۱-صبح بیست دقیقه به هشت بیدار میشوم.فرصت دوش گرفتن نیست،دیر شده ،میزنم بیرون.پونک سوار یک فقره ون میشوم به مقصد ولیعصر که راننده اش مسیر را بلد نیست و به جای مسافر بری فی الواقع تور لیدر است چون دور تهران میگرداند ما را تا برساند به مقصد.آیینه سمت راستش را هم میکوبد به یک عابر چنان که آیینه میافتد و اقای راننده با شادی زاید الوصفی میگوید دیروزم زدم به یکی طرف افتاد زمین
۲-جدیدن مقامات دار شده ام: نه فقط یک فقره کارمند دارم که برای مرخصی ساعتیش از من اجازه میگیرد که مسوول مصاحبه با بروبچ متقاضی برای واحد فنی هم گشته ام.یعنی در واقع برای نخستین بار این ور میز نشسته ام نه اون ور.پسرک همش ۱۸ سال دارد و حقوق هم برایش مهم نیست و فقط کار میخواهد.سنش کم است اما دلم نمی آید بگویم توی رویش نه!دارم قانع میشوم که از من رییس در نمی آید همان طور که مرئوس در نمی آید.کلن از من چیز قابل عرضی انگار در نمی آید گلاب به رویتان
۳-طرف زنگ زده از شرکت ساپکو.به تعهدات گارانتی مان عمل نکرده ایم و یارو تهدید میکند که ضمانت نامه مان را اجرا میگذارد.بد حرف میزند با من و به شدت قاط میزنم و نوکش را میچینم.بعد میروم خدمت مقام عظمای ریاست.نمیدانم یهو چطور خودم را در حال داد زدن پیدامیکنم و ایشان را هم.کل شرکت مشعوف میشوند،تخلیه روانی که شدیم مثل شازده چیشی السلطنة می آییم پشت میز دولوکس مان نزول اجلال میفرماییم
۴-یکی دو وبلاگ خوب پیدا میکنم و چند تا پست خوبتر میخوانم.با خودم فکر میکنم خدا را شکر که این جزیره های به ظاهر بی ارتباط با هم هستند هنوز و میشود امید داشت آدمهایی حرفت را میفهمند و میفهمی شان.یک کمی خلق بد ملوکانه مان بهتر میشود
۵-استقلال یک بر هیچ عقب است و هنوز تمام نشده دوستان قرمز دارند کری میخوانند.بنده هم که یکتنه شده ام دفتر حفاظت از منافع استقلال در وبلاگستان فلذا همچو علم دار کربلا از حریم حرمت استقلال جانمان دفاع میکنیم به صورت من الایمان.خدایا نگذار به تیم قلعه نوعی ببازیم!خدایا اگر ببریم دیگر به گربه ها سنگ نمیزنم و قول میدهم آشغال های بنده منزل را راس ساعت ۹ بگذارم بیرون و موقع تماشای اخبار تا مهرورز خان را نشان میدهد شیشکی نبندم
زیاده شاید عرضی نباشد
۱- یعنی آقای راننده در دور تهران گشتن از من ماهرتره؟
ReplyDelete۲- خیلی گیر میدی به خودت به جان خودم.این جمله آخر بدجوری میره رو اعصاب.
۳- در این مورد نظرم رو عرض کردم خدمتتون خصوصی.
۴- الهی شکر.
۵- شدیدا قرمـــــــــــــــــزته.
۶- از این پست ها که می نویسی خیلی دوست دارم.
۷- از کدوم پست ها که می نویسی دوست ندارم؟
۸- چه حالی میده کامنت شماره ای گذاشتن
چه راننده ی خوش ذوقی
ReplyDeleteدر مورد شرکت ساپکو که ما هم بدمان نمیاد کمی حال اینا رو بگیرید یه جورهایی رقیب شرکت ما هستند فلذا داد و بیداد خوب است
آخی امير جون دلمان خوش بود که لنگی ها هم باختن عجب خرشانسی هستند به خدا. اه. نمی خوام. الان لبم رو اونجوری کردم.
