ديروز انگار سوم تير بود.يادم مياد با چه تلخی سوم تير ۸۴ رو آغاز کرديم ومديد زمانيه که دارم فکر ميکنم چرا؟چرا اصلاح طلبان انتخابات رو باختند و چرا ما مجبور شديم پديده ای به اسم احمدی نژاد رو تحمل کنيم.حالا برين باورم مهمترين مشکل، گسستی بود که بين اصلاح طلبان و بدنه اجتماعی حامی اونها پيش اومد.دو وجه اين گسست خيلی پر رنگ به نظر مياد.اول اينکه عموم اصلاح طلبان از مقامات ميانی و عالی دولت های موسوی و هاشمی بوده و متاسفانه به نان نفتی عادت داشتند.اين نان نفتی الزاما به معنای اين نيست که حضرات دستی به بيت المال ميرسوندن و آن کار ديگر ميکردند اما هر کس که کمی با سيستم اقتصادی رانتی حاکم بر جمهوری اسلامی آشنا باشه از امکانات بی بديلی که در اختيار پايوران نظام برای کسب ثروت قرار ميگيره مطلعه.اين رانت نان نفتی در پايين ترين سطحش با برقراری ارتباطاتی با مقامات تصميم گير و تصميم ساز در هر رده حکومتی شروع ميشه.مثل اطلاع داشتن از محل اجرای يک پروژه عمرانی و خريد زمين دراون منطقه،سهولت دريافت مجوز برای واردات کالا يا خدمات با اتکا به همين روابط،امکان پيروزی در مناقصه های دولتی به ويژه در زمان خصوصی سازی حکومت هاشمی و....
همين مساله باعث شدبين نياز عاجل بدنه اصلاح طلب جامعه- که از طبقه متوسط و متوسط ضعيف بودن- به اصلاحات واقعی اقتصادی و سياست های اصلاح طلبان شکاف ايجاد شه.خيلی طبيعيه که اصلاحات اقتصادی به سمت برابر کردن فرصت ها صرفا روزی اين طبقه نان نفتی خوار رو آجر ميکنه پس تبديل ميشه به يک شوخی.اصلاح طلبان ما چنان برج عاج نشين بودن که اصلا در نميافتن در اطرافشون کسانی هستند که به اونها رای دادن و حسرت ابتدايی ترين چيزهارو دارن....مثال ملموس براتون ميزنم.شورای شهر اول تهران در اختيار اصلاح طلبان بود.اين شورا آقای ملک مدنی روبه عنوان شهردار انتخاب کردايشون هم يکشبه تصميم گرفت ديگه تراکم نفروشه و به تعبير خودش شهر رو چنان گران کنه که جلوی رشد جمعيتی و مسکونی گرفته و امکان سرويس دهی به بقيه شهروندان فراهم شه.اين تصميم قيمت ملک مسکونی و اجاره بها رو در تهران ظرف يکروز پنجاه درصد بالا بردو برای خيلی ها از جمله خود من يه زلزله واقعی در تعادل معيشتيشون ايجاد کرد.به نظرتون اگه کسی ازبين اصلاح طلب های شورای شهراگر نه همسطح ما لااقل کمی بالاتر بود نميفهميد اين تصميم يعنی چه فاجعه ای برای طبقه متوسط؟
از قبل اين تصميم بعضی ها که از قبل تراکم خريده بودند و ملک داشتن ميلياردرتر شدن و خيلی ها مثل من با سيصد هزار تومن حقوق چنان تعادل زندگيشون بهم خورد که کاسه چه کنم گرفتن دستشون.ازين موارد و مثال ها بسياره.تو همين فيلد کاری خودم تا دلتون بخواد ميتونم ازين مثال ها بزنم که پسر فلان نماينده چه پروژه های بزرگی گرفته و يا ...
