اصطلاحی داشتن رفقای کمونيست به اسم پرولتريزه کردن.مفهومش اين بود که مثلا دکتر مهندساشون رو برای اينکه درد طبقه کارگر رو درک کنن ميفرستادن چند سال تو کارخونه ها کار يدی کنن يا تو معادن جون بکنن-اين بلايی بود که کلی از نخبه های مهاجر ايرانی به اروپای شرقی هم دچارش شدن-حالا بنده کمترين هم به شدت توسط مديريت محترم دارم پرولتريزه ميشم.باز بگين مديران به فکر کارمنداشون نيستن...
پی نوشت:اين نوشته های آخر اميررضا به نظرم خيلی خوندنين:«ميخواهی ديوانه ام کنی؟/ماه يک شب مانده کامل شود را/قرمز رنگ بزن»
مگه چی از تو خواسته؟
ReplyDeleteايران همه به قول تو پرولتريزه ميشن بجز از ما بهترون
ReplyDeleteمثلا الان داری بيل ميزنی سوسول؟!
ReplyDeleteچه مديران فهميده ای!! حيرتا
ReplyDeleteای بابا ! کمک می خوای هستيم ها .
ReplyDeleteبه اين ميگن عملی شدن تئوری!
ReplyDeleteا ا من اصلن اينو نميدونستم پس اينهمه سال مدير عامل ما داشت منو پرولتريزه ميکرد و من نميدونستم... بابا دستش درد نکنه... حالا فقط خدا کنه بعدش به سرش بزنه مثلن منو يونوليزه کنه... فکر کنم خيلی خوشم نياد.
ReplyDeleteراستی نوشته های جناب امير رضا را هم خواندم... به دلم نشست.. امکان اينکه اين را به خودشان در بلاگشان بگويم نبود به همين خاطر اينجا ميگويم که هم از شما تشکر کرده باشم بابت اينکه آنجا را نشان داديد و همينکه توی دلم نماند که چقدر نوشته های قشنگشان به دلم نشسته و زيباست.
ReplyDeleteچقدر اين لغت تلفظش سخته !
ReplyDeleteهمين جوری یاد پاستوريزه افتادم.
ReplyDeleteيعنی الآن چند سال از دنيا عقبی؟
ReplyDeleteخدا بگم مرگ بده اين رئيس جمهور مهرورز رو كه هر چي ميكشيم از نبوغ بي حد و حصر ايشونه.
ReplyDeleteمنم همينی که ايدين گفت! سوسول!
ReplyDeleteسلام ، دلم براي نوشته هات تنگ شده بود
ReplyDeleteبا نظرت راجع به نوشته هاي امير رضا موافقم راستي ، خوبي ؟
بيچاره سانچو.........
ReplyDeleteحالا درد ما طبقه کارگر بدبخت رو ميفهمی
ReplyDeleteبابا پای در بند !!!!! اين کيه که يه شير رو به اين آسونی اسير کرده ؟
ReplyDeleteيعنی رئيس شمام کمونيسته؟
ReplyDeleteتاواريش جان:آنچه شيران را کند روبه مزاج/احتياج است احتياج است احتياج
ReplyDeleteببينم جايي رو سراغ داري که "آنتي-پرولتريزه" کنن؟ :)
ReplyDeleteيک حکايت قديمی می گويد تنها پس از چشيدن طعم اردوگاه کار اجباری سيبری می توان به علاقه قلبی افراد به آرمان های و روش های کمونيستی پی برد.از دست اورد های روش های فوق اين بود که مردم در بيمارستان ها از ساده ترين بيماری ها می مردند در حالی که پزشکان در معادن زغال سنگ کار می کردند.امیر جان شما فعلن پايداری کن يک روز سر کار اول ات بر خواهی گشت .
ReplyDeleteچه هايکوی قشنگی گفتی، بيا فتو هايکو پيش ما
ReplyDeleteاونجا همه داريم تجربه مي كنيم ، جات خيلي خاليه ، بيا ...
( يک عکس و هزار هايکو )
چه حس خوبي داشت اين هايكو دومي، نمي شه بيان اونجا برقصن
ReplyDelete(آدرس : رجوع شود به كامنت قبل)
عالی . . . عالی . . . . تعالی . . . .با چه فرمولی ؟
ReplyDeleteممنون از تشويق هات فريبا جان ولی جايی که تو و کتايون و امير رضا مينويسين برای من نوشتن زوده!
ReplyDeleteکار کن برادر جان که کار مال مرده رئيس هم بدجوری نامرده!
ReplyDeleteفکر کردم به روز کردی ، پيش خودم گفتم يا در مورد فوتبال مينويسی يا درباره دکتر چمران ! ......
ReplyDelete