وقتی بد اخلاقم معدود کارهايی هستند که اندازه کتاب خريدن منو سرحال بيارن.از اونجايی که ديروز عصر همچينک احساس کرديم خلق مبارکمون رو به تنگ شدن ميره و ذات ملوکانه ما درين مورد خاص برخلاف ساير مواد گشادی رو بيشتر از تنگ بودن میپسنده فلذا رفتيم کتاب فروشی هاشمی و جيب مبارک رو تکونديم به نيت گشاد شدن خلق.اصولا من فکر ميکنم اگه آدميزاده امکان داشت هر وقت که خواست جيبش رو در هر کجا که خواست ميتکوند کلهم اجمعين حال و روزش بهتر از قبل ميشد،نه مثل ما عوام متوسط که برای هر تکاندن جيب نياز به رمل واسطرلاب و توسل به ۱۴ معصوم داريم...رشته کلام از دستم در رفت حالا خدا رو شکر که فقط رشته کلام از دستم در رفت نه رشته ساير موارد...عرض ميکردم رفتيم و دو فروند کتاب از ريچارد برانيگان خريديم و يک فقره وودی الن و يک فقره بورخس به ترجمه مرحوم مير اعلايی.اقرار ميکنم اين آخريه بيشتر تحت تاثير کلاس قضيه صورت پذيرفت چون کلکسيون نويسندگان امريکای لاتين من با بورخس کامل ميشد و افت داشت که حتی يک فروند از نوشته های بورخس اون تو نباشه.اما ريچارد برانيگان رو اونايی که از نويسنده های خل خوششون مياد از دست ندن که حتی درين مورد حديث هم داريم.
پی نوشت۱:يه چرخی تو کتابخونه زدم ديدم اگه بخوام عصر ارتباطات کاستلز رو بذارم تنگ دن آرام شاملويی و کنارش اين دو سه تا کتاب کوندرا رو هم که ندارم بخرم ۴۵۰۰۰ تومن پيادم.به اين اضافه کنيد يه مجموعه دی وی دی از کارای کيشلوفسکی که سی هزار تومن بود و اون کلکسيون آل پاچينو که حتی جرات نکردم قيمتش کنم....هوم درين موارد عقل سليم بر ميگرده به دل ميگه داشم خواستی تنگ شو خواستی گشاد،مايه تيله درين حد موجود نميباشد.چيزی از مقوله...لقت انگار!
پی نوشت ۲: انقدر اين کاستلز رو نميخرم که اخرش ميشه مثه اتش بدون دود ابراهيمی.اون وقتايی که ميخواستم بخرم پول نبود وقتی پول بود ديگه حوصله نادر ابراهيمی رو نداشتم!الان ۴ ساله دارم براش نقشه ميکشم و نميخرم.
سلام .من هم وقتی کهفات زدم ميرم خريد.حالا هرچه که شد فرقی نمی کنه.کجا رفته بودی که مججوعه کار های کيشولوفسکی را داشت؟ اگه بهم بگی خيلی ممنون می شم.
ReplyDeleteکهفات تغيير يابد به که قات!
ReplyDeleteمرسی از اين که بهم ادرس دادی. من اون دو تا پستو يه زمان نوشته بودم برای همين نظرات يکی شونوغير فعال کرده بودم.اوووووووووه ۱۸ هزارتومن!ولش کن ما همون کشيلوفسکی ندیده بمونيم بهتره!
ReplyDeleteسلام . آره موافقم کتاب خيلی خوبه مخصوصا اسمش بوردا باشه . پر از عکسای قشنگ قشنگ . با اينکه کم حجمه اما تموم کردنش خيلی طول ميکشه . آخه دقت بالا ميخواد ديگه نه؟ حالا اين کلاشينکف کيه ؟ دی وی دی هم خوبه کيفيتش خيلی بالاس مثل پخش زنده نمازجمعه آيينه ی آيينه اونم دوس دارم .
ReplyDeleteچه تصادفی .... پس شوما هم مشتری آقا هاشمی هستين ......:) البته من اونجا هميشه تماشاگرم تا کتابخر .... عجب تعبيری ! " حديث هم داريم"....=))
ReplyDeleteعجب پسر تو پر خرجی .....
ReplyDeleteکتاب بخر و دست دست نکن...
ReplyDeleteامير من اون کتابو فکر کنم 15-10 سال پيش خوندم، درک شعور اون موقع، به اضافه پاک شدن حافظه در طول اين سالها بهتر از اون چند خط رو تحويلم نداد :)
ReplyDelete--- خوب حالا اميدوارم خلقت يه خورده باز شده باشه :)
کدوم هاشمی!؟ نکنه منظورت هاشمی بهرمانی!! هست؟!