اين داستان ادامه دارد
به نظر من چيزي که به اصلاح نياز داره فرهنگ مردمه که زير بناي يک جامعه رو ميسازه. اونايي که انقلاب فرهنگي کردن در اصل ايده درستي داشتن ولي به بدترين شکل به فرهنگ دست پايين تري منقلب شديم! حالا به نظر من اگر در ايران اصلاحاتي چا بگيره، بايد از زيرترين لايه هاي فرهنگي شروع بشه. حکايت اصلاحات سياسي بيشتر شبيه تغويض پالون آقا الاغه هست :)
ReplyDeleteاين داستان ادامه پيدا کرد و کرد و کرد ...تا اينکه رئیس جمهور انتخاب(؟!) شد ..حالا ديگه کاسه ی چه کنم دست ملت هم شکستس!صاحب يه مملکت گل و بلبل تر شديم و داريم حالشو ميبريم!به به...
ReplyDeleteسلام باس آفلاين بخونم .
ReplyDeleteنان نفتی ...گويا خيلی با سيستم بدن سازگاری داره و از بالا تا پايين رو تنظيم می کنه !!
ReplyDeleteراجع به پست قبليتون دلم ميخواست حرف بزنم.از زندگی ای که نيست.از مرگی که موج ميزنه. و از جبری که ۶ دونگ قدری مسلکت ميکرد....اوجش هم فکر ميکنم همون جاست که ميگه چگونه مردن را خود خواهم آموخت...مردن اخه چه کاريه؟
ReplyDelete...با اين حال برای اين ادم احترام قائلم برای طرح نویی که در انداخت!
من فکر میکنم اين عدم آشنايی و بیاطلاعی٬ چهر جانبه بود. يعنی اصلاحطلبها شناخت کافی از مردم نداشتن. مردم هم شناخت کافی از اصلاحطلبها نداشتن و ميزان توانايیها و قدرت مانور اونها رو نمیدونستن. دو جنبهی ديگهش هم اينه که نه مردم و نه اصلاحطلبها٬ شناخت کافی نسبت به خودشون و توانايیهاشون و حتا وظايف و اختياراتشون نداشتن. همهی ما توی يه توهم مرکب سرگردون بوديم. حالا اينها رو بذار کنار اين که اصلاحطلبها برای برد به ميدون دوم خرداد نيومده بودن و بالطبع٬ برنامهی خاصی هم برای خودشون نداشتن. مجموع اينها به جايی انجاميد که مطالبات مردم روز به روز متورمتر میشد و ناتوانی اصلاحطلبها روز به روز پررنگتر و نتيجه چيزی نشد جز پديدهای به نام احمدینژاد.
ReplyDeleteاداره مملکت گاو نر ميخواهد و مرد کهن .کمی تاريخ پنجاه ساله حکومت پدر و پسر را مطالعه کنيم بد نیست . مثلا فکر کنیم اصلا مصدقی نبود . بعد قضاوت کنیم. واگرنه کار هر اصلاح طلب و اصول گرائی نیست خرمن کوفتن . یادداشتت را در مورد شریعتی خواندم از معدود حرف های درستی بود که در یک قرن گذشته به این طرف از تو شنیدیم . کم کم دارم به تو امیدوار می شوم.در ضمن دلبندم راه آهن تهران -مشهد از قائم شهر نمی گذرد خوب است کمی هم مشورت نمائی با اهل راه آهن.اگر با دوستی با حضرات پروژه ای گرفتی دست مارا هم بند کن که از هر چیزی که چرخ و قوای محرکه دارد حالم بهم میخوره کاش میشد چوب لای چرخشان کنیم .
ReplyDeleteپی نوشت: از تو جانور این کارها بعید نیست فعلا که به کامپیوتر و سرور و نفت بند کردی .فردا هم احتمالا صنعت شریف خودرو.
ارادتمند : دن کورلئونه
نفس عميق..دست زير چانه.. و خيره شدن به کلماتی که دست روی دل آدم می گذارند...
