این روزها آموختهام مرز باریکی هست میان تعهد به خود و تعهد به دیگری. یاد گرفتهام وقتی آدم وادار میشود یکی از این دو تعهد را زیر پا بگذارد، بهتر است تسلیم صدای اخلاق گرای درون نشده ، پای تعهد به خودش بایستد و الا دیر یا زود مچ خودش را در حالی میگیرد که نه به خودش تعهدی داشته نه به دیگری. آدم قبل از هر کسی باید به مرزهای خودش، به خویشتن خویشش وفادار باشد و الا به گمانم از زیانکاران است
ta an digari ke bashad fargh mikonad dar entekhabe ta'ahodi ke zire pa gozashte mishavad..az suyi digar marze barikist miane ta'ahod be khish & khodkhahi..man gahi marzesh ro gom mikonam..i
ReplyDeleteهمیشه از خوندن نوشته هاتون لذت میبرم، بوی ناامیدی نمیدن، و این یعنی طلا در وبلاگستان فارسی.
ReplyDeleteگفتم یه بار بیام تشکر کنم حداقل
مرسی، خیلی زیاد، بابت همه حس های مثبتی که گرفتم
تکبیر !!!!!
ReplyDeleteواقعا چیز دیگه ای نمی تونستم بگم که هم به متن بخوره هم تاییدش کنه حسسسسااااابییی ....
فکر کنم نفهمیدم حرفت رو
ReplyDeleteلا ریب فیه
ReplyDeleteلا ریب فیه
ReplyDeleteلا ریب فیه
ReplyDeleteهمینه
ReplyDeleteهمینه
ReplyDeleteهمینه
ReplyDeleteو من همیشه از سر تعهدم به تو خود را فراموش کردم....به خود آمدم دیدم نه تو مرا به یاد داری نه من
ReplyDeleteو من همیشه از سر تعهدم به تو خود را فراموش کردم....به خود آمدم دیدم نه تو مرا به یاد داری نه من
ReplyDeleteو من همیشه از سر تعهدم به تو خود را فراموش کردم....به خود آمدم دیدم نه تو مرا به یاد داری نه من
ReplyDeleteمنظور از صداي اخلاق گراي درون چيست كه نبايد تسليمش شد؟
ReplyDeleteمنظور از صداي اخلاق گراي درون چيست كه نبايد تسليمش شد؟
ReplyDeleteمنظور از صداي اخلاق گراي درون چيست كه نبايد تسليمش شد؟
ReplyDeleteدقیقا! ولی چقدر سخت است که آدم "خودش" را از "دیگران" تشخیص بدهد!
ReplyDeleteدقیقا! ولی چقدر سخت است که آدم "خودش" را از "دیگران" تشخیص بدهد!
ReplyDeleteدقیقا! ولی چقدر سخت است که آدم "خودش" را از "دیگران" تشخیص بدهد!
ReplyDeleteگاهی به تکه های سفالین گذشته ام فکر میکنم که در دل تاریخ زندگی ام مدفون شده اند ، فکر میکنم هر از چند گاهی باید همچون باستان شناسان، کاووشی کنم ، کند و کاوی ،موزهء خاطراتم سخت به آن تکه سفال ها نیازمند است تا بخشی از تکه های کوزهء هویتم را از دل خاک های ثانیه هایی که بر آن تلنبار شده و به شکل تاریخ در آمده ، بیرون بکشم، تا یادم آید که چه بودم و که بودم ، و برای روزی که دیگر نخواهم بود بر سنگ قبر تاریخم بنویسم:
ReplyDeleteای آنکس که فکر میکنی از تاریخت میتوانی بگریزی ، پایان این گریختن، از آغازش عقیم است... بیهوده نگریز که انسان هر کجا باشد و هر شکل که باشد سایه اش هم با اوست شکل خود او....
