آدم است و یادش. بعد که فلک بچرخد و زمان بگذرد و فرشتهء مرگ عزم هماغوشی کند، به گمانم تنها چیزی که از آدمی میماند همین یاد است و یادگاری. از رفتههامان همین رفقای مهاجر، معشوقهای گریزپا، بستگان درگذشته؛ مگر چه مانده برایمان جز خاطرهای که آنهم در بازیگوشی به باد میماند: هر وقت که بخواهد میآید و میرود. زمانی فکر میکردم اهمیتی ندارد که دیگران تو را چگونه به یاد میآورند مهم این است که به تمامی خودت باشی، حالا فکر میکنم یاد و یادگار مهم است . آدم باید بتواند یک جوری روی این لبهء تیغ راه برود که هم خودش باشد و هم یادش، یاد سبزی در خاطر دوستان و خدا میداند این یک وقتهایی چه دشوار است
عنوان به گمانم شعری از سد علی صالحی است
ارباب جان
ReplyDeleteآلبر کامو هم میگه
هرچیز جزخاطره میمیرد
:)