محکم توی چشمهایشان نگاه کن و زمانی که ازت پرسیدند اهم فعالیت های خود در دوسال گذشته را شرح بده شروع کن برایشان از پروست گفتن. اصلن سعی کن یواش یواش خلاصه ای از «در جستوی زمان از دست رفته» را برایشان تعریف کنی، شرط میبندم خودشان زود بیخیالت شوند. احیانن اگر دیدی روداری میکنند برو سراغ جیم جارموش و بررسی تطبیقی تحول قهرمان از گوست داگ تا محدوده کنترل. فکشان اگر زمین نیافتاد کافکا در هزارتو را مثل آس برایشان بزن زمین. قانع نشده بودند هالیوود را نقد کن مثلن توضیح بده که به نظرت کازابلانکا یک فیلم فیک است. فقط اگر هنوز برایت مهم است که وقت آزاد برای خودت داشته باشی زیاده روی نکن. مثلن نزن به صحرای بلاتار و برگمن و ساکوروف. شرط می بندم جلوی خودت را نگیری به زور به عنوان سفیر ج.ا در یونسکو منصوبت میکنند... میدانی که کلن سیستمشان زورکی است.
.
راستش را بگویم؟حسودی ام شد!
ReplyDeleteبسکه من بلد نیستم از نبودن دوستم،از نگرانی ام اینجور سبک بنویسم.بلد نیستم به دردهای بقیه اضافه نکنم،سبکشان کنم حتی...
بهار می آید؟
از این آخری دو تا کتاب دارم ولی هنوز فرصت نکردم بخونم امیر جان.
ReplyDeleteالبته بار عرض شرمندگی بازم یکیش راجع به معماریه.
ببخشيدها !!!!!!!!111 لينک هاتون کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteروحمان شاد می شود با خواندن تلخ مثل عسل ...
ReplyDeleteبراهنی. چاپ دوم 88. برای خاطر پروانه ها. خیلی حال کردم. گفتم بعد نگی نگفتی!
ReplyDeleteاین پست رو که خوندم یاد اون حرفتون افتادم که " از ما به عنوان جماعتی یاد خواهد شد که ترس را با طنز، خشم را با خنده و تفنگ را با ترانه؛ پاسخ دادند"... http://andarmal.wordpress.com/2010/02/10/%DA%A9%D8%B4%D9%81-%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/
ReplyDeleteبه من هم هیچ ربطی نداره که تو نوشته ی بالا را غیر فعال کردی...من دوست دارم برای اون نوشته ات پیام بگذارم...تصمیم دارم خب/.
ReplyDeleteلينكهاي اين كنار كو پس؟؟!
ReplyDeleteحتما" باید پیغمبر بشی تا کسی عاشقت بشه؟
ReplyDeleteامیر حسین جان تلخ مثل عسل، خوبی و سلامتیت رو یادت نره بلند اعلام کنی فردا برامون
ReplyDeleteهمین ها را بگویی هم به ارتباط یا بیگانگان متهم میشوی
ReplyDelete