Wednesday, June 22, 2005

روشنفکری ايرانی و عقده ايکاروس

سلام! نوشته های بعضی از دوستان در اين چند روز اخير منو به اين نتيجه رسوند که شايد بد نباشه در مورد طرز تفکر بخشی از جريان روشنفکری ايران يه نقد کوچيکی انجام بگيره،اميدوارم بتونم حق مطلب رو ادا کنم


۱-ايکاروس در اسطوره های يونانی ،مرديست که در جزيره کرت زندانيه و راهی برای فرار نداره،اون برای گريز از وضعش دو بال ميسازه و اونها رو با موم به تنش متصل ميکنه،بعد از روی بلندی میپره و موفق ميشه با پرواز از زندانش بگريزه ،همه چيز خوب پيش ميره تا اونجا که ايکاروس چنان محو حرکت در ارتفاع و لذت اوج گرفتن ميشه که بيش از حد به خورشيد نزديک شده و حرارت خورشيد موم بالها رو اب ميکنه،درنتيجه ايکاروس سقوط کرده و ميميره!


۲-روشنفکر در گام اول بايد قادر باشه حداقل يک قدم جلوتر از عامه مردم رو ببينه،از بالا به وقايع نگاه کنه تا سير منطقی حوادث رو  با توجه به گذشته و حال در اينده پيش بينی و نظريه پردازی کنه،به همين نگاه از بالا و به جلو روشنفکر به صورت معمول جدا از بدنه جامعه به نظر ميرسه و دچار تفاوتهای نگرشی و بعضا رفتاری با عام جامعست!


۳-چيزی که اين روزها بسيار به چشمم رسيده،نوعی عقده ايکاروس در جامعه روشنفکری ايرانه! اين گروه از دوستان به دليل تمايل شديد به بررسی وقايع از بالا و متفاوت بودن با نه تنها بدنه جامعه که حتی جريان عام روشنفکری،با اصرار عجيبی سعی در اوج گرفتن ميکنند تا از بالا و بالاتر وقايع رو ببينند و در نتيجه از ارتفاع بالا همه چيز چنان تغيير يافته به نظر ميرسه که ما شاهد نظريه پردازی های بسيار غريب از اين دوستانيم!نظريه هايی که به حق با جو رايج متفاوته!! من به عينه احساس ميکنم خطر سقوط مانند ايکاروس اين بخش از جريان روشنفکری رو به شدت تهديد ميکنه.


۴-تا اونجا که به من مربوطه در عين احترام و حتی علاقه به برخی از چهره های اين جريان ايکاروس زده،اين دوستان ميتونن هر قدر که خواستن به خورشيد نزديک شن تا حتی در صورت تمايل غير مومهای بالشون خودشونم ذوب بشن اما مشکل در اونجاست که من و امثال من هم مسافر همون سفينه ای هستيم که دوستان به سمت خورشيد هدايتش ميکنن و شعف از بالا نگاه کردن چنان سرمستشون کرده که به ذوب شدن اتصال بالهاشون توجه نميکنند 


۵-تحليل های غريب در زمينه انتخابات رياست جمهوری و نتيجه گيری های غريب تر از اون-در عين احترام من به نظريه پردازها- صرفا بازتاب همين عقده ايکاروس در نظريه پردازيست!دوستان چنان اوج گرفتن که احتمالات بسيار بسيار کوچکی رو ميبينن که احتمال وقوعش نزديک به صفره ولی واضحات در حال وقوع رو به دليل همين ارتفاع بيش از حد تشخيص نميدن.


۶-اميدوارم اخر عاقبت همه ما اعم از جريان ايکاروس مال و ما مثلا روشنفکران چیپ و لمپن که به دور از شان روشنفکری با حرکت عامه هماهنگ شديم و زمان رو صرف نظريه پردازی های شگفت اور نکرديم به خير بشه! حضرا ما توش توان ازمون و خطا عقايد سورئاليستی شما رو نداريم!


پی نوشت ۱:اين مصاحبه محمد قوچانی رو با روز بخونين.توصيه ميکنم دقت کنيد فاشيسم وقتی شکل ميگيره که جريانی اقتدار گرا و تماميت خواه که ابايی از خشونت ورزيدن نداشته باشه دست به دست طبقه فرودست ميده که فريب شعارهای اين جريان اقتدار گرا رو خورده و تبديل به پياده نظام اين جريان گشته! تحليلی از ارای احمدی نژاد نشون ميده که اراش شامل ارای بسيجيان و سپاهيان به انضمام ارای طبقات حاشيه نشين و به اصطلاح مستضعفه! از روشنفکران ايکاروس گرا ميخوام دقت کنن به اخرين روزهای جمهوری وايمار،به شرايطی که از دموکراسی و صندوق های رای در آلمان و ايتاليا هيتلر و موسولينی ظهور کردند! خطر جديه.


