آدمهایی هستند که ندیده ای شان،شاید هیچ وقت نبینیشان ولی دوستشان داری.خاصیت این قاب جادویی وبلاگ شاید همین باشد که آدمهایی دور از هم پیدا کنند هم را و همدل شوند در مسیر زندگی بی آنکه هم مسیر باشند،من دقیقن همین احساس را دارم نسبت به آزموسیس،که اصلن نمیدانم اسمش چیست و کجای دنیاست و چه میکند ولی برایم عزیز است،عزیز.مثل یک دوست قدیمی...
دیدم ویرانی انگار، دلتنگی و زهر روزگار جاریست در رگهایت.دیدم هیچ کاری نمیتوانم بکنم برایت،دیدم هیچ مرهم رفیقانه ای نمیتوانم بگذارم روی غصه ات. فقط شد همین چند خط را بنویسم و بگویم رفیق! ما را تاب دلتنگی تو نیست به همان خدای گمشده این روزها قسم
همدلی ...
ReplyDeleteسلام.مهم اينه که حرف همديگرو بفهميم. نميدونم چرا ولی اين تو اين دنيای وبلاگا بيشتر اتفاق ميفته شايد چون هيچ چيز ديگه ای دخالت نداره جز افکارمون.
ReplyDeleteاونوقت چقد آدم ناراحت ميشه
ReplyDeleteاين پستت شخصی نظر نمی دم.اما با اعجاز دوستی مجازی موافقم
ReplyDeleteآدمهايی که مثل سر عاذموثيوص جانذ هستند و هميشه در حال خندان ما، ديدن غصه خوردنشان خيلی سخت است. آدم دست و پايش را گم می کند که حالا بايد چه کار کند.
ReplyDeleteدوستيتان پابرجا و دلش زود خوش بشواد.
خوشا همدلی ها...اونم تو اين روزای سرد :)
ReplyDeleteمثل تو!
ReplyDeleteمن بروزم
ReplyDeleteدلتنگی هم عالمی داره