از آن شب ها بود که مصداق «من بی می ناب زیستن نتوانم» بودم...
پی نوشت:از وقتی فهمیدیم دادگاه یک بنده خدایی را به خاطر عرق خوردن به اعدام محکوم کرده ،وقتی می میزنیم حس چه گوارا بودن و مبارزه چریکی کردن به ذات ذی وجودمان دست میدهد
راستی منم این خبر رو خوندم... یارو سه دفعه به جرم عربده کشی دسنگیر شده بوده و شلاق خورده بوده.. این دفعه چهارمش بوده.. به نظرم با توجه به این تجربه شگرف و علم به قوانین مملکت گل و بلبلمون طرف قصد خودکشی داشته!
گوارای وجود برادر گوارا! ما که از وقتی از وطن دور شديم خيلی کمتر می می زنيم انگار.
ReplyDeleteامير عزيز، يه ایميل فرستادم برات به اين آدرسی که کنار وبلاگ هست.
ReplyDeleteتوي پست پايينت ؛خداي گمشده؛ را خوب آمدي. . . عصر پنجشنبه هم كه به خيري و خوشي تعطيل شد و موجي از شادي مردم را فرا گرفت.
ReplyDeleteبه سلامتی!
ReplyDeleteاينو برای دنيا نوشتم برای تو هم می نويسم پيشنهاد من اينه که همگی با هم بريم خودمون رو تحويل بديم و بعد خودکشی بشيم و خلاص
ReplyDeleteبه اعدام محکوم کردن؟!!؟؟!
ReplyDeleteنوش!
ReplyDeleteچرا گردون رو نميذاری؟
ReplyDeleteراستی منم این خبر رو خوندم... یارو سه دفعه به جرم عربده کشی دسنگیر شده بوده و شلاق خورده بوده.. این دفعه چهارمش بوده.. به نظرم با توجه به این تجربه شگرف و علم به قوانین مملکت گل و بلبلمون طرف قصد خودکشی داشته!
ReplyDeleteبه نیابت از صاحب خونه به اطلاع می رساند گردون تا ساعاتی دیگر منتشر خواهد شد..:دی
ReplyDeleteد بيا!!!
ReplyDeleteچقدر خبر بد از ايران می رسه.منم خبر رو خوندم .هی می گم ديگه خبری از ايران نمی خونم .اما خوب نمی شه
ReplyDeleteبه سلامتيت رفيق...!...نمنم هم برگشت...
ReplyDelete