Tuesday, August 25, 2015

خرد وفاداری

یک جایی از زندگی هست که آدم می‌فهمد یا در واقع یقین پیدا می‌کند که محرومیت بخش غیر قابل حذف زندگی است. به این دریافت درونی اشاره می‌کنم که دریابی قرار نیست همۀ زیبایی‌های جهان از آن تو باشد. از اول هم قرار نبوده، اصلا ظرفیتش نیست. از زیبایی که حرف می‌زنم شما بشنویدش لذت، خوشی، هیجان. ما از جایی به بعد از سراب تملک هر زیبایی مقدور دست بر می‌داریم و یاد می‌گیریم تحسین را جایگزین تصاحب کنیم. حالا زیبایی در هر زن یا مردی ، لذت در هر موقعیت و مناسبتی؛ هم‌چنان خواستنی است اما کسی هست درون تو که می‌داند صاحب آن زیبایی شدن گاهی نه مقدور است و نه مفید.
من اسمش را می‌گذارم بالغ شدن. قبلش شبیه این بچه‌های تخسیم انگار که می‌خواهند هم‌زمان دست‌شان را در شیشۀ عسل کنند، ظرف مربا، جعبۀ بیسکوئیت، بستۀ خرما... از یک جایی به بعد یاد می‌گیری همه‌اش نمی‌شود. می‌پذیری که بگذاری بعضی خواسته‌ها بمیرند، بعضی را فقط در ذهنت زندگی کنی، بعضی‌ها را بسپاری به دست باد خیال، و برابر برخی فقط به تحسین اکتفا کنی. می‌دانی این روزها به این نتیجه رسیده‌ام که وفاداری، نه فقط در رابطه که در هر تعهد دیگری، بیش از آنکه محصول اخلاق باشد، برخاسته از خرد است. خردی که از گریزناپذیری مرگ برکت‌یافته است.

No comments:

Post a Comment