ايدين نوشته:«و من هيچ يک از ان مردانی که بعد از سال اول جنگ کشته شدند را بزرگ نميدانم،قابل افتخار نيستند رفيق.بزرگ مردان و زنانی بودند که در زندان ها شکنجه شدند به جرم دانستن حقيقت و با محاکمه های ۲ دقيقه ای خلخالی به لاجوردی سپرده شدند...اگر انان ميماندند عباس ساده و نادان-عباس اژانس شيشه ای- تو هرگز ...نميمردند و جانباز نميشدند...و اما حاتمی کيا برای من چيزی نيست جز يک شیپور زن حرفه ای...»
۱-آيدين جان! تو از نيک فطرت ترين انسان هايی هستی که من شناخته ام پس قبل از هر حرفی بگذار بگويم که من اين نيک فطرتی تو را که هماره با ريز بينی و تيز بينی هوشمندانه ای تلفيق ميشود تحسين ميکنم.
۲- دوست من! بچه های جنگ را با چوب حماقت راندن همانقدر غير واقعيست که من مثلا تمام قربانيان اعدام های خونين لاجوردی قاتل را متهم به بلاهت کنم،زيرا اگر بچه های جنگ با صدای شیپورهای مذهبی و ملی جان باختند قهرمانان تو هم با طناب پوسيده امثال مسعود رجوی به ته چاه رفتند و با صدای طبلهای صادره از مسکو و پکن رژه مرگ را اغاز کردند.انصاف بده که هر دوی اين اظهار نظرها در عين اينکه رگه هايی از واقعيت با خود دارد بی انصافيست.
۳-آيدين! ديدن انسان ها جدای از ظرف زمان و مکان فضايی انتزاعی را برای بررسی حاکم ميکند که اقل نتيجه ان گمراهی و ناديده گرفتن واقعيت هاست.ما حق نداريم بدون درک شرايط زمانی که بر نسل ۵۷ مستولی بود حکم صادر کنيم.اصلا به من بگو برادر جان اگر همين قهرمانانی که تو سنگشان را به سينه ميزنی و من هم بسيار دوستشان ميدارم، به جای مذهبی ها حاکم ميشدند ايا با مخالفين دين گرايشان همان نميکردند که در واقع بر انها رفت؟ ايا مجاهدين خلق،فداييان خلق،توده ای هاو...رحم به مخالفانشان ميکردند؟ مسلم است که نه! شاهد ميخواهی...شاهدم جسد تکه تکه تروتسکی در مکزيک،هزاران کشته گمنام گولاک های استالينی،ميليون ها قربانی خمر های سرخ در کامبوج،هزاران فدا شده راه پرولتاريا در کوبای عمو فيدل و اصلا چرا راه دور برويم جسد پاره پاره مجيد شريف واقفی که قربانی تسويه های درونی مجاهدين شد و پيکر غرق به خون محمد مسعود که با هدايت خسرو روزبه در محراب خلق قربانی گشت...
۴-لعن و نفرين حاتمی کيا،آوينی و اصلا همين اصلاح طلبان درون حاکميت چوب زدن بر مرده است.گيرم که حرف تو درست و انان ۱۵ سال دير به حرف عمو اسد و امثالهم رسيدند ولی من بر اين باورم که حتی چنين خطايی ما را محق نميکند انان را کندذهن بناميم وتلاشهايشان برای روشنگری درين چند ساله را-حالا گيرم اندک-ناديده بگيريم.
۵-دوست خوبم.بچه های جنگ با هر مرام و مسلک سطحی از دانش صرفا و صرفا به خاطر صفای کودکانه شان،شجاعت اسطوره وارشان و يقين پاکشان به هدفی که در سر داشتند قابل تقديس و ستايشند.ايدين انصاف بده همين صفا،شجاعت و ايمان گمشده خيلی از ما درين روز های سرگردانی نيست؟
۶-آيدين!زمانی نه چندان دور «يادداشتهای شهر شلوغ» فريدون تنکابنی را خوانده بودم و غرق در ارمانهای عدالت خواهانه چپ،منطبق با اسيب شناسی بورژوازی انتهی کتاب خودم را لحظه به لحظه محاکمه ميکردم که چرا دارم صفات بورژوايی ژيدا ميکنم...سالها بعد تحت تاثير تعريف ميلان کوندرا از کيچ ،خط کشی به دست گرفته بودم و هر اثری را با معيار کيچ کوندرا مال ميسنجيدم.حالا جان برادر برين باورم که نه کوندرا حق داشت نظر خود را انگونه به جهان من پرتاب کند و نه تنکابنی محق بود جوانيم را در وسواس پرولتريزه شدن بر باد دهد-سهم حماقت من به جای خود محفوظ.از همه اين بالا و پايين شدن ها فقط اين را خوب اموخته ام که ما حق نداريم به همين سهولت قضاوت کنيم و از ان بدتر متر و معيار قضاوت خلق کنيم.به ياد ار ايدين،مسيح ميگويد«قضاوت نکنيد اگر ميخواهيد بر شما قضاوت نشود»
دلت خوش دوست نيک فطرت من!