ReplyDeleteپس من فقط اينطور نيستم که دلم می گيره می رم خودکشی فرهنگی!
ReplyDeleteتولدت وبلاگنم مبارک. در زمينه مشکل بنده هم اطلاع داری اگر نه بنده در خصوص اينکه تولد رو بايد تبريک گفت می دانم و حديث مربوطه را هم قرائت کرده ام!
ReplyDeleteسلام. فکر می کنی اون کتابفروشی که صاحبش يه خرده ادعاهای گنده و خوب داره(دو سال پیش با افتخار دو تا کتاب که حق چاپ نداشت به زور بر گرده من و دوستم گذاشت) کتاب شازده کوچولو رو داشته باشه؟شنيدم چاپ نميشه و کتاب بنده هم به سرقت رفته!!!
ReplyDeleteاميدوارم کار نخريدن به ۴ ساله ی دوم نکشه ....ساعت ۳ صبح اميرانه خوندن هم عالمی داره ها ...
ReplyDeleteبه نظر من چشات رو ببند و يواشکی بدون اينکه خودت متوجه شی برو بخرش....
ReplyDelete:)اين جور مواقه بهترين کار صوت زدنه.
ReplyDeleteصوت=سوت؟
ReplyDeleteبه نظر من بهترين تفريح خريد کردنه... خوب چه بهتر که چيزايی رو بخری که حالت رو خوب کنه... اين وسط امن يجيب هم کار ميکنه بعد از رمل اسطرلاب البته...
ReplyDeleteکتاب بازی بد درديه...رفيق به خصوص وقتی موقع برگشتن از شهرکتاب حتی پول تاکسی هم نداشته باشی.....راستی هوس دون آرام رو انداختی به سرم....هوس ديگه.....
ReplyDeleteخوبی امير جان. خدا رو شکر که دلت گشاده شد. خوشا به حالت کتابهای جديد ميخونی. حالش رو ببر داداشی
ReplyDeleteدست شما درد نکنه جناب حالا ديگه شوخی شوخی همه ما رو کردی سانچو ...داشتيم برادر!!
ReplyDeleteدفعه آخری که خونه ممد بودم ميگفت که (آتش بدون دود)ش گم و گور شده ونميدونه دست کيه ، اگه هفته قبل پيش حميد رديابيش نکرده بودم همين الان زنگ ميزدم ۱۱۰ ! ( وشاید ۱۰۹ )........... اردات ما به حضرتعالی جای خود داره ، ولی شرمنده ام که ماموريم ومعذور !
ReplyDeleteاگه دختر بودی بهت می گفتم والنتاين نزديکه . اما حيف که دختر نيستی تازه شم بانو رو تخم چشمای ما جا داره . واسه همين بهت ميگم دنده ات نرم . چشمت کور . وقتی رو دلت انقدر کنترل نداری که هر وقت خواست تنگ ميشه برو خودت پول بده بخر !!!
ReplyDelete(: خودت هم اگه قول بدی گردنم نشکنه رو سر ما جا داری داداش !!! (:
ReplyDeleteوبلگ خوبی داری.به من سربزنی خوشحالم ميکنی.
ReplyDeleteممنون
سلام خوبی؟ اگه می دونستم واسه تولدت تقديم می کردم.ايشاا.. سال ديگه با دون آرام شاملو.
ReplyDeleteدلم واسه ت تنگه آقا داداش.
راستی با زحمات مااااااااا
ببخشيد شما حرفهای روشنفکرانه ميزنيد قهوه تلخ ميخوريد؟ پالتو سياه بلند میپوشيد؟ موهاتون خیلی بلنده؟ و از واژه های خفن(!)که بیشترش همش ایسم و اینجور چیزا دارن هم هی تو حرفاتون استفاده ميکنيد؟(همه اش شوخی بود!) ... اين حرفها فقط مربوط به تيتر مطلبت بود...
ReplyDeleteاشتباه نکنم تو ميدون وليعصره هاشمی...من خيلی اونجارو دوست دارم.وقتی از دندونپزشکی برميگردم هميشه از اونجا کتاب ميگيرم چون فروشندش خيلی خوبه چون هی مامامنم ميگه اينو نگير ولی اون ميگه خانوم بزار بخونه...خوبه بره رمان بخونه؟
ReplyDeleteنه من اون هاشمی رو نگفتم ... يه آقا هاشمی هست ابتدا خيابون يکطرفه سمت راست .. کمی پائين ترش يه کتابفروشی ديگه ای هم هست.. اگه حالشو داشته باشين و حدود ۵۰۰ متر ديگه هم بريد پائين تر مي رسين به شهر کتابی که اونحا هست ......=))
ReplyDeleteآقا فعلا حاضر.. بعدا ميام يه زر زر روشنفکرانه ميکنم... بای
ReplyDeleteبرو شهر کتاب ارين يا نياوران سر ذوق ميای.....بار ديگر شهری که دوست ميداشتمشو بخون...منم تو اوج کتابخونيام آتش بدون دودش بهم مزه نداد تا جلد دو بيشتر نرفتم نميدونم چرا....