شاید بتوانی خویشتنت را مسخ کنی ، اما تاریخت را نه... هرگز
(حرف های تنهایی... سایه روشن)
گاهی به تکه های سفالین گذشته ام فکر میکنم که در دل تاریخ زندگی ام مدفون شده اند ، فکر میکنم هر از چند گاهی باید همچون باستان شناسان، کاووشی کنم ، کند و کاوی ،موزهء خاطراتم سخت به آن تکه سفال ها نیازمند است تا بخشی از تکه های کوزهء هویتم را از دل خاک های ثانیه هایی که بر آن تلنبار شده و به شکل تاریخ در آمده ، بیرون بکشم، تا یادم آید که چه بودم و که بودم ، و برای روزی که دیگر نخواهم بود بر سنگ قبر تاریخم بنویسم:
ReplyDeleteای آنکس که فکر میکنی از تاریخت میتوانی بگریزی ، پایان این گریختن، از آغازش عقیم است... بیهوده نگریز که انسان هر کجا باشد و هر شکل که باشد سایه اش هم با اوست شکل خود او....
شاید بتوانی خویشتنت را مسخ کنی ، اما تاریخت را نه... هرگز
(حرف های تنهایی... سایه روشن)
گاهی به تکه های سفالین گذشته ام فکر میکنم که در دل تاریخ زندگی ام مدفون شده اند ، فکر میکنم هر از چند گاهی باید همچون باستان شناسان، کاووشی کنم ، کند و کاوی ،موزهء خاطراتم سخت به آن تکه سفال ها نیازمند است تا بخشی از تکه های کوزهء هویتم را از دل خاک های ثانیه هایی که بر آن تلنبار شده و به شکل تاریخ در آمده ، بیرون بکشم، تا یادم آید که چه بودم و که بودم ، و برای روزی که دیگر نخواهم بود بر سنگ قبر تاریخم بنویسم:
ReplyDeleteای آنکس که فکر میکنی از تاریخت میتوانی بگریزی ، پایان این گریختن، از آغازش عقیم است... بیهوده نگریز که انسان هر کجا باشد و هر شکل که باشد سایه اش هم با اوست شکل خود او....
شاید بتوانی خویشتنت را مسخ کنی ، اما تاریخت را نه... هرگز
(حرف های تنهایی... سایه روشن)
خوب می فهمم خیلی خوب .....
ReplyDeleteخوب می فهمم خیلی خوب .....
ReplyDeleteخوب می فهمم خیلی خوب .....
ReplyDeleteماشین من هم مثل رخش شما هوس باز شده خفن دیروز رفت تو کار یه اتوبوس کلی دردسر برامون ساخت.... بلا روزگاریست عاشقیت
ReplyDeleteماشین من هم مثل رخش شما هوس باز شده خفن دیروز رفت تو کار یه اتوبوس کلی دردسر برامون ساخت.... بلا روزگاریست عاشقیت
ReplyDeleteماشین من هم مثل رخش شما هوس باز شده خفن دیروز رفت تو کار یه اتوبوس کلی دردسر برامون ساخت.... بلا روزگاریست عاشقیت
ReplyDeleteممنون امیر جان.متوجه شدم مطلبو...باهاتون کاملا موافقم.
ReplyDeleteممنون امیر جان.متوجه شدم مطلبو...باهاتون کاملا موافقم.
ReplyDeleteممنون امیر جان.متوجه شدم مطلبو...باهاتون کاملا موافقم.
ReplyDeleteمن اینروزا یه جورایی با مقوله تعهد درگیرم: در خصوص تعهد داشتن به خود، که کاملا باهات موافقم و ضروری میدونمش اما به نظرم تعهد دادن به دیگری میتونه یه دروغ شیرین باشه، تعهد داره از آینده حرف میزنه در حالیکه آینده غیر قابل پیش بینیه و اگه فرضو بر این بگذاریم که ما آدمهای راکد و متعصبی نیستیم و در حال تغییریم، چطور میشه از منظر کسی که در آینده متولد میشه به کسی قول بدیم؟ در اینصورت حق تغییر کردن من چی میشه؟
ReplyDeleteامیر انگار دارم زیاد مینویسم، دلیلش اینه که موضوع تعهد از دغدغه های اصلی من تو اینروزاست. امیدوارم مجالی برای تبادل نظر مفصلتر پیش بیاد.
