می دانی اتفاق جالب این وسط آن است که آدمی در اوج شادی یا عمق اندوه، تنهایی غریبی را در درون تجربه می کند.مهم نیست چند نفر کنار تو اند:برای غمت سوگوارند یا در شادیت دست افشان و پایکوبان،در آن لحظه های اوج، تو تنهایی،همه ما تنهاییم.این باید خاصیت انسان بودن باشد که تنها به دنیا می آید،تنها می میرد و در قله یا عمق شادی و غم هم تنهایی را تجربه می کند:تنهایی خالص و درونی!
سلام
ReplyDeleteکاملاً تصادفی به بلاگت برخورد کردم . . . . هیچوقت اینطوری به این موضوع نگاه نکرده بودم . . . . خیلی جالبه . . . .
راستش فقط همین یک پستت رو خوندم . . . . امیدوارم که موفق باشی . . . .
خدا نگهدارت باشه . . . . : )
از هر زاویه ای که به این تن ها یی نگاه میکنم می بینم که خیلی تراژیکه.. نمی دونم شاید از ضعفه...
ReplyDeleteامیر جان پست قبلیت خیلی با حال بود..خوشم اومد از اینهمه سادگی گفتار و مرامت. همه ما گاهی این طوریم و مهم اینه که هی یادمون بیاد که حالا حالاها باید بیاموزیم و توی هر شرایطی هر کسی نجربه خاص خودشو داره و نمی تونیم فکر کنیم ما از اونا بهتر بلدیم...من توی سفر مکه به خاطر شزایط خاصش خیلی به این مهم مورد اشاره تو رسیدم
ReplyDelete