زنی درون من زندگی میکند که نقابهای گوناگونی دارد. این زن بنا به میلش هر از چندگاهی یکی از این نقاب را بر چهره میگذارد و تبدیل میشود به مادر، معشوق، خواهر، دختر، ملکه، روسپی، شفادهنده، جادوگر، عفریته و.... تا اینجایش شاید چندان مهم نباشد که ماسک زن درون روح من چیست اما وقتی آدم بداند تمام مودهای درونیش از ماسک این زن نشات میگیرند حتمن قصه فرق میکند. یاد گرفتهام مهم نیست که آن بیرون چه اتفاقی میافتد، من چقدر در شرایط خوبیم یا بد. حس درونی من را نه آن اتفاقات که نقاب زن درونیم تعیین می کند. مقاومت برابر این زن و خواستههایش دشوار است. شادی و اندوهی که برمی انگیزد فرا انسانی و منقلبکنندهاند. او مجهز به سلاح مایاست یعنی چنان با من رفتار می کند که نقاب او را واقعیت تصور کنم و بر مبنای این ماسک درونی برای وقایع بیرونی زندگیم تصمیم بگیرم. او قادر است نقش نقابش را روی زندگی بیرونی من فرافکن کند و چنان سرابی بسازد که همه چیز دیگرگونه جلوه کند و توهم عین حقیقت شود.
وقتهایی که برابرش مقاومت میکنی، وقتهایی که سعی می کنی تن ندهی به نقاب زدن؛ خشمگین شده ماسک عفریته را به صورت میزند و بعد...و بعد دنیا تیره و تار است برایت. ناگهان حس میکنی جای خون در رگهایت زهر جریان دارد، بیارزشی، مغلوبی، هیچی... از درون ذره ذره تو را می خورد و جای هر احساسی را نفرت از خود میگیرد، جای هر رنگی را سیاهی... مثل همین حالای من که نقاب عفریته را به صورت زده و مرا میان تاریک ترین سیاهچاله جهان رها کرده...مثل همین حالای من
احوال دگرگونتون رو دوست دارم...نه برای اینکه خوبه ! برای اینکه بهم قوت قلب می ده که اینجا تو ایران با این همه درد و غصه ی مشترک واسه هممون (هر کسی که یه کم به دور و برش با دقت نگاه کنه) تو دگرگونی حالمون هم نقاط مشترک داریم...
ReplyDeleteامیدوارم همیشه درونتون پر از شادی باشه ...کاش یه راه حل پیدا کنیم چون هر چی پیش می ره بیشتر و بیشتر عفریته ها اختیار همه چیو به دست می گیرن ..
نوشته زنده باد انتقام با منطق نویسندگی و سایر نوشته های شما در تناقضی آشکار است ... با نهایت احترام
ReplyDeleteاین همه از خود دانستن عالیه.
ReplyDeleteپستت رو خیلی دوست داشتم.زیاد...
یه جورایی متنت معنی و ترجمه ی کلمه عفریته بود.
ReplyDeleteمرد مختصر.
حالا چرا حس می کنی اون یه زنه؟ میشه مرد باشه و همه این صفتها رو داشته باشه...البته بیشتر صفاتی که گفتی مخصوص خانمهاست اما معادل مردونه هم دارن...جالبه که فکر می کنی زنه
ReplyDeleteوای امیرحسین اگه بدونی چه حالی شدم با این نوشته...............دلم توضیح بیشتر میخواد انگار یکی زد تو گوشک اصلن.
ReplyDeleteهمه اینا رو بی خیال متکی رو بچسب!
ReplyDeleteزن،اعجازِ نقاب ها...
ReplyDeleteعفریته هم بالاخره برای خودش موجودی است شاید به دلفریبی بقیه نباشد اما بالاخره زبانی دارد. زبانش را پیدا کن
ReplyDeleteسلام
ReplyDeleteمدتی weblog مورچه سرگردان نمایش داده نمی شه
شما از آدرس جدیدش خبر دارید؟
فرزانه
کلمات چه آشنا و درس دهنده اند حتی اگه زن باشم
ReplyDeleteاز کجا می دونی که زنه؟
ReplyDeleteآقا شما ابعاد زنانه ی روحتان زیاد شده است. مواظب باشید تو را بخدا
ReplyDeleteقبلاً میامدم اینجا حس همون لحظه ام رو پیدا میکردم اما نمیدونم چرا این یکی رو نمیفهمم یعنی حس نکردم. غریب برام این یکی، کاش باز تر توصیفش میکردید
ReplyDeleteسلام، 5 تا " عما یجیب " بخوان، عفریته میره!
ReplyDeleteزن درونت را می بوسم شاید آرام شود اشکال شرعی که ندارد!
ReplyDeleteنقاب را از باورت دور کن تا اویی شود که به سیاهچال نکشاند تو را...
ReplyDeleteاصلن این نقاب را از چهره ی خودت بردار ، ببین آنچه باید ببینی ، حتا اگر در حقیقت همان عفریته باشد که سالها می پنداشتی نقاب ِ عفریته دارد.
لمس شدنی باشیم و واقعی ، راست بگوییم حتا اگر زشت به نظر برسیم.
بسیار زیبا بود
روحتان سپید
امان ازین زنه ماسک زنه پیرزنه جوان زن تا میتونی با چوب پنبه اون رو بزن
ReplyDelete