من اینروزا یه جورایی با مقوله تعهد درگیرم: در خصوص تعهد داشتن به خود، که کاملا باهات موافقم و ضروری میدونمش اما به نظرم تعهد دادن به دیگری میتونه یه دروغ شیرین باشه، تعهد داره از آینده حرف میزنه در حالیکه آینده غیر قابل پیش بینیه و اگه فرضو بر این بگذاریم که ما آدمهای راکد و متعصبی نیستیم و در حال تغییریم، چطور میشه از منظر کسی که در آینده متولد میشه به کسی قول بدیم؟ در اینصورت حق تغییر کردن من چی میشه؟
ReplyDeleteامیر انگار دارم زیاد مینویسم، دلیلش اینه که موضوع تعهد از دغدغه های اصلی من تو اینروزاست. امیدوارم مجالی برای تبادل نظر مفصلتر پیش بیاد.
من اینروزا یه جورایی با مقوله تعهد درگیرم: در خصوص تعهد داشتن به خود، که کاملا باهات موافقم و ضروری میدونمش اما به نظرم تعهد دادن به دیگری میتونه یه دروغ شیرین باشه، تعهد داره از آینده حرف میزنه در حالیکه آینده غیر قابل پیش بینیه و اگه فرضو بر این بگذاریم که ما آدمهای راکد و متعصبی نیستیم و در حال تغییریم، چطور میشه از منظر کسی که در آینده متولد میشه به کسی قول بدیم؟ در اینصورت حق تغییر کردن من چی میشه؟
ReplyDeleteامیر انگار دارم زیاد مینویسم، دلیلش اینه که موضوع تعهد از دغدغه های اصلی من تو اینروزاست. امیدوارم مجالی برای تبادل نظر مفصلتر پیش بیاد.
آدم قبل از هر کسی باید به مرزهای خودش، به خویشتن خویشش وفادار باشد.ادم بهتر است پای تعهد به خودش بایستد.منظورتون وشن نیست برام
ReplyDeleteاین مرزها چیستند و تعبیر شما از این مرزها چیه؟میشه مثالی رو بگی.
آدم قبل از هر کسی باید به مرزهای خودش، به خویشتن خویشش وفادار باشد.ادم بهتر است پای تعهد به خودش بایستد.منظورتون وشن نیست برام
ReplyDeleteاین مرزها چیستند و تعبیر شما از این مرزها چیه؟میشه مثالی رو بگی.
آدم قبل از هر کسی باید به مرزهای خودش، به خویشتن خویشش وفادار باشد.ادم بهتر است پای تعهد به خودش بایستد.منظورتون وشن نیست برام
ReplyDeleteاین مرزها چیستند و تعبیر شما از این مرزها چیه؟میشه مثالی رو بگی.
اصلا زندگی بدون تسلیم شدن در برابر صدای اخلاق گرای درون هیچ بند و بستی نداره... محور میشه خودخواهیه صرف
ReplyDeleteاصلا زندگی بدون تسلیم شدن در برابر صدای اخلاق گرای درون هیچ بند و بستی نداره... محور میشه خودخواهیه صرف
ReplyDeleteاصلا زندگی بدون تسلیم شدن در برابر صدای اخلاق گرای درون هیچ بند و بستی نداره... محور میشه خودخواهیه صرف
ReplyDeleteخیلی قشنگ نوشتی
ReplyDeleteخیلی قشنگ نوشتی
ReplyDeleteخیلی قشنگ نوشتی
ReplyDeleteمن خیلی دلم می خواد که بعضی از نوشته هاتون در جاهایی نقل کنم. می تونم این کارو بکنم؟
ReplyDeleteمن خیلی دلم می خواد که بعضی از نوشته هاتون در جاهایی نقل کنم. می تونم این کارو بکنم؟
ReplyDeleteمن خیلی دلم می خواد که بعضی از نوشته هاتون در جاهایی نقل کنم. می تونم این کارو بکنم؟
ReplyDeleteتعهد . . . چه واژه غریبی ست این روزها
ReplyDeleteتعهد . . . چه واژه غریبی ست این روزها
ReplyDeleteتعهد . . . چه واژه غریبی ست این روزها
ReplyDeleteدم شما گرم.بسیلر عمییییقققق و خوب بود.
ReplyDeleteنفس میکشیم
عهدنامه امضا میکنیم با دلمان
دم شما گرم.بسیلر عمییییقققق و خوب بود.
ReplyDeleteنفس میکشیم
عهدنامه امضا میکنیم با دلمان
دم شما گرم.بسیلر عمییییقققق و خوب بود.
ReplyDeleteنفس میکشیم
عهدنامه امضا میکنیم با دلمان