پی نوشت ۲: دلايل اينکه چرا به هاشمی رای ميدم و چرا احمدی نژاد رو نفی ميکنم رو به کل تو آزاديخواهی نوشتم.دوستان مردد بخونن شايد کمک کنه!

30 comments:

  1. چند سال پيش حجاريان توی همشهری ماه مقاله ای نوشته بود با نام: عليکم بالحواشی... يادت مياد؟

    ReplyDelete
  2. صورتک خیالیJune 22, 2005 at 9:51 AM

    مربوط به روشنفکراست پس شامل من نميشه...:(

    ReplyDelete
  3. منم بی تقصيرم و بی نظر!

    ReplyDelete
  4. سلام . واسه اينکه بتونم راجع به پستت بی پيش فرض نظر بدم نوشته زيد آبادی رو دقيق خوندم . چيزی به اسم عقده ايکاروس رو قبول دارم . يعنی اين رو که در بعضيها وجود داره و حتی ممکنه در بعضی نمود هم بکنه . اما ..........

    ReplyDelete
  5. به نظر من زيد آبادی هم ! از اين عقده به دوره . من اون رو به عنوان ادمی کاملا منطقی و متعادل قبول دارم . ... یا دستکم تصورم درباره اش همیشه این بوده ...

    ReplyDelete
  6. اين روزا از همه عقايد جالبی ميشنوم که حکایت از عدم روشن فکريشون داره .. يه مشت عقايد عاميانه .. ولی نظر من يه چيز ديگه هست که با اين وضع بی خيالش شم بهتره ..

    ReplyDelete
  7. سلام ......وبلاگتو ديدم وبلاگ ملس و با حالی داری ......تونستی يه سری هم به ما بزن .....

    ReplyDelete
  8. نگاه جان! شايد من نبايد لغت عقده رو استفاده ميکردم،تو داری نسبت به اين لغت جبهه ميگيری ولی اقرار ميکنم کلمه بهتری که منظور رو برسونه پيدا نکردم.من هم به زيدابادی بسيار احترام ميذارم ولی به نظرم گرفتار همين پروژه ايکاروس شده.ممنون که خوندي و نظر دای!

    ReplyDelete
  9. باشه دوست من . پروژه . گفتم اين پروژه وجود داره و نه فقط تو عرصه سياست . همه مون هم بايد بپاييم که دچارش نشيم . و فقط اونايی ازش می رهند که دائم دارند خودشون رو نقد می کنند و من معتقدم زيد آبادی هم ! جزء اين دسته است .

    ReplyDelete
  10. اووووف .. ای بابا .. اين چه وضعشه آخه ..

    ReplyDelete
  11. می دونی اين ايکاروس خاصيت ادماس...نه فقط روشنفکرا...می دونی گاهی فک می کنم همه روشنفکر و عيره عادت تدارنctrl+f5 رو بزنن

    ReplyDelete
  12. سلام امير جان... شرمنده‌ام... حالم زياد خوش نيست... بعدآ می‌خونم... اين رو بخون:http://www.emrouz.info/ShowItem.aspx?ID=3505&p=1

    ReplyDelete
  13. خوندم... من نمی‌خوام کسی رو بکوبم ولی خداييش يه تحليل معقول و منطقی از اين حضرات تحريمی «ايکاروس مال» نديدم... بابا تو رو خدا يکی بگه بعد از تحريم(که البته جواب هم نداد) قراره چه اتفاقی بيفته... آقا خيلی نوکريم... يا حق!

    ReplyDelete
  14. من نمی‌دونستم منظورت مقله‌ی زيدآبادی بوده... رفتم خوندمش... اين تحليلهای در خلأ از زيدآبادی بعيد بود... تحليلهاش رو خيلی راحت ميشه پاسخ گفت و رد کرد... عجيبه... انگار انتخابات يه ويروسيه که شايع ميشه و حال و هوای همه‌ی آدمها رو از اين رو به اون رو می‌کنه... شايد جوابش رو برای «روز» بفرستم... یا حق!

    ReplyDelete
  15. انتخابات بيهوده........

    ReplyDelete
  16. روشنفکر .... نه بابا هنوز به حرف « ر » نرسيدم تو « الف » گير کردم اساسی !

    ReplyDelete
  17. امير جان با توجه به دلايلی که تو وبلاگ سينا نوشتم ، با تمام نفرتم منم به هاشمی رای می دم .