ReplyDeleteرییس این پستت زندگی بود. الان به خودم جرات می دم تا یک قدمیت هم نزدیک بشم:دی تو رو به خدا دیگه از این بدتر نمی شد. اس اسمون که باخت. پرسپولیس هم دقیقه 88 گل مساوی رو زد... همش هم به خاطر نذرهای آبکیت بود دیگه... نذر می کردی مثلا تو انتخابات مجلس شرکت کنی و به باهنر و حداد عادل رای بدی... تو رو خدا ارزشش رو نداشت؟ اگه می بردیم میرفیتم رده چهارم.. ای خدا.... بابت شماره سه جگرمان حال آمد... حالا که رئیس شدی از سفرهای استانیت که فارغ شدی یه سر به مالزی بزن به بهانه دیدارت با حاجی یداوی دیداری تازه کنیم رئییس!:دی
ReplyDeleteما هم از وبلاگ شما خوشمان آمد!
ReplyDeleteلطف کردی سر زدی
بازم از اين خجالتمون بده خوشحال می شيم!
سلام..
ReplyDeleteاما متاسفانه باختيد که !!!!
خوب عوضش آشغال بی آشغال!!!
من شديداْ احساس قرمز بودن می کنم اولندش
ReplyDeleteمن شديداْ احساس می کنم که واقعاْ از تو نه رييس در می آيد و نه مرئوس دومندش
در مورد کامنت پست قبلی و جوابيه آن خواهر گرامی شايد لازم بود اول جبهه ام را مشخص می کردم که چون جنگيدن بلد نيستم اشتباهی سر از جبهه ی مردان در آوردم سومندش
ای ... بر ... مهرورزی ... ماد ... ( من که بد دهنی نکردم؟ کردم؟ ) چهارمندش
اين پايينيه منم پنجمندش
ReplyDeleteاين فراموشی نام و نشان هم گويا از لطف علماست تا مجبور شويم به پنجمندش برسيم ... به خاطر خمسش لابد ... عيبی ندارد شماره ی چهارمندش را که از اساس هم مال همان ها بود می دهيم خمس
يه روزی بچه که بوديم تو يه جمعی خفن کرکری استقلاليا و لنگيا بود آقا همه قرمز بودن و يه خان دايی ما اون وسط آبی بود. هرکی از راه می رسيد می گفتن قرمزته يا آبيته؟ اونم ميگفت قرمزته بعدش همه ايول ايول می کردن. خان دايی ماهم که اون وسط تک افتاده بود يهو دست مارو گرفت آورد وسط گفت اينم آبيته! مگه نه دايی! آره دايی جان! غلط ميکنم رنگ ديگه اي باشم.
ReplyDeleteهر کاری دوست داشتيد آزاديد اما جانه اون گربهه که بهش سنگ نزديد رای دادن را بی خيال شيد و در اين راه جانفشانی تا خدا را خوش آيد
ReplyDeleteنوشته تان طنز گيرايی داشت!
ReplyDeleteداداش تا دیر نشده بیا به دامان پرسپولیس...شما متنبهین استقلالی را می پذیریم از کرم...تا نظرمان عوض نشده بیایید...
ReplyDeletehttp://h1.ripway.com/mahmah/elle.wma
ReplyDeleteبه نظر شما چه کتابهای را لازم است یک دانش آموز در طول دوران تحصیل خوانده باشد .
ReplyDeleteکتاب معرفی کنید .
و در یکی دو سطر بنویسید چرا باید آن کتاب را خواند .
کتاب چه ویژگی در او ( شاگرد ) ایجاد می کند .
از خواندنتان مشعوف شديم ...
ReplyDeleteالبته واضح و مبرهن است که آبی بودن از اهم مطالب است.در ضمن جوان ۱۸ ساله رو درياب.
ReplyDeleteاون دو سه تا وبلاگ را هم به ما هم بگو خسيس!!!
ReplyDelete