شش هفته مستدامه که کالای شرکت قوی پنجه ما در گمرک و ادارات توابع گیر افتاده و ترخیص نمیشه...به تعبیر عوامانه شش هفته مداومه که بنده کمترین به دلیل عدم تحویل تجهیزات پیش فروش شده دارم حرفهای به شدت اب نکشیده تحمل میکنم.موعد ال سی شرکت هم نزدیکه در حالی که کالا ها حتی ترخیص نشدن تا بشه اونا رو فروخت و وجه بانک رو پرداخت کرد.درین احوالات مدیر عامل معزز یکهو غیب شدن.من عوام، فکر کردم یا زده به چاک و از هاوایی برامون کارت پستال میده و یا با ژست سلطان محمد فاتح برمیگرده شرکت که بعله تجهیزات ترخیص شد بفرمایید تحویل بگیرید...خانمها و آقایان چشمتون روز بد نبینه وقتی مثل شیر نر اومد تو گفتم این آخرشه یه نصف روز غیب شد مشکل رو حل کرد اما تصور قیافه من وقتی فهمیدم وسط این حیص و بیص اقا رفته استکان نعلبکی کوچیک برای شرکت خریده تا مصرف چای بیاد پایین نباید کار دشواری باشه:دقیقا شبیه سیامک انصاری تو شبهای برره وقتی میگفت:«خدایا من اینجا دارم چه غلطی میکنم»
نتیجه گیری اخلاقی:مصرف بی رویه کار خیلی بدیه
نتیجه گیری منطقی:مشکل شرکت ما حل میشه اگه ایشون سر کار مورد علاقش یعنی مدیریت ابدارخونه بره و یه ادم با آی کیو حدود بیست رو بیارن بذارن سر جاش
نتیجه گیری نوستراداموسی:مدیر عامل به همین روند ادامه بده قطعا یه جایی توکابینه دولت مهرورز براش باز میشه...
نتیجه گیری عاقبت اندیشانه:با توجه به جمیع جهات،درین احوالات برای سرکار خانم فاطمه تن پوش مناسبی پیدا نمیشه فلذا بنده بدک نیست فکر نان کنم که خربزه اب است
ايشون با بابا برقی نسبتی ندارن احيانآ؟
ReplyDelete۱- اي بابا من فكر مي كرد شركت ما انقدر اوضاعش بي ريخته احيانا رييس شما با رييس ما يه نسبتي نداره ؟!
ReplyDelete۲- منم کتاب ِ ( و نيچه گريه كرد ) و خيلي دوست دارم
برو خدا رو شکر کن برادر! من یه رییسی داشتم تو تهرون که علا وه بر اختصاص استکان کوچیک برای چایی، به ازائ هر بار چایی که به طور عمومی سرو میشد پنج دقیقه از ساعت کاریت کسر میکرد!!!!! بخوری یا نخوری فرقی نداره پنج دقیقه کم میشد. میخوای بفرستمش یه کلاس آموزشی واسه رییستون بذاره؟
ReplyDeleteدر ضمن به روزم، خجالت زده و سرخ :))
خوشم مياد از نوشتنت... :))
ReplyDeleteاينا رو ول کن امروز ۱۵ ساعت تموم درگير وقتی نيچه گريست بودم بدجور درگيری ذهنی باهاش پيدا کردم ميدونی طول و اضافه زياد داره ولی جالبه چالبه...
ReplyDeleteمرسی از معرفيت~!
به به! میبينم که بوی کند حضرت احمدينژاد توی شرکت شما هم به مشام میرسه. مبارکه انشالله. ما هم که مفیوض شديم. به اميد روزی که همهي ما يک احمدینژاد باشيم.
ReplyDeleteيا حق!
بوی کند=بوی گند
ReplyDeleteديگه مطمئن شدم اونجا داريد حروم ميشيد...
ReplyDeleteسلام امیر نازنین.
ReplyDeleteتو همونی که میتونی کف اقیانوسو با رنگین کمون کاشی کنی.
پس واسه چی اینقدر نق میزنی؟
شاد باشی.
دوباره سلام.
ReplyDeleteببین برو کلی خدا رو شکر کن که گیر مدیر پروژه ما نیفتادی.
اگه موافقی تاختشون بزنیم؟ ها؟
مدير فقط بابا حميد.
ReplyDeleteحالا حالا ها مونده رييست به ناخن انگشت کوچيکه پای چپ مدير من برسه!!!!
ReplyDeleteآقا ما هم يه فروند از اين موجودات داريم فقط رهن و اجاره نميديم... فروشيه اونم به صورت نقد...
ReplyDeleteاز برکت نظام ماشالله از اين مديران لايق مستحق پست وزارت در دولت عدالت گستر زياد داريم.. کابينه بيست ميليونی که ميگن همينه ديگه...
آقايون و خانمهای مشتاق... لطفن توجه بفرماييد ما يک عدد مدير عامل مشابه داريم که البته تفاوتشون در اينه که ايشون به جای آبدارخونه تو کار در و پنجره اونم از نوع چوبی هستن گذاشتيمشون مزايده هر کی طالبه زود اعلام کنه تا جا نمونه. راستش اصلن نميخوام تو شرمندگيتون بمونم پس زودتر خبر بدين.
ReplyDeleteعجب آدم خريه!
ReplyDelete