ReplyDeleteاميرجانم ، اربابم ، رفيق !
ReplyDeleteدلم تنگت شد يکهو و اصلا ْ آمدم تا سراغت را بگيرم . تازه فهمیدم که جشن میلادی هم بوده و ما را خبر نکرده اید ... سهم من تبریک است که میگویم . ولی اینها حریف دلتنگی ما نمیشود . تو کتاب میخری ، من به مغازه ی جوراب فروشی نزديک دانشگاه هنر سر ميزنم و جوراب ميخرم . ارباب جان سلامت باشی هميشه .
امیر جان سلام
ReplyDeleteخسته نباشی. با وبلاگت خیلی حال کردم. روانی نوشته هات خیلی ساده آدم را روان میکنه تو جوی خاطراتی که چند هزار ساله زیر هرم این روزمریگیهای نفرت انگیز خشک شده .جوی خشک شده ای که شاید هنوز هم منتظر آبتنی کردن ماست.
به وبلاگ من هم سر بزن .خیلی خوشحال میشم.
راستی این کتابفروشی هاشمی که میگی سر سه راه ضرابخانه نیست؟
تو شنبه عصری تو نشر هاشمی بودی؟!!!!! حالا که کتاب خريدن حالتو جا مياره اينم بخر: نوشتن با دوربين(مصاحبه با ابراهيم گلستان)
ReplyDeleteممممممممم با کتاب خريدن بد موافقم!!!!!!!!
ReplyDeleteباعضويت در نياز روز از مزاياي ويژه اعضا بهره مند شويد..... تبادل لينک با نيازروز علاقمندان بيشتري را به بازديد از وب سايت شما دعوت مي نمايد ......
ReplyDeleteشما مي توانيد آگهي هاي مختلف خود را در اين سايت قرار دهيد... پيامهاي شخصي خود را براي آگاهي دوستانتان روي سايت نياز روز بگذاريد.....و هرآنچه که نياز داريد در نياز روز مي يابيد.
اول بگم که تولدت مبارک ! بعد هم بگم من که کتاب نمیخرم تا وقتی که همه ی کتابهای دنیا رو تو یه تراشه ی هزار تومنی بریزن ! اینطوری ارزونتره نه ؟! وقتی کتابخونه هست دیگه چرا بخریم ؟! ( اگه پول داشتم شاید این حرف رو نمیزدم ! )
ReplyDeleteببينم نگاه ای والنتاين که وگفتی ينی چه؟!!!
ReplyDeleteتخريب رو پايه ام !
ReplyDeleteشما بيزحمت يه چند واحد کتابداری هم پاس کن به دردت ميخوره.... خوبه... اينها همگی يعنی زندگی جريان دارد
ReplyDeleteيه سری هم به وبلاگkhaatee
ReplyDeleteبزنيد مطالبش جالبه !!! بخصوص مصاحبه با آقای پدرام نيا
عمريه غم تو دلم زندونيه
ReplyDeleteدل من زندون داره تو ميدونی
هر چی بش ميگم تو آزادی برو
ميگه من دوست دارم تو ميدونی
خوشحال می شم به دیدنم بیای دوست عزیز!!!!!!موفق باشی!
جواب سوال يادت نره!
آخ درد دلم رو تازه کردی خيلی وقته که نتونستم کتاب بخرم آخريش کتاب آهستگی کوندرا بود که اونم قسمتم نشد بخونم جدی خريد يک چيز تازه حال آدم رو جا می ياره موفق باشی و جيبت پر از مايه برای خريدن هر چند تا کتاب که دلت می خواد
ReplyDeleteببين امير هيچ کس باختن رو دوست نداره. ولی وقتی فکر کنی می بينی برد و باخت مهم نيست. مهم اون چیزیه که بابتش می بازی. اگه نتونی اونو تحلیل کنی و تازه دیگران رو بابت باختت محکوم کنی غیر از اینه که دنیات محدود به دو قدم جلوتر و عقب تر از خودته؟! خوبه ياد بگيريم ورای مناظر و اتفاقات رو ببينيم.
ReplyDelete