ReplyDeleteمشکل اينجاست که هيچ وقت نفهميديم چی می خوايم. فقط غرغر کرديم که اينو نمی خوايم اونو نمی خوايم. واسه همين از بدتر به بد پناه برديم. اينه که عاقبت مون اين شده.
ReplyDeleteنمیشه حالا ما باقی این داستان رو نخونده کتاب رو به صاحبش پس بدیم؟
ReplyDeleteچرا واقعن برادر امير، چرا؟؟؟!!!!!!!!!
ReplyDeleteپستت رو خوندم و کلی مطلب داره تو ذهنم می گذره ولی نمی نويسم خلاصه اش اينه بکه اصولا به چيزی به نام اصلاح طلبی در اين مملکت با شرابط کنونی معتقد نيستم.
ReplyDeleteاز پست شريعتی ات خيلی حال کردم .جات خالی چند وقت قبل با يکی از دوستام که شریعتی دوستیش شدیده .در مورد شريعتی و اينه طرز فکرش باعث مشکلاتی در ایران شد بحث می کردم. حالا به چی متهم شدم بماند ....
ReplyDeleteخوب ...پس يه سال گذشته.!خوبی امير دلم برات تنگ شده بود
ReplyDeleteتو اين ماجرا آدم هر چی کمتر بدونه بهتره
ReplyDeleteدون کورلئونه ی عزيز سلام.
ReplyDeleteتا کی ؟
ReplyDeleteامير! مطمئن بودم حرفمو بدون جواب نميذاری يعنی شک نداشتم! از اين بابت ممنون و همينکه از کنارش بی تفاوت نگذشتی يه نشونه کوچيکه که شريعتی همچنان زندست که نوشتی ازش .. خب چی بگم؟ من فراموش نميکنم .. يعنی يه چيزايی رو نميشه فراموش کرد .. هنوز خاطره اون روز تو ذهنمه که عليرضای هفت ساله در حاليکه باباش که از اون ژای ثابتای حسنيه ارشاد شريعتی بود سر قبرش که ميشه يه اتاق ۲ در ۲ که اون موقعا چراغ هم نداشت داشت از شريعتی ميگفت .. نه! اينجور قضاوتت رو قبول ندارم .. گزينشی قضاوت نکن .. من تمام نواراشو همون اصلياش که بابا بهم داده رو بارها گوش دادم .. قبول دارم! شريعتی شد نردبون که يه سيل رو روونه کرد بعدش روی موجی که اون درست کرد خيليا سوار شدن ولی نميشه با اين فرض روشش و انديشش رو رد کرد .. چجوريه که تو تاريخ اين مملکت يکی ژيدا ميشه که هم شاه ميخواد سر به تنش نباشه هم آخوند؟! چجوريه که سالهای سال بعد انقلاب تا همين چن سال پيش ياد شريعتی فقط توی يه سرمقاله پيدا ميشد؟
ReplyDeleteمن در مورد خودش باهات بحثی نميکنم چون هر کسی تفکرات خودشو داره و احتمالا تغيير ناپذير! ولی همين که هنوزم که هنوزه حرفاش لرزوننده پايه های سست تحجر هست که باعث ميشه همچنان توی مظلوميت بمونه ... // يه جمله ازش بگم و السلام : اگر تنهاترين تنها شوم باز هم خدا هست .. او جانشين تمام نداشته هاست ... // بازم مرسی بابت توجهت ... ولی حداقل اين اسم برای من هيچوقت فراموش شدنی نيست ..
ReplyDeleteپ.ن: هرچی ژ ميبينی جاش پ بذار!
