مرد! ما را گذاشتی و رفتی و يک ذره با خودت فکر نکردی من لامصب از ترسهايم ديگر با که حرف بزنم و سبد سبد يقين و اطمينان بگيرم؟همه عمرم،به شرفم همه عمرم فقط برای يکروز دوباره داشتن تو...تازه ميفهمم تنهايی يعنی چه،کاش فقط کمی زود تر ميفهميدم آن وقت لااقل نميگذاشتم اين ماه های آخر بودنت ................
پی نوشت يک:دلم خيلی گرفته...
پی نوشت دو:يادم نمياد کامنت بی جواب گذاشته باشم کامنتای پست قبل بی جواب شدن و بحثشم نصفه موند...بذارين به حساب بد حالی صاب وبلاگ و به بزرگيتون ببخشين!
امير جان!چی می شه گفت. زندگيه ديگه..
ReplyDeleteدیدن دلتنگیت سخته..برات دعا می کنم
می فهممت...
ReplyDeleteازون موارده که آدم واقعا کم مياره ، حق داری !
ReplyDeleteمن نمی بخشم!!!حتا با اين که کامنت نذاشتم!
ReplyDeleteاميدوارم هر چه زودتر بهتر شی رفيق جان.
ReplyDeleteرفتن ها و رفتنی ها پی در پی ميروند و منو تو در انتظار لحظه رفتن خود ثانيه های نبودن رو با يادشون تمرين ميکنيم .. کاش قبل اونکه نوبت خودمون هم بشه راه درست رو پيدا کنيم .. کاش .. // بازم روحش شاد و بازم خدا ما که زنده ايم رو بيامرزه ..
ReplyDeleteمنم دلم گرفته!
ReplyDeleteبه ناگاه چه زود دير ميشود!
ReplyDelete..............
ReplyDeleteسلام تسليت ميگم
ReplyDeleteشرمنده که نتونستم زياد بهت سر بزنم
اميدوارم که از دست دادن اون عزيز باعث از دست رفتن اميد تو به ادامه ی زندگی نشه
سلام ... تلخ است نه؟ و سخت ... میدانم ...
ReplyDeleteبه اين فکر کن که اون الان چه آرامشی داره.
ReplyDeleteدلتنگی خيلی سخت و بدترينش هم دلتنگی برای عزيزان از دست رفته است. برات آرزو ميکنم هر چه زودتر حالت در جهت مثبت تغيير کند.
ReplyDeleteچرا گرفته دلت مثل آنکه تنهايی..
ReplyDeleteسلام . داداش گاهی گريه دلو سبک ميکنه.
ReplyDeleteاز دوست به يادگار دردي دارم
ReplyDeleteكان درد به صد هزار درمان ندهم ...
صدها هزار حمد و صلوات نثار روح نازنينش باد.
كاش ...
ReplyDelete