این «گین» برای خودش پسوند غریبی است. علاقهای مفرط دارد که برود بچسبد پشت خشم، اندوه، غم. بعد یک وقتهایی مثل حالای من که آدم درست نمیداند بیشتر خشمگین است یا اندوهگین یا غمگین یا...می تواند خیال خودش را راحت کند و یکسره بگوید کلن گینم و خلاص
به سنت هميشگي خودم در آخرين يادداشت شما نظر مي گذارم. راجع به «گين» كه حرفي ندارم بزنم. راستش را بخواهي نمي دانم نوشتن احوالات... بگذريم. اين نظر ربطي به موضوع ندارد. نوشته قبلي شما اما جاندار بود. ممنون كه از طريق وبلاگتان مي شود از چيزهايي باخبر شد؛ اگرچه اين چيزها بدآيند باشند. نظرات ديگران را درباره نوشته تان خواندم. راستش را بخواهيد خيلي سخت جلوي خودم را گرفتم كه مطابق قانون شما عمل كنم و به نظرات ديگران پاسخ ندهم. يكبار پرسيدم كه احوالتان مناسب فلسفيدن هست يا نه؟ كه پاسخي نداديد و گذشت. در اين مورد هم گمانم اين است كه مي شود بسيار فلسفي - بخوان عقلاني - درباره كشتن و كشته شدن و تفاوتهاي ميان انواع اين كشتن ها و كشته شدنها و ... فكر كرد و گفتگو كرد.
نمي دانم چرا اكثراً از فكر كردن گريزانيم و دائماً عواطفمان را ابراز مي كنيم. هيجان محوريم. حالا از جنبه ها و سوهاي متفاوت. دوست دارم، مي پسندم، ميلم نمي آيد و جملاتي از اين دست كه اغلب براي بيان احوال و عواطف و هيجانات استفاده مي كنيم و تمام! كمتر استدلالي مي بينيم و مي شنويم. وقتي هم كه مي شنويم، بيشتر گوش پر كن است تا ذهن نواز. بگذريم از اين شكواييه شعارمانند. اگر علاقمند بوديد درباره همين موضوع - فلسفه كشتن و كشته شدن و انواع آن - فكر كنيم و بنويسيم.
شاهد از غيب رسيد. بين دو يادداشتي كه مي نوشتم «آنديا» - نمي دانم آقا يا خانم - مطلبي نوشته است. ببخشيد كه نمي توانم خودم را كنترل كنم: چرا خشم و غم و اندوه صفتهاي منفي هستند؟
نقطه نظر جالبی بود.تا حالا بهش فکر نکرده بودم. حالا این " گین " به کلمات بهتری هم می چسبه.عطرآگین....مهرآگین...اگه یه آی با کلا پیدا بشه که بیاد وسط اونوقت این گین هم معنیای خوبتری پیدا می کنه.شاید مشکل همون نبودن آی با کلا باشه....
احساست را درک می کنم خودم هم دست کمی ندارم آنقدر که می خواهم بگویم امشب همه گین های عالم را خبر کن بنشین و با من ناله سر کن ناله سرکن ولی چاره ای نیست جز ادامه زندگی و رفتن ورفتن درگین به امید رسیدن به یک ناک
این گین ی که منظور نظر شماست و این حال و هوا که نمی دانید کدام است و غرقش گشته اید چیزی نیست که هر کدام از ما تجربه اش نکرده باشیم ، آدمی دور از این دردها و غمها در هیچ کجای عالم نمی توان یافت ، اما می توان از این حال بیرون کشید روح را ، و آن هم تنها به دست خویش ، چرا که هیچ دلسوزی حتا در این لحظات حال شما را هم نخواهد پرسید چه برسد به بیرون آوردنتان از حال و هوای آغشته به گین! تنها بهتر است آرزو کنیم این گین های ما پسوند "شرم" نشوند که دیگر پاک کردن این کلمه از پس بهترین پاک کن ها هم به سختی بر می آید!
حتما می دانید که در فارسی باستان و پهلوی واژگان به اهورایی و اهریمنی تقسیم می شده اند. مثلا واژه اهریمنی برای گفتن درائیدن بوده است. به همین شیوه برخی پسوندها هم اهریمنی بوده اند از همین روست که مثلا ما دردآلود ننگ آلود گل آلود داریم ولی مثلا عشق آلود نداریم. تصور می کنم که گین هم از همان پسوندهای اهریمنی است.
به سنت هميشگي خودم در آخرين يادداشت شما نظر مي گذارم. راجع به «گين» كه حرفي ندارم بزنم. راستش را بخواهي نمي دانم نوشتن احوالات... بگذريم. اين نظر ربطي به موضوع ندارد. نوشته قبلي شما اما جاندار بود. ممنون كه از طريق وبلاگتان مي شود از چيزهايي باخبر شد؛ اگرچه اين چيزها بدآيند باشند.
ReplyDeleteنظرات ديگران را درباره نوشته تان خواندم. راستش را بخواهيد خيلي سخت جلوي خودم را گرفتم كه مطابق قانون شما عمل كنم و به نظرات ديگران پاسخ ندهم.
