عجيب احساس زنده بودن ميکنم.ديشب جوانی کردم و پنجره راتا به صبح باز گذاشتم. لالايی مداوم باران روحم رو نوازش ميکرد و بعضی وقتها قطع ميشد-شبيه مادری که برای طفل خوابگريزش لالايی بخواند و خسته از شيطنت طفل و خواندن مدام،بعضی وقتها کمی سکوت کند ونفسی چاق و دوباره باز خواندن مهرآميزش را از سر بگيرد-هواسرد بود اما دلم خيلی برای شنيدن صدای باران بهانه ميگرفت.صبح که بيدار شدم و ديدم آسمان آبی و افتاب عالمتاب است،مستی صبحگاهيم دو چندان شد...همه اينها به کنار،صبح با صدای عزيزتو بيدار شدن برای يک عمر خوش بودن بس و کافی و مکفيست.خداراشکر که من صبح ها خواب ميماندم تا تو از سرلطف صبح به صبح در ضيافت رنگارنگ صدايت مهمانم کنی...اين صبح ها را به اندازه همه عمر دوست دارم.همين هاست که به يادم مياندازد لذت زندگی ميچربد به زجر زنده ماندن. پس هزار هزار بار سپاس مر خدای شادی های کوچک!
اميد که تکرار روزهای دل انگيز از پيش بيشتر باشد .
ReplyDeleteمی گويند زندگی همين ريزه ريزه های خوشبختی است نه آن گنده هايش!
ReplyDeleteاميد که اين شادیها هميشه مستدام و باقی باشد... زندگی پر از پيچ و خم های نامکشوف است.
ReplyDeleteآخی!
ReplyDeleteخوب است تنها نيستی
ReplyDeleteخدا را بخاطر شاديهای کوچکمان ...شکر ....
ReplyDeleteپی نوشت ادبی : کلمه<بانو> به قرينه لفظی حذف شده است.( مگه جرات داره کسی به قرينه معنوی حذفش کنه؟!!)
ReplyDeleteتنهایی خوب حال می کنی ها حالهایت را بکن که زلزله شنبه به تهران می آید. در ضمن هر روزت ولنتاین.
ReplyDeleteسلام برادر. خوشی هات مستدام
ReplyDeleteهميشه زندگی پر از چيزای قشنگ بوده.
ReplyDeleteسلامبرامير. نمی دونم چرا بعد از خوندن اين پست ناخوداگاه ياد نوشته چند روز پيش ...(تا مياد يادم بيفته اوضاع بسی بی ريخته و غرغروی درونی شروع کنه به اعتراض،يه قاقا ميدم دستش.يه دفه براش کتاب ميخرم،يه دفه براش فيلم ميگيرم بعضی وقتا هم سرشو با غذا گول ميمالم.بچه پررو،ديشب منوی غذا رو گذاشتم جلوش گفتم ببين هر چی ميخوای بگو و هر چقدر که ميخوای ولی غر نزن.ميگه:اصلا نميخوام مگه من مسخرتم با غذا سرمو شيره ميمالی...گرفتار شديما...) افتادم! دلت خوش آقا امير!!!
ReplyDelete... در چشم بامدادان به بهشت برگشودن / نه چنان لطيف باشد که به دوست برگشائی ........ هزارهزاربار شکر !
ReplyDeleteبد جور دل نازک شدم. خوندم و زدم زير گريه. برای خوشی های به ظاهر کوچکت که در واقع به بزرگی يک دنياست (به خدا خودم هر صبحی که با صدای ... بيدار ميشم تمام روز رو مستم) آرزوی تداوم دارم. برای هردوتون آرزوی لحظه لحظه هايی پر از خوشبختی دارم. به اميد خدا
ReplyDeleteشکر!!
ReplyDeleteآره راست می گی شاید همین چیزای به ظاهر کوچک بتونه زندگی برای آدم لذت بخش بکنه. اما به نظر من سختی های زندگی هم لذت بخشه
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteچه لالایی دل انگیزی. قدر این شادی های کوچک رو بدون که راستی راستی گرانقدرند
ReplyDeleteاميدوارم <<<هميشه >>>از اين لذتها در زندگيت داشته باشی
ReplyDeleteسلام . خيلی احساسات از خود دروکردم . زيبا بيد داداش . اما سرمابخوری عمرا نبرمت دکتر.
ReplyDeleteخدا رو شکر . خدا کنه که هميشه صبحاتون دل انگيز و دل انگيز تر باشه .مستدام و پابرجا ... :)
ReplyDeleteبابت لحن بدم ازت عذر می خوام
ReplyDeleteمن به شاديای کوچک زنده ام امير /شادی بزرگ گذريه مور مورت ميکنه و طعممش ميمونه ولی کوچيکا هی تکرار ميشن/دو پست آخرتوو لذت برئم.....خوب باشين هر دوتون.
ReplyDeleteهم چنان تلخی چون عسل / و بیدار چون شبگیر / و آواز دردمند و آگاهت تا اینجاها می رسه / زنده باشی امیرانه وار.
ReplyDeleteمرحومه فروغ گفته بود بهانههاي سادهي (كوچك) خوشبختي ؟ شرمنده يادم نيست
ReplyDeleteتو اين صبح موندن خوبه!
ReplyDeleteشادی های کوچيک از جاهای کوچيک وارد می شن. مثل پنجره.
ReplyDeleteچه با احساس بود.....منم شکر ميکنم...به خاطر همين شاديهای کوچک...
ReplyDeleteY mostly only guls do write here comments ?;)
ReplyDeleteهمه برات آرزوی تداوم اين روز ها رو داشتند.....ولی امير اگه هر روزت اين طوری باشه که ميشه عادت....عين عادت به بالشتت....
ReplyDeleteجالب و دوست داشتنی بود
ReplyDeleteقابل دونستی تشريف بيار :
امير نازم خوشحالم که زندگيه زيبايی داری دعا کن منم اين صبح رو بچشم و بهش بچشونم !
ReplyDeleteای عشق همه بهانه از تو ست ......دلت خوش و تنت سلامت بانو هم در کنار ت
ReplyDelete