ReplyDeleteراجبه اين پست : ببين من اصلن به اين جريان اصلاح طلبی هم اعتقادی از پايه ندارم! تو مملکت اسلامی ما که احزابی وجود نداره و کلا همه چی دولتيه چه اصلاحی ميخوای؟ ۸ سال يه حزب دولت ساخته حکومت کرد در حاليکه علنا توی بن بست شورای نگهبان و مجمع تشخيص هيچ اصلاحی هم انجام نشد و عملا يه بازی بود که با ملت غيور!شد .. حالا هم همين قبلش هم همين بود .. هيچ اصلاحی نبود که شکست بخوره .. من هنوز خاطره فريب اون شب و اون مصاحبه لعنتی خاتمی تو ذهنم هست با اون اشک تمساحی که ريخت و ميليونها رای رو مفت خريد تا بازی رو اين جبهه مثلا اصلاخات بتونه ۴سال ديگه ادامه بده و حالا ما مونديم و ...!!
ReplyDeleteخدا وکيلی ،اساسی گيج شده ام ، تو بگی اوضاع اين مملکت يه ذره بهتر بشه ، هر روز يه بزمه ! داغمون رو تازه ميکنی !....... حالا نوبر اينه که ما حق نداريم بفهميم که تو اون بسته سربسته مادر به خطا که بهمون پيشنهاد کردن چی دادن و چی ميخوان ؟؟؟؟!!!! فقط بايد به واکنش آقا بالا سری هايمان چراغ سبز نشون بديم و حمايتشون کنيم ! ياد رای دادن به جمهوری اسلامی می افتم که ........
ReplyDeleteسلام خوبی اميرجان . نوشته ات حرف دل خيلی هاست .
ReplyDeleteسلام امير جان..راستش مدتيه از اين حرفا بدورم ..... بيشتر ميخوام به زيباييها قکر کنم .. به نطرم سياست هيچ زاويه زيبايی نداره...راستی سانچو چطوره؟ .....
ReplyDeleteمن هيچوقت از اين حرفا سر در نميارم...
ReplyDeleteسلام دوسته خوش نويس
ReplyDeleteمن به روزم خوشحا ل می شم نظر تو نو بدونم
سلام ؛ چقدر نوشتی دادا.
ReplyDeleteامير جون تا دلت بخواد از اين نمونه ها فراوان هست حتی همين حالا ؛ تعرفه گمرکيموبايل را مگر نديدی که چه به روز من خريدار گوشی اورده و خواهد اورد.
ReplyDeleteمنتظر ادامه ش هستم....
ReplyDeleteمن هم دیگه حوصله اینجور بحثها را ندارم. چون اینقدر از این مشکلات وجود داره که احساس میکنم هیچ وقت تمومی نداره. نمیگم اینها نباید مطرح بشه٬ فقط میدونم خیلی انرژی آدم را میگیره. بهمین دلیل دارم سعی میکنم (البته اگر بتونم) مدتی ازش دور باشم.
ReplyDeleteچطوری؟ خوبی؟
سلام....بايد بپذيريم که اونها رفتند...اما اصلاحات زنده است اما بايد آدمهاش عوض بشه
ReplyDeleteميدونی امروز دوباره اومدم اينجا و دارم فکر ميکنم اين داستان ادامه دارد يعنی شکست اصلاح طلبان همچنان ادامه دارد!
ReplyDeleteباهات موافقم تقریبا...
ReplyDeleteامير بی خیال شو لطفن !
ReplyDeleteهنوز آپ نشدی يعنی که
جوابتو نگرفتی که چرا اصلاح طلبان شکست خوردند
يا تا پيروزی اصلاح طلبان آپ نمی کنی
يا اصلاح و طلبه جمع ضدين ست و تو تا صلح اين دو متنظر می مانی آپ نکرده همچنان
يا خوش ت مياد ملت رو حرص بدی يادم مياد که همه باهم نردبوم ترقی مشتی شديم که خودشون بازيچه ن وزن کم ميکنم
به آپ که اين پست رو نبينيم
لطفن!!!!
اميدوارم تموم شه
ReplyDelete