خوب که فکر ميکنم اين ولگردی های چند وقت اخيرم به بهانه های مختلف بيشتر برای اينه که حوصله روبرو شدن با خودم رو ندارم...چيکار کنم ندارم.تا مياد يادم بيفته اوضاع بسی بی ريخته و غرغروی درونی شروع کنه به اعتراض،يه قاقا ميدم دستش.يه دفه براش کتاب ميخرم،يه دفه براش فيلم ميگيرم بعضی وقتا هم سرشو با غذا گول ميمالم.بچه پررو،ديشب منوی غذا رو گذاشتم جلوش گفتم ببين هر چی ميخوای بگو و هر چقدر که ميخوای ولی غر نزن.ميگه:اصلا نميخوام مگه من مسخرتم با غذا سرمو شيره ميمالی...گرفتار شديما...بعضی وقتا دلم ميخواست خونه نزديک شرکت بود ميشد نرم نرمک پياده رفت و زندگی رو بوکشيد نه مثل حالا که يکساعت و نيم بايد تو راه باشم تا مثلا به آشيانه برگردم.حضرت استادی قبلا فقط تو شرکت مخل آسايش بود،حالا چند وقتيه که تا خود خونه همرام مياد.تمام راه رو هم حرف ميزنه،تازه جديدا عاشق هم شده اين پسرک ۳۸ ساله...وسط اين بلبشو مديريت محترم شرکت تصميم گرفته کامپيوتر های ما رو جمع کنه و به جاش يک پديده مضحکی بده بهمون به اسم افيس استيشن.يعنی کار گرافيکی پر،استفاده از نرم افزار جز آفيس پر و...منم به عنوان انتقام روزی سه بار وبلاگ اپ ميکنم که اين دايناسور فکر نکنه اينطوری ميتونه استثمار ما حيوانات بی زبان را مضاعف کنه.زياده عرضی نيست.دهه فجر شروع شد و ما بايد يادمان باشد«انفجار ما، انقلاب نور بود»
آخی...نيم ساعت نوشتنت ولی کامنت نداری بابا!خودم برات کامنت ميذارم جگر آبی من!
ReplyDeleteکی گفته کامنت نداری؟پس من چی کاره ام اين جا؟
ReplyDeleteبه نام خدا
ReplyDeleteسلام
اميدوارم که از نارحتی بيرون بيايد.اما گاهی انسان دچار چنين روحياتی ميشه.چقدر خوبه که بتونيم به بهترين نحو از اون بهره بگيريم و به اندکی بيشتر تامل کنيم و تصميمات خوبی برای آينده بگيريم.البته نماز با آرامش قلب هم بی تاثير نيست.
از نظرات شما در وبلاگم متشکرم.
سلام امير جون ميخواستم ازت بپرسم چی شده ميای سه تا سه تا پست ميفرستی و تو هر پستت هم آدم رو بمباران اطلاعات ميکنی ديدم خودت دليلشو گفتی... به هر حال هر کسی برای جلوگيری از به استثمار کشيده شدن يک عکس العملی از خودش بروز ميده... اينم يه جورشه ديگه.... راستی يه خبر فوتبالی... اين عشرت شايق (عشرت رعشه خودمون) که يادته... ميگن عضو هيئت مديره تيممون شده.... تو رو خدا شانس رو ميبينی.... آدم بره طرفدار کشت و صنعت علی آباد کتول بشه ديگه اينقدر جلو ملت روسياه نميشه لااقل..... هی دل من .. هی دل من
ReplyDeleteواسه اینکه بچه مردم عقده ای نشه! (;
ReplyDeleteآخی پس ديگه هيچ رقمه گول نمی خوره....
ReplyDeleteوای .اين کامپيوتر احمق قاطی کرده بود نمی تومنستم کامنت بذارم کلی التماس کردم تا صفحه ار باز کرده........
ReplyDeleteاز دست اين کودک درون که هيچ وقت آدم نمی شه.
ReplyDeleteامير جان! درکت می کنم رفيق! نه کتاب و فيلم و حتی عشق من کامپيوتر و وبگردی و.... کمکی به من نمی کنه.به قول شاعر شيرين سخن : از دل ای کافر جان صبر تحمل داری..... مگر اين کافر ديوانه به فرمان من است.//حرف زياده اما ايشالله بعدا می عرضم.