    ReplyDelete
  18. سلام..برای عرض ادب خدمت رسيدم..تشريف نداشتيد...راستی! تيتر بمروز روزنامه شرق توی يه صفحه ش اين بود: تلخ مثل عسل!! اول فکر کردم از تو چيزی نوشته!بعد ديدم نه!

    ReplyDelete
  19. بيچاره زيدآبادی ! بعيد ميدونم حتی خودش رو روشنفکر بدونه ...

    ReplyDelete
  20. بابک احمدی تو يه جلسه يی تمام وجوه روشنفکری رو برشمرد و همه ی تعاريف رو و دست آخر به اين نتيجه رسيد که روشنفکر کسي ست که در ديسکورس خودش تغيير ايجاد کنه يا عزم تغيير داشته باشه .

    ReplyDelete
  21. سلام وممنون به خاطر همه لطفايی که بهم داری دوست خوبم

    ReplyDelete
  22. امير خان! مسافرت تشريف دارين؟؟شمال نکنه؟؟!! ... اخه هر کيو از اطرافيان ميبينم ؛اين ۲ روزه رفتن شمال!:)

    ReplyDelete
  23. بابک ( وبلاگ اوشو سابق)June 23, 2005 at 4:19 PM

    در مورد نظر انتخاباتيت اگه دوست داشتی سری به من بزن / يا حق

    ReplyDelete
  24. شرط می بندم پيش بيني هم اونايی که از بالا می بينن هم از پايين... در مورد آينده درست نيست.

    ReplyDelete
  25. با با جان من که گفته بودم بايد به هاشمی رای بدهيد . قهر نکن
    راستی در صورت انتخاب احمدی نژاد در فردا (زياد هم دور از ذهن نیست چرا که برادران مصلح{ منظور همان اصلاح طلبان پیشرو میباشد} روی هرچی انگشت ميذارند گند ميزنند) نام سمند در ايران خودرو به ذوالجناح تغيير ميابد.

    ReplyDelete
  26. چرا امير؟؟ نه تصادفا اين دفه باهات کاملا موافقم ، حالتو ميگم..چی شده ؟‌ :(

    ReplyDelete
  27. ايول! ايکاروس همون اتوبوسهاست ديگه؟ اسم اون يکيشون هم رو تاير های اتوبوسها بود قبلا ولی الان ديگه همه شون شده بارز!

    ReplyDelete
  28. سلام امير. سلام امير. فکر می‌کنم بی‌ريشه‌ايم. آلزايمر داريم. شرف روسپی‌ها ديگه از ماها بيشتره. انگار ديگه کسی ريشه تو اين خاک نداره. تکه تکه شديم. اين يعنی فروپاشی و تمام. واقعاْ ديگه چيزی برای نگران‌بودن پيدا نمی‌کنم. فاشيسم اگر نياد، خيلی زنده‌است. هيچ‌کس رو راحت نمی‌ذاره. از يه چيز متنفرم امير، از سنتهای عقل مدرن. حتماْ درباره‌اش می‌نويسم. هيچ هم دلگير نيستم. روشنفکر جماعت مشکلشون اينه که بيشتر روشنفکرن تا آدميزاد. اگه به قول تو يه کم جلوتر از دماغشونو می‌ديدن، لزومی نداشت وقتی از ترس فاشيسم و خفقان پشتشون بلرزه به دريوزگی و پرت و پلا گفتن متوسل بشن. زنجيره پاره پاره روشنفکران ايرانی از نظر من يه مشت احمق بی‌بته‌اند که تو خلاء زندگی می‌کنند و فقط تو شرايط آروم حرفای قشنگ ابلهانه تخديری می‌زنند. راهی به رهايی از اينا پيدا نمی‌شه. ملکيان می‌گفت روشنفکر بايد تقرير حقيقت کنه و تقليل مرارت بده. ادوارد سعيد هم روشنفکر بود، ولی هيچ‌وقت يادش رفت که اول آدمه. اصلاْ اين بی‌خاصيتها چه درکی از خودشون دارند؟ به جهنم که اينطورين! تو که کار خودتو کردی، من هم همينطور و خيليهای ديگه.

    ReplyDelete
  29. من فقط منتظرم زمان بگذره تا ببينم چی پيش می‌آد، الآن اصلاْ جرات فکر کردن به هيچ چيز رو ندارم. ديگه حتی به شعور خودم هم اعتماد نمی‌کنم. ما با همه برآوردهای غلط و همه شيوه‌های اشتباه. ما که هميشه خوابمون مفيدتر از بيداريهای کاذبمون بوده. يک ليوان آب می‌خوام. همين.

    ReplyDelete
  30. ميشه چند تا از اين تحليل هايی که دچار اين عقده شدن به من معرفی کنين؟...ممنون ميشم.

    ReplyDelete