از آن شبهای خیلی بد است که آدم مدام با خودش زیر لب زمزمه میکند خدایا به خیر بگذران...حسم؟ حسم مثل آدم بیدفاعی است که اسیر شده، به زانو نشاندنش روی زمین، لوله سرد اسلحه را گذاشتهاند پشت گردنش و همین طور منتظر آن شلیک نهایی است، منتظر تاریکی.
انگار رسما داری دعوا راه میاندازی دوست ندارن؟ خوب بهتر دروغ میگن ؟ خوب تو نگو صادق نیسن؟ خوب به تو چه دوست نادانند؟ خوب بیگناهن که اصلا بابا چرا بیخیال نمشی و از اون تفسیر های خبری- اجتماعی نمی نویسی؟
الان فردای اون شبه.امیدوارم به خیر گذشته باشه.
ReplyDeleteمن امشب دارم می لرزم. می لرزم و منتظر یه خبرم که تموم احساسات خوبم رو ببلعه. ولی دلم می خوام اون خبر هر چقدرم که بده زودتر بیاد و برسه و راحتم کنه ...
ReplyDeleteانگار رسما داری دعوا راه میاندازی
ReplyDeleteدوست ندارن؟ خوب بهتر
دروغ میگن ؟ خوب تو نگو
صادق نیسن؟ خوب به تو چه
دوست نادانند؟ خوب بیگناهن که
اصلا بابا چرا بیخیال نمشی و از اون تفسیر های خبری- اجتماعی نمی نویسی؟
عزیزجان
ReplyDeleteزرتشت میگه:
راه یکی است و آن راستی است
بهخیر گذشت انشاالله؟
ReplyDeleteخدایا امشبو به خیر بگذران...و این امشب برای هر شب تکرار شد...
ReplyDelete