Monday, January 16, 2006

حوصله

حوصله باشگاه رفتن رو ندارم،حوصله خونه رفتن رو هم،حوصله شرکت موندن روهم،حوصله بيرون رفتن و ول گشتن هم ايضا،حوصله...اووه!يهو بيا بگو سقط شدم ديگه...

42 comments:

  1. وااااااااااای...

    ReplyDelete
  2. همون يه کلمه «حوصله ندارم» رو می گفتی تا آخرش رو ميشد خوند!

    ReplyDelete
  3. The man in the middleJanuary 16, 2006 at 10:22 AM

    چه روزگار خوشی

    ReplyDelete
  4. آزاده بانو به داد اين آق داداش برس !

    ReplyDelete
  5. امير خان سلام ... دادا ما يه مقدارکی در" آزاديخواهی " جسارت ورزيده و کمی کامنت در و کرديم .. خدايا  جسارت ما را بر کامنت نوشتن برمطلب  استادان ببخشای . .. دادا  خيلی مخلصيم .......;)

    ReplyDelete
  6. اين يعنی الان بايد بکی بياد چارچنگولی خودم رو نگه داره به عزراييل تجاوز نکنم .................

    ReplyDelete
  7. راستی امير . هزار روزه می خوام بهت بگم عکسای بچگی ات خدا بود . يادم ميره . ..... راستش اصلا فکر نمی کردم اين بچه غول دو متری يه همچين کوچولوی شيرينی بوده باشه (:

    ReplyDelete
  8. من حوصله ی بی حوصلگی رو هم ندارم آخه.اين ديگه شاهکاره

    ReplyDelete
  9. همه جا همه بی حوصله اند / حتی امیرانه های امیر هم از حوصله تهی شده اند!

    ReplyDelete
  10. اينجا چه خبره؟ اينجا اميرانه ست؟ نه فکر کنم اشتباه شده باشه...؟

    ReplyDelete
  11. زندگی موهبته - قدر بدونيم . کاش انگيزه - بود کاش خوبی - بود کاش کاش کاش ...

    ReplyDelete
  12. ممنت .يک حرف تازه بزن اين که گفتی که يه غر زدن معموليه .يک تفاعل به اسدالله ميرزا بزن حالت جا مياد .

    ReplyDelete
  13. خب خدا رو شکر حوصله وبلاگ نوشتن رو داری اين يعنی هنوز به سقط شدن نرسيدی

    ReplyDelete
  14. اصلآ خودشو ناراحت نکن دست آزاده رو بگير پاشو بيا پيش منو  امیرحسین.. ( اين يه پيشنهاد جدی بود) اگرچه تحمل يه ريما کار سختيه احتمالا تحمل ۲ تا ريما مصيبت بزرگيه..تو هم همين نظر و داری؟ آره من از تولشم می دونستم تو خيلی می فهمی

    ReplyDelete
  15. تولشم= اولشم ( خب چيکار کنم لا لا دارم اشتباه می نويسم)

    ReplyDelete
  16. سلام. نبينم غمتو داداش! دايورتش کن! بگذرد

    ReplyDelete
  17. چه پر تحرک!

    ReplyDelete
  18. سلام تو کی اين همه ابديت کردی يکم حوصله داشته باش ديگه ادمو دمق ميکنی بااينجور بی حوصله بودنت

    ReplyDelete
  19. اوووووووووووووواه ! چه خبره ؟!
    امير اين همه بي حوصله تا حالا نديده بوديم ....

    ReplyDelete
  20. يكمي دندونتو رو جيگرت بزاري خودش همونجور كه رفته
    (حوصله اَرو مي گم ) ، بر مي گرده  ...

    ReplyDelete
  21. در ضمن ممنون ، من خوبم ...
    شكر ...

    ReplyDelete
  22. هر چی خواستم بگم دوستان يه گريزی زدن... و
    ببخش اين بی حوصلگی رو که اکتفا ميکنه به گريز دوستان.......

    ReplyDelete
  23. سلام . می بينم خوار پرشينو به ننش پيوندی بس عجين داده ای امروز داداش .

