Thursday, March 25, 2010

تکان آفریننده

زندگی کمان است، زه آن رویا. کجاست کمان‌دار؟


بودن چیزی نیست. برای وجود داشتن باید موجود به جنبش درآید. همه چیز در انتظار این رهایی از سکون است. رهایی مانند بارقه‌ای در تاریکی... برای بسیاری از آدمیان این بارقه خاموش شده، آنان خسته و سر به تسلیم بازنهاده، باز به خواب می‌روند«هنوز وقتش نیست، باید منتظر ماند».


برای برخی دیگر اما، مجال در آستانه‌ی در می‌ماند و برای معدودی، فرصت به درون آمده، با پا هل‌شان می‌دهد«بیدار شو! راه برو!» و آنان می‌گویند «من سرپا هستم، برویم»


 


رومن رولان- سفر درونی- م.ا.به‌آذین

6 comments:

  1. سلام
    سال نو مبارک

    ReplyDelete
  2. نوشته تکان دهنده ای بود

    ReplyDelete
  3. سلام.
    چه خوب! دی‌شب بعد از مرور آرشیو وبلاگ‌ات، آخرین مقاله‌ات در نیم‌نما را می‌خواندم که خیلی اتفاقی حدس زدم باید شما نوشته باشیدش.
    اما توجه کرده‌ای نسبت به گذشته‌ها، چقدر نثر و زبان‌ و حتا موضاعاتی که برای صحبت انتخاب می‌کنی، عوض شده است. بزرگ می‌شویم با وبلاگ‌هامان.

    ReplyDelete
  4. هم با نرگس موافقم .هم مريم م .ارشيو وبلاگتو هنوز تموم نكردم اما سيرش خيلي جالبه.
    ضمنا ما هستيم.هر روز هم سر ميزنيم

    ReplyDelete
  5. واقعاً زیباست! به زیبایی شور آفرینشی که خود  آفریننده ی این سطور  دارد! ویوا رومن رولان! و ممنون از یو!

    ReplyDelete
  6. معرکست رومن رولان و عقایدش و انتخاب شایسته استاد امیر امیرانه

    ReplyDelete