عجب حال و هوايی شده ..............
ReplyDeleteخوب... جالب بودم کاکام جون... البته من فکر نمیکنم بشه گفت کوندرا یا تنکابنی حق نداشتن خودشون رو بندازن توی زندگی تو... اونها عقايدشون رو (هرچند ايدئولوژيک هم باشه) گفتهن و اون تويی که ميری توی کتابفروشیهای انقلاب و اونها رو ميخری و می خونی و بهشون اجازه میدي وارد زندگیت بشن و اون تويی که اجازه میدی چقدر وارد بشن... و البته اينها با عملکردهای احزاب کمونيست روسيه و چين در اوايل انقلاب يه کمکی توفير داره... القای فکر و روش با ابزار تحميق يه چيزه٬ انتشار آزادانهی انديشه يه چيز ديگهست... يا حق!
ReplyDeleteمطمئنا لفظ نادان برای همه ی کسانی که تنها داراييه زندگيشون که جونشون بوده به حراج گذاشتن کمال بی انصافيه!....وجهان ما!!!!!!!!.....نه سفيده نه سياه.....خاکستريه...اما يه عالمه خاکستری وجود داره با ته رنگ های مختلف...جهان ما پر از خاکستريه با رنگ های مختلف و اين خيلی بهتر از سياه مطلقه!
ReplyDeleteبادام ها را بشمر
ReplyDeleteبشمر.هر چه تلخ آور بود و بيدارت می داشت
من حرفی طولانی برای گفتن دارمدر اين نهان نمگنجد برايم آدرسی بگذار تا بگويمت
با شما موافقم. زندگي به من هم ياد داد كه راحت راجع به همه چيز قضاوت نكنم. متر هيچكس هم به طور مطلق درست نيست. اينكه ياد بگيريم همه چيز رو بشنويم و بخونيم اما قضاوت خودمون رو راجع به مسائل داشته باشيم خيلي مهمه.
ReplyDeleteخيلي خوبه كه من آروم آروم دارم به اينجا عادت ميكنم. وبلاگتون رو دوست دارم. سبز باشيد.
ReplyDeleteهمه نوشته هات يه طرف اين يه جملت يه طرف «قضاوت نکنيد اگر ميخواهيد بر شما قضاوت نشود»
ReplyDeleteدر ضمن دلم لک می زنه برای نوشته دلم بهانه می گيردت دلم بهانه اون بارون رو ميگيره و اون حال و هوا. اما فقط خودم به شدت ابريم.
خودت رو بذار جای اونا . ببین اون موقع مساله ی جرات پیش میاد یا نخواستن ؟
ReplyDeleteسلام امير....بخدا من اين حرفها رو نميفهمم ... من آدم بحث کردن و تصديق و يا عدم پذيرش حرفی نيستم .. ولی ديدم که وقتی از شب عمليات حرف ميزد چشماش چجور پر اشک ميشد ... ديدم وقتی که به همسر يک خلبان ميگن شوهرت بر نميگرده ... ديدم جای خالی پسر که مادرش نميدونه از درد رفتنش چيکار کنه .... بچه های بی پدر رو ديدم .......
ReplyDeleteاصلا کامنت منو پاکش کن ... خوشم نيامد . من اهل اين حرفها نيستم
ReplyDeleteسلام بخونمش برمی گردم...
ReplyDeleteسلام.چه بی انصافیم ما، که عزیزان و افتخار آفرینان ایران رو اینطور گستاخ و از سر بی توجهی یا کم توجهی مورد سرزنش قرار میدیم! اصلا چطور میشه اینقدر بی انصاف بود؟! همه آنها که در راه ایران جان باختند و یا امروز دارن توی سیاه چالهای این ملعونها، وحشیانه ترین شکنجه ها رو تحمل میکنند، آزادیخواهان و عزت و شرف ایران و هر ایرانی ذی شعور هستند. اینکه مریم رجوی یا دیگر سردمدارن موجودات سودجو و قدرت طلی هستند، از عزت جوان آزادیخواه ایرانی که فریفته شعارهای انسانی، ولی تو خالی آنها شده، و تحت لوای آنها مبارزه میکنه، کم نمیکنه.
ReplyDeleteراستی یادم رفت بگم. دنیا همه رنگیه. بستگی به توان دید ما از زندگی داره.
ReplyDeleteسلام . ای داد سکه باز هم گرون شد .
ReplyDeleteايول اولی خودم
ReplyDeleteفعلا نظر نميدم از دست يکی بدجور شاکی ام
ReplyDeleteالانه که بزنم زير همه کاسه کوزه ها
ReplyDeleteجهان ما... هم سفيده. هم سیاه. بستگی به ما داره که کدوم رو ترجيح بديم.
