خبر مثل همه خبر های بد صریح بود و سریع رسید:اوریانا فالاچی درگذشت.آدمهایی هستند که هیچ وقت ندیدیشان.همسن و همعصرت هم نیستند اما نزدیکی روحی فراوانی بهشان احساس میکنی و فالاچی هم کسی ازین دست بود.از کتاب« مصاحبه با تاریخ سازان »اش که شگفت زده ات میکرد آن همه جسارت در مواجهه با تصمیم سازان جهان در دهه هفتاد میلادی یا داستان مادرانه اش:«نامه ای به کودکی که هرگز زاده نشد»بگیرید تا روایت اسطوره ای «یک مرد» که حکایت پاناگولیس چریک نامور یونانی و عشق دو نفره اوریانا و اوست...همه شاهکارهایی ژورنالیستی محسوب میشوند،کتابهایی که بیش از هر چیز مرعوب جسارت نویسنده اش در ساختار شکنی میشدی...جدا از همه اینها کتابی دارد به اسم«زندگی،جنگ و دیگر هیچ»روایت اودیسه گونه ای از سفر فالاچی به ویتنام جنگ زده و مکزیک اسیر دیکتاتوری،سفری در پی یافتن معنای زندگی و معنای مرگ.خواندن این آخری را جدا میشود با خیال راحت توصیه کرد...خلاصه با همه این حرفها،اوریانا فالاچی هم مرد و خوش بحالش که بعد از یک عمر زندگی پر ماجرا تا دنیا دنیاست با کتابهایش جاودانه میماند.فقط آنچه که هست حسرتی است که دیگر نمیتوانی به مجموعه داشته هایت از قلم فالاچی چیزی اضافه کنی و باید بپذیری که او هم رفت.این بازمانده های عصر غولها که یک به یک میروند حسرت دیر به دنیا آمدن را در آدم بدجور تشدید میکنند....خداحافظ اوریانا!
poste ghablo alan khoondam. 4 rooz ke khoda ro shokr tamoom shode..
ReplyDeleteو حسرت مجموعه ء كتابهاش كه با چه عشقي تو سالهاي ِ قحطي ِ كتاب دونه به دونه پيدا كردي و دستي بي رحم به تاراج برد ، دلم بدجوري گرفت داداش امير
ReplyDeleteدنيا محل گذر است و اين کارهای ماست به ميزان بزرگی ماندگارتر خواهند شد. يک جواب برای کامنت هات نوشتم تو بلاگم. اميدوارم سلامتيت رو دوباره به دست آورده باشی رفيق.
ReplyDeleteآخی من نمی دونستم. هرچند اين آخريها نظرات گهربار از خودش در می کرد اما دوستش داشتم حيف شد خيلی حيف شد يادش يخير يا به قول تو خداحافظ اوريانا
ReplyDeleteخداحافظ خانم فالاچی؟
ReplyDeleteعجب نويسنده ای بود ..... مقهور نوشته هاش بودم ////
ReplyDeleteهر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ...
ReplyDeleteوبلاگت رو ميخونم به اميد همچين پستهايی که قلم و کاغذ دستم بگيرم و اضافه کنم... هرآنچه توصيه ميکنی... به ليست «بايد بخوانمش»...
ReplyDelete.
حسرت دير به دنيا آمدن....عبارتی غريب با حسی آشنا....
کتاب ( پنه لوپه به جنگ می رود ) شو اگه نخوندی پيدا کن و بخون خيلی خاصه
ReplyDeleteيه شاهکار ديگرو هم از دست داديم...
ReplyDelete