پيش ازفاجعه:کسی دارد آن طرف پنجره گريه ميکند.پشت پنجره ايستاده ام،شيشه ها ازصدای طبل و سنج ميلرزند،بيرون دسته ميروندو زنجير ميکوبند،دم در همسر جوان همسايه مرحوممان گريه ميکند،گريه که نه، ضجه ميزند.لحظه هايی هستند که بايد مرد،اشک ميجوشد و نفس سر بالا آمدن ندارد...صدای نوحه می آيد«مظلوم حسين جانم»طنينش صدای ضجه ای را در خود گم ميکند«مظلوم کشتنت داود جان».سير برای خودم اين طرف پنجره گريه ميکنم...
هنگام فاجعه:نشسته ام خانه،ظهر عاشوراست.مولای عشق عصار روشن است ومن تنهايم.بغض همينطور همه جانم را زوزه کشان طی ميکند.دل ميدهم به آهنگ و به طنين صدای عصار:«امتحانم کن که چون عاشق شدم/بی کفن، بی سر تورا لايق شدم»اشک ميجوشد.در دلم ميگذرد:يا حسين!زين خاک بگردان ره توفان بلا را...!
بعد از فاجعه:سال قبل هم گفتم،باز و باز هم ميگويم.همه معنای زندگی برايم درين «مهلا مهلا»ی زينب نهفته.درين (آهسته تر) عشق است وايمان،اميد، شرف.تا وقتی معنای اين مهلا مهلا به يادم هست، مطمئنم که هنوز لياقت نفس کشيدن را دارم.
وقتی هم سن و سالهای تو و خودم رو می بينم که خالصانه بر سر و سينه و شونه هايشان می کوبند و اشک می ريزند ته دلم لبخند می زنم به باورهايی که می گويند از دست رفته اما هنوز که هنوزه با يه تلنگر اينطور زنده می شه...
ReplyDeleteپست بدون کامنت ...
ReplyDeleteامروز عاشورا بود...امشب، شام «غريبان»!
ReplyDeleteسلام بر عمو! سلام بر سردار بی دست! سلام بر عصاره ادب و معرفت .. سلام بر ابوالفضل!
ReplyDeleteسلام بر حسين
ReplyDeleteهمه یه جورایی مدیون اون هستیم
ReplyDeleteاشک رو چطور می شود نوشت... اين اسم غير از عشق چی می تونه باشه که این طور خونت رو داغ می کنه انقدر که فکر می کنی الانه که دلت آتشفشان کنه... حسین نام اعظم عشقه... زینب خود عشقه
ReplyDeleteيعنی به عقايدت احترام ميگذارم .
ReplyDeleteبا اينکه اصلن مذهبی نيستم . جمله ای در فيلم روز واقعه هست ـ نوشته ی بهرام بيضايی ـ که هر وقت می شنوم پشتم می لرزد.کسی از مسيحی تازه مسلمان شده ای که از روی عشق به راحله مسلمان شده و بعد به خاطر نجواهايی که شنيده مجلس عروسی را تر ک کرده و به دشت کربلا رفته٫ می پرسد: حسين را چگونه يافتی و پاسخ می شنود : حق را بسيار تنها ديدم .
ReplyDeleteهر فردی به اندازه ظرفيت و قابليتش می فهمد و می جويد ... و آن به باور تبديل می کند ... باوری پويا نه وامانده....
ReplyDeleteديروز خوندم اما کامنت نذاشتم که بعد بيام...قبل از خواب ياد پستت افتاده بودم و مهلا مهلا و ... وصدای ضجه همسايه... تو اين روزا که درد از سر و کول اين ملت ميريزه ادم مگه ميتونه جلوی اشکاش رو بگيره...
ReplyDeleteامير جان باز هم نکاتی از حقايق نهفته ی فرهنگ جامعه ايران امروز رو بيان کردی. همه نه برای حسين که برای درد خودشون زار ميزنند. چون بدبختی تو ايران زياد هست همينه که بازار عاشورا و اين برنامه ها اونجا داغ هست.
ReplyDeleteagha oon khatabeye "dast az sare ma bardarid ..." mahshar bood, mahshar!