ReplyDeleteآقا بهترین کار اینه که بگی « هی سیاست ! گور پدر بزرگوارت ! » و بشینی آهنگ گوش بدی و تخمه بشکنی و فیلم نگاه کنی ! هشت تا کتاب رو میگم ها !! الان یه صدایی شنیدم ، مثل اینکه دوباره انقلاب شد !!
ReplyDeleteبه به! البته مشخص بود که با اين سکنات و وجنات داداشمون عاشق ميباشن!! // حالا کی هست اين طرف! خداييش لب تر کن خودم مخشو بزنم!!! سيم ثانيه! // ولی ميدونی که ميگه : ... دل عاشق خريداری نداره ..
ReplyDeleteمنم سر خودمو از اين گولا می مالم! اما از اين آخرش هيچييييييييييی نوفهميدم!
ReplyDeleteسخت ميگيری زندگی رو...
ReplyDeleteدل من هم همينجوری بود. ميدونی چجوری درست شد؟ با لغت افتادم به جونش. کبودش کردم.
ReplyDeleteباز خوبه اينقدر تحويلش می گيری ! من که اينقدر پياده روی می کنم تا نای نطُق کشيدن نداشته باشه ولی بازم ول کن ماجرا نيست ... هنوز نوايش را می سرايد .... .
ReplyDeleteآخيششششششششششششششش چقدر دلم خنک شد جای تو که انقدر غر زدی. فقط جان مادرت هر چی می خوای اينجا غر بزن تو سر بچه های وبلاگ بزن اصلا تو سر خودم. فحش هم بده (ازهمون فحش هايی که خيلی دوست داری)کتک هم بزن پول هاتو هم هر چييييييييييييی خواستی بخر خلاصه داش امير جان هر کاری می خوای بکن هوای بانو و حتی هوای اطراف و اکناف بانو رو هم داشته باش. می دونی که من چققققققققققدرررررررررررر به اين مسايل حسسسسسسسسسسساسمممممممممم:( نکنه تو اين حال و هوات دل بانو برنجه ازت دوست عزيز.
ReplyDeleteبله!
ReplyDeleteاومدم برات کامنت بنويسم ديسکامنت شدم!! يه چيزی می خواستم بگم در باره ی دست های خالی مان برای مقابله با آن خود درونی که گفتی، که الان دقيقن جمله ش يادم نيست اما جمله ی قشنگی بود.... /
ReplyDeleteراست ميگی امير. امان از اين غرغروی درونی گاهی ديگر با هيچی نميشه ساکتش کرد. اميدوارم روزهای خوشترت زودی برسن. خوش باشی رفيق
ReplyDeleteزيادی سر به سرش نذار که بعدا بدجوری انتقام می گيره ازت. به عاشق شدنشم خرده نگير که... بدتر می شه!
ReplyDeleteاين کامنت مربوط به پست زرزر های روشنفکرانه است:داش امیر، خلق خوشت توی طنز نوشته ات مشهوده.ما رو هم شاد کردی.رمل و اسطرلاب و توسل...یه جورایی به کتاب خریدن و خوندنت حسودیم شد.بیشتر از اون به فیلم دیدنت.
ReplyDeleteسلام کا امير. بسی دلتنگ شمائيم دست مارو بگير!
ReplyDeleteعجب نامرديه!
ReplyDeleteبابا بی خيال داش امير ... هوا رو نگاه کن داره بوی بهار می آد ... (نمی دونم چرا انقدر شامه من قويه هر چيزی رو از دو ماه قبل حس می کنم !!!!!) ...يه بدبختی می گفت برای پريدن حدی نيست بايد بالاتر پريد ... حالا چه ربطی داشت خودمم نميدونم !!!!
ReplyDelete(اطلاعیه جدید حزب میانه رو مدیران بیکار منتشر شد!)
ReplyDeleteمعلومه تو هم مثل من با خودت مشکل پیدا کردی...بیا با همدیگه مشکلمون رو حل کنیم. منم دارم دیوونه میشم!
ReplyDeleteامير خيلی لوسش ميکنی....بچه هم بچه های قديم....بفرستش پيش هليای ما يکم قاعدهی بازی ياد بگيره:)
ReplyDeleteآخر هفته خوش می گذره؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteسلامبراميرنامژمال! يه اصطلاح محلی! امير جون بيشتر کسانی که اضافه وزن دارن مثل شما فکر ميکنن، خلاصه حواست جمع باشه قوزبالاقوز درست نکنی! اون جمله آخری که نوشته بودی رو اصلاح کن: «انقلاب ما، انفجار افيس استيشن بود» امام امير!