ReplyDeleteسلام ... من هم بارها گفتم اين عزيزان اگر نبودند الان ما هم نبوديم! شايد هم مشتی عرب بوديم! در دامان صدام !؟ بوديم ! بيچاره و ... و ... بوديم ... . دوستانی که اين نظر را دارند (نظر آيدين) بايد کمی منصفانه تر بينديشند . اين حرفها چيه؟ همون طور هم که خودت گفتی چه مذهبی چه غير مذهبی وقتی بياد رو کار مخالفهاشو ميکشه . اين وسط تنها چيزی که نيست آزاديه . مجاهدين هم اين همه آدمکشی کردند لياقت حمايت رو ندارن . منظورم اونهايی که در زندانها بودند و اعدام شدن نيست چون خيلياشون از تغيير موضع مجاهدين خبر نداشتن و به نا حق کشته شدن ولی امثال رجوی بايد برن بميرن! باقيش هم بماند!
ReplyDeleteعشق یعنی یک پلاک و چند استخوان...
ReplyDeleteعشق یعنی یک پلاک و چند استخوان...
ReplyDeleteراستش هيچ وقت نفهميديم جون دادن در راه آرمان از سر شجاعت يا حماقت
ReplyDeleteسلام "خواندمت همین .
ReplyDeleteسراغ از ما نميجويی ... نامهربانی ؟
ReplyDeleteسلام من از طریق سجاد اومدم این جا
ReplyDeleteوبلاگتون خیلی جالبه ، البته راحت نمی شه از روی نوشته هاتون گذشت یه تفکر خاصی رو دنبال می کنه
و جالبه .
همیشه قضیه دو رو داره ، اگه هر دو طرف رو خوب دیده باشید می تونید قضاوت کنید
با عرض معذرت از موجودات مودب تميز همه مون سرتاپا در طول اعصار يه گهی بوده ايم !!!!!!!!!!!!!! در ضمن با قسمت ۵ شديدا مخالفم . مرز بعضی چيزا با بلاهت خيلی باريکه . منظورم لزوما درباره جنگ نيست . هر حسی که اصيل فرض شه !!!
ReplyDeleteبا حرفات موافقم دربست. برای قضاوت در هر موردی بايد زمان و مکان و شرايطش رو در نظر گرفت.با مردک خيالی مخالفم:)
ReplyDeletesalam ........ arze adab
ReplyDeleteای کيو من ۶ و مال ملخ ۷ ولی من هرچی فکر کردم نفهميدم چيزهايی که من گفتم چه ربطی به پکن و مسکو و رجوی و امثالهم داشت...پس نيازی به پاسخ هم نبود...اصولا حوصله بحث ندارم رفيق...تنها چيزی که شايد جواب من بود همين پاراگراف ۵ بود که منم جوابش رو همون جا داده بودم و بحث کلا برسر اين بود...البته طولانيه ...ولی به همين اکتفا ميکنم خيلی فرق هست بين قابل احترام و قابل ترحم...در باب آوينی و ...هم خوب من آدم حسابشون نميکنم و اين مهم نيست که تو اسطوره های خودت رو داری و من اسطوره های خودم رو...راستی اين جمله آخريت کلی دل ما رو باز کرد فک نميکردم مسيح همچين حرف مسخره ای بزنه البته خوب با توجه به پيامبربودنش زياد هم عجيب نيست...دلت خوش!
ReplyDeleteامير جان نمی شه به آيدين خرده گرفت. شايد دليلش علم های عثمانی باشه که تو اين ۱۷ سال بعد از جنگ ساختن و کوبيدن تو سر ما.
ReplyDeleteآیدین جان هر کسی چه مومن چه مرتد، چه چپی چه راستی، چه ارمنی چه مسلمون واسه این مملکت جون داد شهیده و قابل احترام. من دو تا برادر دارم که هر دو نه مذهبی هستن و نه راستی ولی هر کدوم ۲۴ ماه جبهه بودن. یکی کماندو و عامل نفوذی در خاک عراق و دیگری راننده آمبولانس و کامیون مهمات. اگه بلایی سرشون میومد جزو این ابله ها بودن؟! داستان یکی از خوانین قصرشیرین رو شنیدی که بعد از کشته شدن خودش و همسرش بدست عراقی ها چطور دخترش ملعبه شبانه سربازای وحشی عراقی شد؟ هنوز این دختر گاهی تو کوچه پس کوچه های شهر دیده می شه که از آشغال خودش رو سیر می کنه و حتی یادش نمیاد کیه! می دونی اگه همین به اصطلاح ابله ها نبودن الان زن ها و دخترهای پایتخت نشین مون چه وضعی داشتن؟ می دونم از اونچه که در این ۲۶ سال گذشت دل گرفته ای ولی به قول سهراب: بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم....
آدرس امیلتون رو برام بگذارین
ReplyDeleteبيا برايت حرفی تازه دارم