يكبار پرسيدم كه احوالتان مناسب فلسفيدن هست يا نه؟ كه پاسخي نداديد و گذشت. در اين مورد هم گمانم اين است كه مي شود بسيار فلسفي - بخوان عقلاني - درباره كشتن و كشته شدن و تفاوتهاي ميان انواع اين كشتن ها و كشته شدنها و ... فكر كرد و گفتگو كرد.
جدی فقط به صفتهای منفی میچسبه؟ ...اینطور به نظر میاد!به هر حال امیدوارم هرچه زودتر از این گین رهایی پیدا کنین ..
ReplyDeleteسلام مخصوص آزاده جون برسونین..
نمي دانم چرا اكثراً از فكر كردن گريزانيم و دائماً عواطفمان را ابراز مي كنيم. هيجان محوريم. حالا از جنبه ها و سوهاي متفاوت. دوست دارم، مي پسندم، ميلم نمي آيد و جملاتي از اين دست كه اغلب براي بيان احوال و عواطف و هيجانات استفاده مي كنيم و تمام!
ReplyDeleteكمتر استدلالي مي بينيم و مي شنويم. وقتي هم كه مي شنويم، بيشتر گوش پر كن است تا ذهن نواز.
بگذريم از اين شكواييه شعارمانند. اگر علاقمند بوديد درباره همين موضوع - فلسفه كشتن و كشته شدن و انواع آن - فكر كنيم و بنويسيم.
شاهد از غيب رسيد. بين دو يادداشتي كه مي نوشتم «آنديا» - نمي دانم آقا يا خانم - مطلبي نوشته است. ببخشيد كه نمي توانم خودم را كنترل كنم: چرا خشم و غم و اندوه صفتهاي منفي هستند؟
ReplyDeleteکم کم باید قرصهای ضد انواع گین در بازار عرضه گردد گویا...بله!
ReplyDeleteنقطه نظر جالبی بود.تا حالا بهش فکر نکرده بودم.
ReplyDeleteحالا این " گین " به کلمات بهتری هم می چسبه.عطرآگین....مهرآگین...اگه یه آی با کلا پیدا بشه که بیاد وسط اونوقت این گین هم معنیای خوبتری پیدا می کنه.شاید مشکل همون نبودن آی با کلا باشه....
ما که کاری از دستمان برنمی آید جز دعا. دعا می کنیم ایامتان سرشار از "ناک" باد طربناک و غزلناک و فرحناک
ReplyDeleteما نیز بسیار خوش گینیم !!!از رویت شما.
ReplyDeleteگینی
ReplyDeleteگینم
گیند
گینیم
گینید
گینند
... خلاص همه همین وضع رو دارند
احساست را درک می کنم خودم هم دست کمی ندارم آنقدر که می خواهم بگویم
ReplyDeleteامشب همه گین های عالم را خبر کن
بنشین و با من ناله سر کن ناله سرکن
ولی چاره ای نیست جز ادامه زندگی و رفتن ورفتن درگین به امید رسیدن به یک ناک
این گین ی که منظور نظر شماست و این حال و هوا که نمی دانید کدام است و غرقش گشته اید چیزی نیست که هر کدام از ما تجربه اش نکرده باشیم ، آدمی دور از این دردها و غمها در هیچ کجای عالم نمی توان یافت ، اما می توان از این حال بیرون کشید روح را ، و آن هم تنها به دست خویش ، چرا که هیچ دلسوزی حتا در این لحظات حال شما را هم نخواهد پرسید چه برسد به بیرون آوردنتان از حال و هوای آغشته به گین!
ReplyDeleteتنها بهتر است آرزو کنیم این گین های ما پسوند "شرم" نشوند که دیگر پاک کردن این کلمه از پس بهترین پاک کن ها هم به سختی بر می آید!
بسیار زیبا بود مطلبتان چون نوشته های پیشین...
گین عالی مستدام . رنگین و سنگین .
ReplyDeleteالان بران این سوال پیش اومد که تو ادبیاتمون پسوند شادی نداریم؟!
ReplyDeleteچقدر جالب.... بالاخره یه کلمه واسه حس من پیدا شد. گین!
ReplyDeleteکاملا موافق این پست جالبتون هستم. :)
این در واقع «ـین» است که از اسم صفت میسازد. بعضی جاها هم «گ» میانجی به آن اضافه میشود.
ReplyDeleteشیرین (مانند شیر)
سنگین (مانند سنگ)
حتما می دانید که در فارسی باستان و پهلوی واژگان به اهورایی و اهریمنی تقسیم می شده اند. مثلا واژه اهریمنی برای گفتن درائیدن بوده است. به همین شیوه برخی پسوندها هم اهریمنی بوده اند از همین روست که مثلا ما دردآلود ننگ آلود گل آلود داریم ولی مثلا عشق آلود نداریم. تصور می کنم که گین هم از همان پسوندهای اهریمنی است.
ReplyDeleteادم خوبه تو زندگیش پسوند مردم نباشه مثل همین گین
ReplyDeleteهمیشه باید پیشوند بود.........................
خیلی جالب بود ...گاهی حسش کرده ام...
ReplyDeleteزین پس با رعایت قوانین کپی رایت و تاکید بر این رعایت در مکالمات استفاده می شود ...
ReplyDelete