش مورخان بی طرف چنین خلق خوشی ظرف چند ماه گذشته بی سابقه بوده و باعث بسی شگفتیست!

اصل داستان اما موضوع دیگریست:بزرگواری ساعت یک بعد ازنیمه شب اس ام اس مهیجی ارسال فرمود با این مضمون که:«من شماره موبایلت رو ندارم.شمارت چند بود؟».من که تقریبن نیم تیغ ولو بودم سر جایم و داشتم خیر سرم کتاب میخواندم به فکرم رسید که خوب اگر این حضرت اجل شماره مرا ندارد این اس ام اس چطور ارسال شده،اما اقرار میکنم اصلن حوصله بحث نداشتم.شماره خودم را در کمال بلاهت برایش فرستادم.بعد حضرت مربوطه شروع فرمودند به رقص سرخپوستی و هلهله که تو چقدر ابلهی و مزه عرق میکنمت و ازین حرفها و ما تازه فهمیدیم سوژه آن ذات اشرف شده ایم و بساط خندیدن به ریش ما به راه است.فردایش هم تشریف بردند و نوشتند که آی کیو این حقیر در حد جلبک است و ...

سرخ پوست مربوطه جلبک را خوب امده ولی یادش رفته که بگوید من جلبک خری هستم.یعنی خودم در میمانم که خریتم غالب است بر جلبک بودن و یا بالعکس.در هر صورت اینکه اگر فکر کردی کسی دوست است اصلن یک لحظه به ذهنت نیاید که دارد از تو سواستفاده میکند یا دستت میاندازد یا...در این دوره زمانه انگار تابلو، خریت است.اینها را نوشتم تا از آن کاشف جلبکهای خر ،تشکر مبسوط به عمل بیاورم که با کمترین هزینه یادم آورد روزگار را انگار رسمی دگر است

11 comments:

  1. منوچهر سابق !January 3, 2007 at 9:58 AM

    هوررررراااااااا

    ReplyDelete
  2. اللهم ارزقنی شفاعت الحسین یوم الورود

    بر آن شدم تا واقعه عاشورا را بصورت مستند با بررسی تاريخ شرح دهم.

    بسيار لذت بخش خواهد بود وقتی با موقیعت سياسی و اجتماعی آن دوران آشنا شويم و مستندا بدانيم که چرا چنين واقعه ای بوقوع پيوست.

    تلاش خواهم کرد با تمام چهره های سياسی و اجتماعی آن دوران و طرز فکر آنان شما را آشنا کنم.

    سعی خواهم کرد شما را با ياران امام آشنا کنم تا اين افراد را بشناسيد و بدانيد که از کجا و چگونه به کاروان امام پيوستند و دارای چه عقبه مذهبی و اجتماعی بودند.

    اميدوارم با سلسله مطالبی آنچه را که بايد شرح دهم و اميدوارم تا اين مستند تاريخی را با ذکر و تحليل حوادث تا بعد از نهضت کربلا ادامه دهم.

    پس با من همراه با کاروان حسين از مدينه به کربلا بياييد تا اگر زنده مانديم همراه کاروان اسرا شويم.

    من اين سلسله مطالب رو به پيشگاه صاحب الامر آقا اباصالح المهدی عج و پيام آور نهضت عاشورا حسين بن علی ع و عقيله بنی هاشم زينب کبری ع تقديم کرده و اميد قبولی دارم.انشاا...

    التماس دعا

    ReplyDelete
  3. خوب شد با يک مسخره شدن بهت يادآوری کرد روزگاری نامرديست و شايد جلوی زيان های بزرگتری گرفته شده باشه.

    ReplyDelete
  4. هر روزت چنين بادا !

    ReplyDelete
  5. بی خيال پسر !

    ReplyDelete
  6. بسی ما را هم شادمان نموديد جناب

    يادم مياد يه بار يکی برام اس ام اس زد که : من موبايلمو گم کردم يه زنگ بهم ميزنی تا جواب ندادم قطع نکن تا پيداش کنم... من خنگ اولش نزديک بود واقعا بهش زنگ بزنم...اما يهو اين ای کيو کار کرد که گفتم: منم گم کردم پيدا که کردی يه زنگ به من بزن..اما واقعا با مزه است اين اس ام اس ها

    ReplyDelete
  7. عجب!

    حالا هنوز خلقتان خوش است؟

    ReplyDelete
  8. آهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا!

    ReplyDelete
  9. من اگر جای  شما بودم حتما ميگفتم مامان گفتن که شماره ی موبايلم رو به هرکی ندم!

    ReplyDelete
  10. خيليييييييييييييييييی چاکريم حاجي با مرام بازااااااااااا !!!

    ReplyDelete