    ReplyDelete
  24. ببخشيد يعنی ديروز

    ReplyDelete
  25. به بی حوصلگی ادامه بده. آخرش چيزی که در مياد يه چيزيه تو مايه های بحران انسان معاصر و رو دست خدا بلند شدن. که البته کی ميدونه شايد استقلال خوبی باشه برای زندگيه اون ور. از همين اول کار گربه رو دم حجله کشتی. نه؟

    ReplyDelete
  26. من حوصلهء مو شونه کردنو ندارم. و حوصلهء در آينه نگاه کردن. ختم کلام حوصله زندگی کردن.دلم آرامش ميخواهد.حتی اگر به معنای قطع نفسم باشد.دلم کوه پر از برفی ميخواد با يک بهمن عظيم.يک سقوط آزاد.مازوخیزم یا سادومازوخیزم.فرقی نداره.موضوع اینه که احساس بی عرضگی شدید میکنم!

    ReplyDelete
  27. ووووووووووووووووو. سلام. عجب قاطی زده بودی ديروز!!! کلا بگم عجب روزهای قاط و پاتی شده...  گاهی حس می کنم اون دو تا گردوی مغز بغضی که زير گلوی منه اين روزا اپیدمی شده! چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ReplyDelete
  28. عجب رسمی شده!

    ReplyDelete
  29. اولش که صفحه باز شد باورم نميشد که ۷-۸ تا پست عقب باشم. بعدش ديدم چقدر دوشنبه...../ هنوز هيچ کلمه ای بجز دوشنبه نخوندم. الان می خونم. يه دقه صب کن....

    ReplyDelete
  30. گاهی روزا اينجورين ديگه. گاهی هم روز های زيادی پشت سر هم همينجوری می مونن. گاهی هم برای بعضی ها اينجور روز ها تا روز آخر عمرشان دوام می آورد. گاهی هم قرار است فقط يک روز باشد اما بيچاره ها روز آخر عمرشان بوده است. راستی امروز حالت چطوره؟

    ReplyDelete
  31. دور از جون!

    ReplyDelete
  32. سلامبرامير. عجب داغ کردی داداش! تو چند دقيقه ۶ تا پست گذاشتی! به نظر من يه کوکا کولا سرد ميل بفرما شايد حوصله حضرات برگردد! خوش باشی!

    ReplyDelete
  33. ۱-(يعنی برای پست اول امروز )باشه بابا ! چرا داد ميزنی ؟ ۲- بسم الشيطان الرجيم و امير العظيم ..... ۳-سنندج، دست چپ ، پلاک منفی هفت !  .... ميخوا ی ؟ قول نومه رو بنويسم ؟ ۴- جان امير ، جان فائق ، اين يکی، همين الان ، سنندج ! ۵- موافقم ! خونه ممد ! ۶- بد جور موافقم ! سالن رو بیخیال! شو برای همیشه ! آبرو داری کن ! ............................... ۷-( این یکی از خودم ! برای خودت !) به جان خودت که خيلی برام عزيزه ، حالا ميکنم با اين صاف و صادقيت ! زندگی ميکنم ! من چيکار کنم که ميزون بشی ؟ ولی باز هم به جان خودت و جان من ميگذره ! تحويلش نگير ! ................ بردوام باشی امير خاااااااااااااااااااااااان !!

    ReplyDelete
  34. ميبينم که بد چروکيدی!!!!!....

    ReplyDelete
  35. اگه اون سه چهار نفر رو خفه کنی خوب ميشی!!!من مطمئنم.....

    ReplyDelete
  36. حوصله ات درست شد يا هنوز خرابه؟

    ReplyDelete
  37. خوش به حالت برادر دو خط مينويسی با ۴۱ کامنت بابا دست مريزاد حال می‌کنيا !!!

    ReplyDelete
  38. از تنهايی مگريز به تنهايی مگريز.... وقتی حوصله ی وبلاگ خوندن و نوشتن داری يعنی فقط قدری تنبلی خونت بالا رفته و داری خودتو لوس می کنی عن قريب بيش از ۴۰ نفر تحويلت گرفته اند .دست از اين خل بازی بردار .

    ReplyDelete
  39. اين همه دکتر دور وبرته خوب بگويه آمپول بهت بزنن خوب شی!شايدم آمفولانزا مرغی گرفتی؟؟؟؟

    ReplyDelete
  40. فکر کنم يه سفر ٬ حوصله ات رو بياره سر جاش....

    ReplyDelete
  41. تنها راه مبارزه با بی حوصلگی انجام دادن همون کاريه که حوصلشو نداريد... اگر حوصلشو داشتي، امتحان کن!

    ReplyDelete