Wednesday, August 31, 2005

دلم بهانه ميگيرد

بارون صبحگاهی رو ديدی؟ ازون بارونا بود که ...ازون بارونا که ميشد يه فنجون قهوه داغ بگيری دستتو بشينی رو به تراس فسقليت، به صدای بارون گوش کنی و  بوی خاک خيس رو استشمام کنی،کمی موسيقی هم اگر همراهش بود با صدايی کم در پس زمينه عالی ميشد-بوچلی يا لئونارد کوهن شايدم همين اهنگ فرانسوی فنز که ملوديش از ديشب داره مدام تو ذهنم تکرار ميشه...کمی بيشتر خيال پردازی کنم؟ بذار تراس کمی بزرگتر باشه من باشم و تو...روی دو تا صندلی راک نشسته باشيم،دست تو رو تو دستام داشته باشم و بارون برامون بنوازه و بنوازه و بنوازه...


کاش زندگی اين همه سخت نبود!

32 comments:

  1. هی گفتی مرد.کاش ميشد.

    ReplyDelete
  2. فکر کنم حد اقل برای خیال پرداز هایی مثل تو زندگی یه کم آسونتر باشه... مهم اینه که بارون بباره.

    ReplyDelete
  3. زندگی سخت نيست .ما آدم های سختی هستيم و چون انعطاف نداريم محکوم به فناييم.خوش به حالت که می تونی هنوز روياپردازی کنی. خوش به حالت

    ReplyDelete
  4. صورتک خیالیAugust 31, 2005 at 1:29 PM

    خوشمان آمد ...هرگونه رويا پردازی بسيار به مذاق ما خوش می آيد ...راستی امير از فنز خوشت آمد؟! من خوشم نيومد آخه! غير بازی پرستويی داستانش منو جلب نکرد! هی هی بعد عمری رفتيم تاتر را! ميگم اميرچيزه اه گندش بزنن دلم کفک زده دلم ميخاد کسی باشه گپ بزنم...اين بلاگستان خبری داری چشه؟ انگار خاک مرده روش پخش کردن!

    ReplyDelete
  5. بابا سانتی ماليسمُ بابا رومانتيسيسمُ بابا بارونيسم بابا فنزيسم بابا اميريسم

    ReplyDelete
  6. بعد اون پاراگراف فقط همون جمله اخر بود که ميتونست خوبه خوب تکميلش کنه ... کاش ..// مرسی داداش .. خيلی خوشم اومد واقعا دمت گرم و دلت خوش ..

    ReplyDelete
  7. ااا مگه زندگی سخته !؟ تا حالا فکر می‌کردم دارم سخت می‌گیرم...

    ReplyDelete
  8. کاش تو هم دنيای خواستن و تصور کردن های مثبت بمونی. اينم خودش نعمتيه. بعدشم توجه کردی همين دنيای سخت همونه که همه به اسم پيشرفت می شناسنش؟

    ReplyDelete
  9. حتی از رويا هم دورم.......چه پاييز دلگيری خواهم داشت امسال

    ReplyDelete
  10. اگه سخت نبود اصلا قشنگ نمی شد ... ولی کاش ميشد  فقط بعضی چيزها رو از دست نداد

    ReplyDelete
  11. عالی .....احساس....زندگی.....عشق.....خيال راحت...زيبايی  ...آسايش آسايش آسايش.......چه خيال پردازی توپی!......................................بارون گرم ......دويدن زيرش...بند اومدن بارون..........ای بابا!!فقط ۱۰ دقيقه لذت بردم!

    ReplyDelete
  12. رمانتيک مينويسی که .. سختيش هم آسون ميشه .. ميگم که منم دلم ميخواد .. بارونای شمال يادته؟؟

    ReplyDelete
  13. دلم خواست تراستو....

    ReplyDelete
  14. عليرضا تيفوسیAugust 31, 2005 at 8:34 PM

    از اشنايی باهات خوشحالم.
    وبلاگ منم سربزن.
    وبلاگ تيفوسی های شورشی پرسپوليس

    ReplyDelete
  15. تمام نوشته هات رو خوندم ....... به نظرم خیلی روون و راحت میتونی با کلمات بازی کنی و بنویسی و حرفت رو بگی...موفق باشی.........

    ReplyDelete
  16. انقدر اين تصور رويايی و قشنگ بود که در حين خوندنش رفتم تو يه عالم ديگه.....عالی بود....درپناه خداوشاد باشيد.

    ReplyDelete
  17. نور در خانه/رقص در سينه/من جرواجرم چرا؟

    ReplyDelete
  18. ای مجيد نامرد! لااقل کپی رايتشو بده مرد!ديگه قرار نشد مزخرفات خودم رو به خورد خودم بدی!

    ReplyDelete
  19. نه والله منم ميگم خيالپردازی خوبه. تازه گفتم که خدا کنه تا می تونی توی اين دنيا زندگی کنی.

    ReplyDelete
  20. سلام ريما جان.. مرسی بازم که اومدي.. اگه اون آدم قبلی بودم حتما در ادامه ی احساساتت می گفتم گيتارتم دستت بگيری و بخونی بيا تا بارون باشيم تا که از غبار غم پاک کنيم دلها رو تا که از.... اما اون صبح بارونی برای اولين بار بی تفاوت به خوابم ادامه دادم

    ReplyDelete
  21. خوش به حالتون که بارون داشتين من دلم لک زده واسه بارون...ديگه تراس و دست و اهنگ بمونه

    ReplyDelete
  22. باباب چرا سخت می گيری زندگی خيلی هم آسونه .....

    ReplyDelete
  23. صورتک خیالیSeptember 1, 2005 at 2:38 PM

    مرگ! اينجا چرا آپديت نيست:((

    ReplyDelete
  24. سلام داداش امير...

    ReplyDelete
  25. آخ ببخشيد فی فی جون . اصلا حواسم نبود اين شعر مال خودته . تو رو خدا منو ببخش .

    ReplyDelete
  26. عمرا نميبخشم که مجبور شی سر پل صراط کولم کنی از کمر درد همون جا قبض روح مجددشی!

    ReplyDelete
  27. بارون با بوی خاک بعلاوه بوی روغن ماشينای چسبيده با آسفالت........

    ReplyDelete
  28. ممنون از آدرس آهنگ فنز...

    ReplyDelete
  29. می دونی امير ... اين روزا توان لذت بردن از بارون رو هم از دست دادم ... اين چند روز اينجا غوغا بود . سيل می باريد از اسمون اما دريغ از يه لحظه رخوت بارونی واسه من ... همه اش حس می کنم هزار و يک کار نکرده دارم و وقت واسه نشستن و لذت بردن نيست ... ذهنم به روی ارامش يه لحظه بارونی بسته ميشه ... نمی دونم چه مرگمه ... کی ميدونه .

    ReplyDelete
  30. امير خان منم آدرس آهنگ فنزو ميخوام / ميشه لطف کنی و بگی ..

    ReplyDelete
  31. به قول فيلم سوته‌دلان بلا روزگاريه اين عاشقي برادر!!
    يه مثل کرديه که ترجمه‌ش اين ميشه من رفتم تو نرو !
    البته اگه بشه نرفت.....

    ReplyDelete
  32. زندگی سخته. اما بينهايت لذت بخش و قشنگ .من که حالا حالا ها ميخوامش ...

    ReplyDelete