Thursday, September 27, 2007

گردون۳۸

کتاب هفته:جزیره سرگردانی،سیمین دانشور،انتشارات خوارزمی:سیمین دانشور دوست داشتنی...دوست داشتنی شاید بهترین تعریفی باشد که میتوانم از سیمین انجام دهم.جزیره سرگردانی رمان معرکه ای نیست،کلی ایراد میشود ازش گرفت،تطویل بی جا دارد بعضی جاها و...اما یکی از دوست داشتنی ترین کتابهایی است که من تا بحال خوانده ام.نگران سرنوشت پرسوناژهایش شده ام و پا یه پایشان غصه خوردم یا خندیدم.مراد و هستی و سلیم و...این جلد اول از یک تریلوژی ،حتمن حتمن ارزش یکبار خواندن را دارد.تا یادم نرفته یکی از بهترین تفسیرهای  چرایی هفت سین را در این کتاب پیدا میکنید.

شعر هفته:شب تاب بی دلیل می افروزد/پرواز بی هیچ علتی ،در بالهای عقاب است/و کهکشان بی  بادی سماع خویش را دنبال میکند/من بی هیچ بایدی میسرایم/باید که حلقه زنجیر را گسست/باید که باید ها را به دور ریخت/بر من جنون متبرک باد(نصرت رحمانی)

فیلم هفته:hitch :فکر میکنید اگر در مورد مشاوری که کارش آموزش چگونه رمانتیک بودن و بر قراری روابط با جنس مخالف به مردان است فیلم بسازند،آن فیلم چگونه از آب در میاید؟فیلم ویل اسمیت،فیلم معرکه ای نیست و ولی بعضی جاها میخنداندتان و بعضی جاها هم چیزکی یادتان میدهد و به شعورتان هم توهین نمیکند.برای سرگرمی ایده خوبیست

آهنگ هفته:ترانه بوی زنجیر از آلبوم قلندر وار علیرضا افتخاری...اول گوش کنید و بعد بگویید با افتخاری میانه ندارید

وبلاگ هفته:این حضرت اجل کشف جدیدم است...آن پستش در مورد غذاهای شمالی را از دست ندهید

پست هفته:این پست برادر آزموسیس جونز کبیر...باشد که باز هم زود به زود بنویسد مر خیل مشتاقان را

درنگ هفته:افطار/نویسنده :خودم

دم غریبیست آن لحظه میان لاهوت و ناسوت،آن لحظه که جسمت گرسنه است و تشنه و چشمت دو دو میزند میان خوراکی هایی که قاعدتن چیده شده اند روی سفره افطار و از طرفی صدای اذان موذن زاده هم به گوشت میرسد و یادت میاورد که هی رفیق کاری کرده ای امروز هم.چیزی بوده ای امروز هم ورای بودن معمول همیشه ات.بوی نان گرم و عطر چای شیرین اگر مثلن توام شود با مناجات نامه پیر هرات،افطارت میشود افطار،روزه ات شاید بشود روزه و ملکوت آسمان با حضیض زمین شاید برای یک دم در آن لحظه آغاز اذان آشتی کنند

پی نوشت۱:چند افطار معرکه داشتم امسال که به جلال خداوند قسم هرگز طعم شیرینش از ذهنم پاک نخواهد شد...باشد که مستدام بماناد برایم آن حس

پی نوشت۲:گردون از هفته آینده کمی تغییر میکند.وبلاگ هفته و پست هفته از فهرست بایدی ها خارج میشوند و اگر وبلاگ یا پستی چشمم را گرفت اضافه میشوند.قصد دارم بخشی را اضافه کنم به اسم دوستشان دارم ها:هر هفته یک کارگردان،یک بازیگر،یک نویسنده و یک نفر ازمیان مترجمین و آهنگساز ها و حتی وبلاگ نویسان را در موردشان بنویسم.نه اینکه معرفی کنم بلکه حسم در موردشان را با شما شریک شوم

17 comments:

  1. عاطفه(احلام)September 27, 2007 at 6:03 AM

    از گردون خوندن اغلب پشيمون می شم چون عذاب وجدان اين همه کتاب نخونده خرمو می گيره(به کسر خ)!

    راجع به تورج بايد بگم هنوز زوده که نظر بدم اما ناهيد به دليل اولین روشن کننده  اين راه مسلما هرگز فراموش شدنی نيست. ديدی که تو خواب هم ازش جانبداری کرده بودم ... اما تورج مديريت قوی و تسلط بسيار بالايی بر دانسته های يونگش دارد و طبع شوخی که اصلا برخورنده نيست.