ReplyDeleteامير جان اين چند روز پرشين بلاگ ترکيده بود. تا ديدم بلاگ خودم باز نميشه اول اومدم اينجا رو باز کردم. بعد تا ديدم اينجا هم باز نميشه خيالم راحت شد. بعد پسر رعد و چندتای ديگه باز شدن!! من مونده بودم نکنه ... خلاصه اين شد که مثينکه مشکلشون همين بوده که بريم راهپيمايی. که من صد البته رفتم و علیه فاشيستها و کمونيستها شعار دادم و حالا يک فراغت وجدانی دارم نگو و نپرس!
ReplyDeleteنفست حق امير جان....الحق که امیری شاه پسر
ReplyDeleteچرا همش فاجعه؟ تا کی بايد کار های ما حول فاجعه بگرده؟ واقعا که خيلی خسته کنندس. در ضمن اين مهلا مهلا رو زياد نگرفتم که جريانش چی بود! زير فوق دیپلم حرف بزن ما هم بفهميم!
ReplyDeleteسلام . اگه ميری يه هفته سفر سفرت سلامت . ميری فکر کنی فکرت سلامت . ميری عشو حال اونم سلامت . نفس ارزشش به ياد و يادگاری نيست . نفس ارزشش به وجوده خودتو . نه من نه تو نفسامون يکسان نيست . تو چه ياد اون گفته ها و حادثه ها باشی يا نه بدون نفست حقه . حداقل برداشت من اينه و حرف من فقط برای خودم حکمه نه ديگران . خوش بگذره داداش .
ReplyDelete.....
ReplyDeleteما ادمای غم گرايی هستيم شايد هم شديم. خون ما بر غم حلال .
ReplyDeleteچرا امروز نيومدی؟
ReplyDeleteميدونی من يکی که سخت غصه میخورم به حال ملتی که داره همه چيزشون برباد می ره هنوزم خوابند وياد حکايتی میافتم که دزده وسیله ی یکی رو می زنه بعد می ره سر چاهی می شینه به گریه وزاری کردن فردی که وسیله اش دزدیده شده به طمع پاداشی که قراره که دزده بهش بده توی چاه میره وبقیه ی وسایلشم دزده می بره دیگه ماهمون حالت رو داریم /داریم بادست خودمون به اقا دزده میگیم چشم چشمامونو می بندیم می ریم ته چاه
ReplyDeleteرثا در سه پرده.....
ReplyDeleteای بابااااااااااااااااانه از اين ملت ميشه چيزی گفت نه از حسين
ReplyDeleteهر سال رخ ميدهد در عاشورا....
ReplyDeleteسلام. التماس دعا... درست همون موقع که دلت شکسته و از ته ته دل با هق هق گریه می کنی یهو اسم من بیاد رو زبونت:) خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteپيش از فاجعه تماشاچی. هنگام فاجعه تماشاچی . پس از فاجعه هنوز هم تماشاچی و هميشه و هر سال تعداد تماشاچی ها را از تعداد بازيگران کم کردن و به هيچ نتيجه ای نرسيدن. . . اين ارقام افزاينده اند يا کاهنده؟ کجای جهانيم؟
ReplyDeleteرسالت ها فراموش شده و اونچه باقی مونده.... بماند!
ReplyDeleteسلامي بود بر آزادي ، بزم خونين اين تنهاترين مرد ، رثائي نميخواهد!
ReplyDeleteسلامبرامير. ايول....
ReplyDeleteقربان قصد نداريد به روز بفرمائيد ؟
ReplyDeleteسلام. خوش می گذره ولايت؟ هر جای دنيا هم که باشی به اين نوع تکنولوژی بايد دسترسی داشته باشی که بتونی آپ کنی برادر!!! بقول خود خودت دلت خوش.
ReplyDeleteالکی الکی همه صفحه و پستها رو خوندما. با اينکه قبلا هم اينجا اومدم ولی ايندفعه به نظرم فرق ميکرد.
ReplyDeleteای ول بابا چقدر بازديد کننده داری يکی هم به من سر بزنه هيچکی تحويلمون نميگيره
ReplyDeleteموفق باشی عزيزم
کجايی آقا؟...
ReplyDeleteاين سرورتون هنوز آفه مثکه! داداش به اين رييستون ندا بده اگه خيلی دس تنگه من يه بيس ساعته البرز دارم که يه چار ساعتی ازش مونده با پيک بفرستم شرکت پولشم اخر ماه از کارت پارسيانش باهام حساب کنه!
ReplyDelete