ReplyDeleteبه نظر من همينکه يه چيزی هست که تو ميتونی برای يه مدت به چيزی فکر نکنی خودش خيلی خوبه...باور کن
ReplyDeleteداش اميررررر خيلييييييی چاکر تو و آخر هفته تم.خوش باشی مردونه.
ReplyDeleteحالا اين غرغروی درونی چی می خواد؟ يه دفه ببين حرف حسابش چيه؟
ReplyDeleteسلام امير جان. چطوری؟ فرصتی شد که بيام کامنت بذارم. پستهاتو همچنان دنبال ميکنم. اميرانهء يکساله هم مبارک. ببينم حتمن دندونم در آورده ديگه؟ راه رفتنم بلده؟ ( شوخی) بابا روشنفکر! چه کتابهايی! من حتی معنی اسمشونونم نمی فهمم جه برسه به متنشون. روزگارت خوش داش امير
ReplyDeleteسلام مرد چطوری ؟ خودتو بیخیال .... از اندکی صبر ( فاهوس) خبر داری ؟ يعنی اون هم رفت؟ تا حالا چند تا وبلاگ نويس ناک اوت شدن؟ بعدی کيه ؟
ReplyDeleteسلام مرد چطوری ؟ خودتو بیخیال .... از اندکی صبر ( فاهوس) خبر داری ؟ يعنی اون هم رفت؟ تا حالا چند تا وبلاگ نويس ناک اوت شدن؟ بعدی کيه ؟
ReplyDelete...!
ReplyDeleteلی لی به لالاش نذار...خودش درست ميشه...
ReplyDeleteسلام . يکی بابا جلو اين نازی خانمو بگيره . نقش امام زمونو داره ايفا ميکنه . امير به رييست بگو اگه موقعيت وبو ازت بگيره من هی به تلش زنگ ميزنمو صداهای بد بد براش در ميارم .
ReplyDeleteسلام . خوفی . يعنی خوبی . من اولين باره که پستتو
ReplyDeleteخوندم . خيلی باحالی . راستی تو امير حسين ميشناسی ؟ اگه ميشناسی چرا چند وقته وبش بسته شده . نگرانشم . حالش خوبه ؟
راجع به پست قبليت : بابا سياست . بيچاره ما با اين رييس جمهور قشنگمون . نه ؟
عصر برده داری منسوخ شده زود باش يه پست روحيه دار تر بزن!
ReplyDeleteاول بگو ببينم اين استاد کيه؟يهو سر و کله اش از کجا پيدا شد؟بعد هم بهترين راه را همون استادی پيدا کرده عاشقیت بر همه درد ها دوا است ولی خودش يک جور درد بی درمان است .يک چيزی تو مايه های تریاک و اين حرفا.
ReplyDeleteراستی لبت خندان و دلت خوش .جيبت پر و سرت سلامت .اين قدر هم لوس بازی در نيار.تکبیر
ReplyDeleteخوشحالم که حسم رو می فهمی و درکش می کنی امير جان!
ReplyDeleteنچ . من هرچی فکر می کنم نمی فهمم تو چطوری يه شبه ده سال بزرگ شدی ؟!!!!!
ReplyDelete((: من فکر کردم اون استاد غرغروی ذهنته ((: اما خودمونيم . بميرم برات . وای به وقتی که باکره جماعت عاشق بشه !!!!
ReplyDeleteسلام خوندم مثل هميشه خوب بود
ReplyDeleteمثل اينکه آخر هفته خوش گذشته...........
ReplyDeleteآخی سه روزه نوشتنت کسی کامنت نگذاشته؟:)
ReplyDeleteااااااه ... چرا من کامنت ندارم ؟ بخدا يکی دوبری متنت رو خونده بودم ها ... الانم دارم ميرم سر کار ..البته جديدا حال وراجی ندارم .. ميبينم که ۵۰ نفر ديگه قربون صدقه ات رفتن ...منو ميخوای چيکار
ReplyDeleteاااوو !!! ريکا !!! ته اصل حال خار هسته ؟؟؟! ته مار خاره ؟؟؟
ReplyDelete