    ReplyDelete
  2. مخلصيم...از طرف سرباز صفر کلوينی...

    ReplyDelete
  3. فکر می کنی فرقش چيه؟

    فرق بين اشتباه و گناه؟

    ReplyDelete
  4. خدا رو شکر که تو منظور من رو متوجه شدی.

    منتظرم ببينم از هفته ی بعدی اين پی نوشت ۲ شما چه ميکنه.

    آخر هفته ی خوبی داشته باشی.

    ReplyDelete
  5. اين گردون محشر بود!...بعد از چند تا گردون به من يکی که خيلی چسبيد! بعد از آلبوم شور عشق باعث شدی با افتخاری آشتی کنم!...

    این آهنگی که دوستت نرگس هم معرفی کرده خیلی قشنگه...قلمت سبز!

    راستی!‌اگر خواستی این آهنگ ها رو با کیفیت خوب واسه دانلود بزاری برو به این آدرس:

    http://sarzamin.org/Category.asp?catid=a

    این چند تا آلبوم آخرش هست...هم با کیفیت بد هم با کیفیت خوب.

    قلمت سبز

    خیلی سبز!

    ReplyDelete
  6. اووووووم چه گردون خوشمزه ای پختی اين هفته...ماه رمضون امسال يه چيز ديگه ست ...

    ReplyDelete
  7. من کلا خيلی افتخار گوش نميدم اما اين اهنگ معرکه است..در ضمن يه اهنگ ديگه هم داره به نام «بوی باران» که معرکه حس اش... اين گردون ها به يمن خلاقيت شما هر روز به از ديروز... باشد که اين تغييرات بيش از پيش دلنشين اش کناد!!

    و درنگ هفته...جمله آخرشو خيلي دوست داشتم:)

    ReplyDelete
  8. تصحيح ميکنيم

    بوی باران از کجا اوردم نميدونم...«زير چتر باران» بود :دي

    اينم لينکش:

    http://www.iransong.com/g.htm?id=24861

    ReplyDelete
  9. افطارهای خوشمزه ات بی پايان

    ReplyDelete
  10. جزيره سرگردوانی رو بچه دبيرستانی بودم که خوندم خيلی سال پيش اما از اون موقع تا حالا تصوير مراد همون جور قوی و پررنگ مونده و تصوير ترنج هستی واقعا ارزش خونده شدن داره.

    ReplyDelete
  11. امیر جان ... نمی دونم این ایده ی گردون از کجا و چه جوری خودش رو نشونت داد ... اما انصافاً ایده ی محشری بود ... یه بار دیگه هم گفته بودم ... آدم هوس گردون نویسی می کنه ... البته ما که فعلاً نوشتن رو هوس نمی کنیم ... امیدوارم طرح جدید گردون ، یه گام به جلو باشه که اونوقت خوندن داره گردون هات

    ReplyDelete
  12. سلام tarikhnevesht.blogfa.com

    ReplyDelete
  13. فکر کنم وقت تغيير باشه ..تغيير در برنامه پاييزی ....خوش گذشت قربان

    ReplyDelete
  14. سلام.

    مدتيه مشغولم. دلم تنگ شده بود.

    دلم تنگ شده بود واسه تايپ کردن سه حرف اول آدرس این بلاگ تا آدرس کاملش رو آدرس بار اکسلورر نمایش داده شه. دوست دارم امیر جان.

    میگم فیلم هیتچ نمی گم فوف العاده ولی عالیه...

    مخصوصا آخر فیلم که میگه قواعد اصلی ... هیچ چی!

    به قول دوستم البته یه مصرع از شعرشه : قوانین سنت بازی بین عشق و عاشق نیست...

    یه جای دیگه ی فیلم که یه دفعه منو به اوج برد اون جایی که همه چی خراب شده بود اون آقاهه به روان شناسه می گه: تا الان فکر می کردم من ترسوام!

    ReplyDelete
  15. حالا ما می مانيم تا آخر هفته چشم انتظار...

    ReplyDelete
  16. صحنه افطار زيبایی بود

    ReplyDelete
  17. از سيمين خوشم نمي آيد ؛ نه از جزیره سرگردانی ؛ نه از سو و شون و ... ( سليقه اس ديگه . نه ؟ )

    فيلم hitch بدک نبود اما ماندگار هم نبود .

    من هنوز تو کف اينم که چطور وقت می کنی !‌

    ReplyDelete