Sunday, March 16, 2008

انگار دیگر ریشه در خاک نیستم اینجا

مجله دنیای تصویر هم لغو امتیاز شد.فکر کنم بعد از هفت سال باید عادت هر ماه خواندنش را ترک کنم.این همه از ثمرات آزادی ۳۶۰ درجه.واقعیتش من دارم بیخود غر میزنم.بیخود وقت تلف میکنم.این مملکت همین است.این مردم همین جورند.این سیستم حکومتی هم با نفت بشکه ای صد دلار اصلن بنده را به تخمش هم حساب نمیکند.
اقرار میکنم برای اولین بار در همه زندگیم خسته ام از امیدوار بودن...صد تا راه حل که نداریم یا باید بگویم همین هست که هست.گور پدر فرهنگ و سیاست و آزادی مثل بز سرمان را میاندازیم پایین و نانی به کف میاوریم و به غفلت میخوریم یا باید بگذارم بروم.باید زود به این سوال جواب داد،زود زود زود!

25 comments:

  1. من اینقدر الان دلم خونه و عصبی ام که ترجیح می دم نسبت به ژستهای سیاسی واکنش خفه خونانه اتخاذ کنم!

    ReplyDelete
  2. ژستهای سیاسی همان پستهای سیاسی بود که به مدد سیستم ... تخیلی پرشین بلاگ چنین درج شد و اینها

    ReplyDelete
  3. امیـــر جان هیچ نگران نباش
    بزودی بجاش مجله ای زیباو جالب تحت عنوان
    حـــــق مسلم ما !
    با مقالاتی خاص و بکر از راه میرسه.

    ReplyDelete
  4. خاک بر سر صغیر و کبرشان...

    ReplyDelete
  5. کبیرشان...

    ReplyDelete
  6. خوب پس برادران غیورم هر دو می خوان ترک دیار کنند.  می دونی امیر این وسط من دلم برای ایران می‌سوزه که پای رفتن، یعنی پای در رفتن نداره.

    ReplyDelete
  7. اگه خوب فکر کنی می بینی تو هم مثل ما چند سال پیش به این نتیجه رسیدی. ولی نخواستی باور کنی... حق هم داشتی. واقعا باید اگر تو ایران می مونی اصلا به سیاست و آزادی و این چیزا فکر نکنی.

    ReplyDelete
  8. محمد جواد شکریMarch 16, 2008 at 1:30 PM

    من  که تقریبا دارم خودم رو قانع می کنم که باید رفت

    ReplyDelete
  9. من می خوام برگردم! شما کجا می خواین برین؟

    ReplyDelete
  10. تاب می خوریم بین رفتن و ماندن همه مان ...

    ReplyDelete
  11. سلام..
    اینجاکور ترین اونیه که می بینه!
    یاحق

    ReplyDelete
  12. ... .
    دیگر حس تعلقی نیست
    حتی حس تعلق به خود!!!
    ولی گویی در این تناقض ها کم کم سعی می کنیم خو نماییم !
    سعی می نماییم!!!

    ReplyDelete
  13. ببین من قصد روضه خونی ندارم فقط از یک حس حرف می زنم. بچگیم توو امریکا گذشت همین شد همه ی سال های حضورم توو ایران غریبگی حس کردم و آرزوی رفتن داشتم. هم اروپاش رو چشیدم هم امریکاش رو. اینجا بیش از چندین  خانواده بسیار نزدیک فامیل درجه یک و دو دارم. ایران جای زندگی نیست اما اینجاها هم یک جوری هستی. همیشه یک چیزی داره میلنگه! اگر واسه نسل بعدی اومدن است، اوکی بد نیست شاید هم خوبه، اما اگر واسه رهایی است، همیشه یک چیزیت توو اون ایران ویران شده میچسبه و خودت اینجایی. تازه منی که این حرف رو می زنم 20 و چند سال منتظر شدم تا برگردم و هرگز هم ایرانی اونی که واسه بقیه بود واسه من نبود! ولی با همه ی این ها باز هم شاید هر کس خودش باید امتحان کند!
    دمه نوروز و اینجا هیچ بوی نوروز نمیده!
    امیدورام هر جا می روید بتونید ریشه بدونید و احساس خوب بیشتر داشته باشید.

    ReplyDelete
  14. آقای دیوانهMarch 17, 2008 at 12:46 AM

    http://www.rajanews.com/News/?25553
    بازم...
    اه!‌بی خیال!

    ReplyDelete
  15. من در همین سال 86 بود که به این سوال خود پاسخ قطعی دادم می رم حتی برای چند سال درس خوندن هم که شده باشد
    . به طورکلی نمی دونم چرا تو هم به سان بنده افکار منفی دورت را گرفته اند و ول نمیکنن

    ReplyDelete
  16. چی بگم داداش

    ReplyDelete
  17. امیر جان؛ اینکه بخوای بری یا بمونی یک مساله ی کاملن شخصیه، ولی هر تصمیمی که بگیری ریشه ها رو نمیشه قطع کرد ، میشه؟

    ReplyDelete
  18. همه ی این برنامه ها واسه اینه که ما هم بذاریم بریم تا باخیال راحتر و بیدردسر تر به اهدافشون برسن ،هم مردمی که تو ازشون مینالی و هم حکومتی که آزادی رو اونجور که میخواد تفسیر میکنه!

    ReplyDelete
  19. همه ی این برنامه ها واسه اینه که ما هم بذاریم بریم تا باخیال راحتر و بیدردسر تر به اهدافشون برسن ،هم مردمی که تو ازشون مینالی و هم حکومتی که آزادی رو اونجور که میخواد تفسیر میکنه!

    ReplyDelete
  20. ای بابا هی می گیم می گذره و هی نمی گذره.

    ReplyDelete
  21. گزينه ي دوم صحيح مي باشد! بلا ترديد. بعد از سالها دارم سعي مي كنم ايده آليست نباشم. ايده آليستي نتيجه اي نخواهد داشت در جايي كه هر كس تنها و تنها كلاه خود را مي چسبد. اگر امكان رفتن باشد هيچ دليلي براي نرفتن نمي بينم..

    ReplyDelete
  22. گذاشتن و رفتن... من به این رای میدم هرچند خودم توان روحی اش رو ندارم....:)

    ReplyDelete
  23. چه سوال سختییییی

    ReplyDelete
  24. آره دادا... منم فکر می کنم اینجا دیگه چیزی نداریم که براش بجنگیم. یعنی اصلا دیگه مفهوم وطن برام فرق کرده. وطن جائیه که توش احساس آرامش و آزادی کنی. نه! خوب که نیگا می کنم می بینم تو زمین مادریم، تنهام...

    ReplyDelete
  25. یعنی این آخرین پست سالت خواهد بود؟. دلمون می خواست یه پست شاد و شنگول بنویسی اونجا روبوسی کنیم و نوروز رو تبریک بگیم برادر جان!

    ReplyDelete