Wednesday, March 12, 2008
پس انداز شادی
میدان ونک،حوالی ساعت ۸ شب.داشتم میرفتم سمت خانه که دیدم فیلم فروشی بساط کرده،نشستم پای خورجین فیلمهاش و دیدم هم «۴ماه و سه هفته و دو روز» را دارد که نخل طلای کن را برده و هم فیلم اسکاری برادران کوئن را.با ذوق و شوق تمام مسیر تا خانه را برنامه ریختم که کدامشان را زودتر ببینم و کدام یک بیشتر به دلم مینشیند.رسیدم خانه،کمی می زدم،حافظ خواندم و شاملو و مدام دیدن فیلم را عقب انداختم تا بوق سگ که خوابیدم...صبح داشتم با خودم فکر میکردم که چرا ندیدمشان؟چرا من خیلی وقتها با فیلم ها و کتاب های دلپذیر برایم همین کار را میکنم؟چیزی که به ذهنم رسیدم یکجور حساب پس انداز شادی بود انگار.پول پس انداز میکنی برای روز مبادا نه؟برای فردایی که شاید لازمت شود.اینجور ذخیره کردن شادی هم انگار حربه ناخوداگاه من است برای به تعویق انداختن لذت که مبادا روزی لازم شود و دستم از هیچ دستاویزی برای لااقل تظاهر به شادی خالی باشد...قصد دارم ترک این عادت کنم و بیاموزم که شادی ها را باید زود زود خرج کرد تا مکرر شوند!
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
:) مکرر باد
ReplyDeleteپس انداز خوبیه داداش، زودم خرجش کن که چو فردا شود فکر فردا کنیم.
ReplyDeleteتو پستت راجع به حضرت آقای مجید مجیدی برات کامنت گذاشتم که اگه جایی هست که بشه به مطلب دکتر سروش دسترسی پیدا کرد نشونی بده ماهم از این مِی بزنیم. اما جوابی ندادی ، خلاصه ممنون میشم اگه نشونی بدی.
ای جان بنده قربان این شادی ذخیره کردنتون بروم... مثل وقتی که آدم به آخر یک کتاب میرسه و یواش یواش می خونه که زود تموم نشه
ReplyDeleteهان ؟ من چرا از این پس اندازا نمی کنم پس ؟
ReplyDeleteنه جدن صبح که پاشدی اعصابت خورد نبود که ندیدیشون ؟
ReplyDeleteاون همه هیجان داشتیا
نه جدن صبح که پاشدی اعصابت خورد نبود که ندیدیشون ؟
ReplyDeleteاون همه هیجان داشتیا
به نظر من این فقط یه نوع عادته که تو نا خودآکاه لونه کرده.
ReplyDeleteحالا برای کسانی که سعی می کنند به ناخوداگاهشون ارزش بدن این عادت ها بد جوری مزاحمت ایجاد میکنن.
مثلا:
یه درس ساده دانشگاهی رو گذاشته بودم واشه شب آخر میدونستم 2 ساعت بیشتر وقت نمی گیره. شب گذشت و گذشت و... ساعت 12 اومدم درسو شروع کنم. با خودم گفتم الان از درس لذت نمی برم! خوابیدم فردا رفتم سر جلسه درسی که با 2 ساعت می شد 17 - 18 گرفت رو شدم 12!
این خوبه که نمی ذارم چیزی باعث شه من از لحظم لذت نبرم. ولی با یه عادت خوب می شد اون لحظه با درس لذت ببرم...
با دلیلی که کمی متفاوته میگم تصمیمتون کاملن صحیحه.
ReplyDeleteاگه میخوای به کسی هدیه بدی همین الان این کارو بکن
اگه میخوای به کسی بگی که دوستش داری همین الان این کار بکن
اگه میخوای کسی رو به هر وسیله شاد کنی فرقی نمیکنه اون شخص خودتی یا دیگری ولی حتمن همین الان این کارو انجام بده
شاید بعدن فرصت اونقدر نداشته باشیم که همه ی این کارا رو انجام بدیم.
اينجور مواقع خيلي ذوق الو مي شه آدم.
ReplyDeleteمثل وقتي که يه عالمه شکلات کاکائو هديه مي گيري.
آدمهای مدرن که رشد کرده اند همراه تمدن و وسیع شده اند و چندبعدی ،همگی تفریحات مدرن هم دارند لاجرم. در تفریحشان هم هنر هست و هم یادگیری و هم کمی شادمانی(می گویم کمی چون متاسفانه سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش)
ReplyDeleteو
شما یک آدم کاملا مدرن و کاملا فهیم و وسیع هستی
شادیهایت همیشه مکرر(هر چند که کوچکند اما شادی اصیلند)
ولی من این طوری به ماجرا نگاه نمیکنم. خیلی وقتها خیلی کتابها و خیلی فیلمها مدتها صبر میکنند تا من بخونمشون. می دونی من حس می کنم دلم بهم می گه حالا وقتشه. الان باید این کتاب رو بخونی. مثل وقتی که می ری تو کتابفروشی و یه کتابی که نه اسم خودش رو شنیده نه نویسنده اش برات آشناست می خری فقط صرف این که حس کردی کتابه تو رو صدا می کنه. برای من خوندن کتاب و دیدن فیلم هم همینطوره. باید منو صدا کنه.
ReplyDeleteمنهم این عادت به تعویق انداختن لذت رو با کتاب خوندن دارم،با کلی ذوق میرم 4تا کتاب ناب میخرم برای آخرهفته ولی به زحمت یکیشم ورق میزنم،ضمن اینکه هیچ کار مفیدی هم انجام نمیدم به جاش. من در مورد خودم میدونم که به همون دلیل اینجا و اکنونی نبودنمه که ناخودآگاه دارم شادیمو واسه ی لحظه ی بعد ذخیره میکنم!
ReplyDeleteخوش باشی همیشه..ایشالله تو سال جدید این پس انداز شادی ات روز به روز افزون تر!!باشه:)
ReplyDeleteامیر جان با این نوع پس اندازی که تو داری ، دیدن فیلما هم واست می شه زلزله ... من نگران پس لرزه ها هستم
ReplyDelete...
در مورد انتخابات انصافاَ این اولین باریه که کلاَ حال و حوصله ی بحث و گپ و گفتمان رو نداشتم و ندارم ... فقط به تمام دوستان و خانواده و ... اعلام کردم که من می رم رای می دم ... هر کی خواست رای بده ... هر کی هم خواست رای نده ... سر جمع این بار هیچکدوم بهم ربط نداره ... رهستی به لیست اتلاف اصلاح طلبان ( یاران خاتمی ) هم رای می دم
این پس انداز شادی ها را بدجوری می فهمم رئییس! درست مثل وقتهایی که فسنجان داشتیم و من تند تند پلوها رو می خوردم تا نوبت برسه به فسنجانها که خالی خالی خدمتشان برسم!
ReplyDeleteدقيقا اين عادت نه چندان خوب رو دارم و تا اين لحظه متوجه اش نشده بودم!
ReplyDelete