برای نوشتن دارم دل دل ميکنم.وقتهايی هست که ميدانی بايد بنويسی و نگذاری سکوت خفقان آور شود،ميدانی ننوشتن يعنی تن دادن به رخوت يعنی...
ميخواهم بنويسم زندگی بايد کرد و آنکه رفت عاشق زندگی بود و حالا هم به تارک دنياشدن ما راضی نيست.ميخواهم بنويسم زندگی بال و پری دارد باوسعت مرگ،خواستم ياد آوری کنم برای زندگی کردن صاحب همه وقت جهان نيستيم.برای گفتن يک دوستت دارم،يک بوسه روز تولد،يک همنفسی رفيقانه...هيچ معلوم نيست که چقدر ممکن است وقت داشته باشيم.ميخواهم مدام به خودم يادآوری کنم نقد امروز به از نسيه خوش آب و رنگ فردا.دارم باور ميکنم که فرشته مرگ مدام در اطرافمان ندا ميدهد:«های مردمان!زندگی کنيد پيش از آنکه به سراغتان بيايم»و ما بعضی وقتها چقدر راحت فراموش ميکنیم مرگ در يک قدميست!
پی نوشت :از همه تان ممنونم که اين همه کنارم بوديد و تسکينم داديد
اول شدم؟ ای ول...
ReplyDeleteدقت کردی به عمق فاجعه که منظورم فوتبال بود نه فوتل بال!!!
ReplyDeleteمرگ در يک قدميست! اینو چند ماه پیش که چند عزیز پشت سر هم پر کشیدند با تمام وجود درک کردم و حالا همش میترسم که برای گفتن دوستت دارم ها و به آغوش کشیدن عزیزان دیر بشه و وقت کم بیارم.
ReplyDeleteکاش اينها شنيدن و خوندنشون عادتمون نشه... ميدونی امير گاهی فکر ميکنم همه اش به طور متوسط ۴۰ سال ديگه زنده ام...يعنی از نيم قرن هم کمتر...خيلی کمه نه؟؟
ReplyDeleteبايد به «قبل از مرگ » فکر کرد.
ReplyDeleteقبل از مرگ هم ينی «الان»!
ترجمه کلمات گاهی به تجربه کردن تمامی معنا ميسر است بايد بچشيم تا طعمش را بفهميم مرگ هم از اين دسته واژه هاست خود من تا زمانی که عزيزم را از دست نداده بودم با مرگ چهره به چهره نشده بودم و بعد از ان اين چند سال صبح به صبح با هم چشم تو چشم می شويم / توان ما متفاوت است برای من سخت بود عادت به اين ميهمان هميشگی اميدوارم تو راحت تر با ان اخت شوی مواظب خودت باش همچنين مواظب خانواده ات
ReplyDeleteاری..زندگی اتشگهی ديرينه پابرجاست ..
ReplyDeleteالحق و الانصاف که کارت درسته مرد ...
ReplyDeleteمتاسفم برای از دست دادن عزيزتون...کار ديگه ای نداريم پس زندگی نيکنيم
ReplyDeleteواي امير !مطمئنم داييت رو خيلي خوشحال كردي با اين نوشته.مطمئنم راضي نيست .ايشون هميشه در دل شما زنده و جاويد ميمونن و هميشه با شما همراه هستن.اينو مطمئنم.كاملا باهات موافقم
ReplyDeleteاين قبلي براي من بود
ReplyDeleteفقط می تونم بگم تسليت می گم. هيچ وقت داييمو اينقدر که تو دوست داشتی دوست نداشتم...
ReplyDeleteافرين پسر! تبريک ميگم بهت بخاطر تفکرت و روحش شاد باشه ايشالا
ReplyDeleteبی شک همينطوره که گفتی ... زندگی بايدکرد!
ReplyDeleteای با باباباباباباااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چه زندگيه اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteامير جان من واقعا شرمنده و متاسفم ... متاسف از مرگ عزيز ترينت ... اميدوارم ديگه اين لحظه رو نچشی تو زندگيت و شرمنده از اينکه اينهمه دير اومدم و فهميدم ... واقعا شوکه شدم واقعا متاسفم امير مهربون
ReplyDeleteاميدوارم خدا رحمتش کنه و به شما و عزيزانش صبر بده در مقابل اين مصيبت بزرگ .. روحش شاد
ReplyDeleteخوشحالم که باز مينويسی و خوشحال از اينکه نوشتين زندگی بايد کرد ... اميدوارم خدا براتون روزهای قشنگتری رو رقم بزنه امير جان
ReplyDeleteآری زندگی بايد کرد و گريزی از آن نيست و لحظه ها همچون رود خروشان پيوسته در گذرند و دريغ که فراموشش کرده ايم ... .
ReplyDeleteسلام . بقول آلبالوی قرمز من شيافم نه مسکن . هرچه بود وظيفه بود نه محبت (البته خودمو ميگم نه ديگران)
ReplyDeleteآره شماها ما ها رو حسابی شرمنده کردید واقعا دستتون درد نکنه امیدوارم دفعه بعدی که شرمنده محبتتون می شیم برای عروسی امیرها باشه
ReplyDeleteاز اول صبح اين قلب فينگيلی داره قولوپ قولوپ می زنه تا ببينه عصری بازی به کجا می رسه . اميدوارم بازی خوبی باشه .
ReplyDeleteآن جمله ی فرشته ی مرگ مرا برد به فکر . اينکه او همه جا پرسه می زند. توی همه ی کشور ها و همين را زمزمه می کند.
ReplyDeleteفکرش را بکن بالای سر آن آفريقايی ها که گرسنه هستند و سیاه و تکیده هم همين را می گويد بالای سر آمريکايی ها هم همين را می گويد. بالای سر ما هم همين را مي گويد. ... اين صحنه ی همه جا بودن فرشته ی مرگ و آوازش امروز سرگرمم می کند.
اخ امير وبلاگ ازاده جان و امير احمد عزيز رو ميخووندم...هيچ ميدونيد؟؟؟ هيچ ميدونيد شما سه تا...فوق العاده ايييييييد؟؟؟؟؟؟
ReplyDeleteپوستش دريده شد و روييد.
ReplyDeleteساقه اش قد كشيد و جوانه زد.
برگ داد و گل داد.
خم شد اما نشكست...
اين حکايت شما بود که خيلی سالاریییییییییی :)
ميدونی چيه؟؟؟/.....با اجازه لينکتونو گذاشتيم در بلاگمان...........
ReplyDeleteراستش نگران بودم که چه مدت نمينويسيد... امروز که اينجا را ديدم حس خوبی داشتم.. خوب کرديد که نوشتيد.
ReplyDeleteچقدر خوب که از رخوت در امدی.
ReplyDeleteسلام امير.
ReplyDelete