در این که بمبگذاری زاهدان یک فاجعه انسانی است تردیدی ندارم، در این که چنین فاجعهای ماحصل سیاستهای غلط حاکمیت در برخورد با قومیت هاست هم ایضن. تاکید میکنم اشاره به سیاست غلط حاکمیت به هیچ وجه به مبنای تبرئه سازمان تروریستی جندالله نیست. به باورم هیچ سیاست غلطی کشتار آن همه بیدفاع غیر نظامی را توجیه نمیکند. میان همهی این حرفها نوشته هایی بودند در وبلاگستان که به گمانم از بیخ و بن باطلند: نوشتههایی که بمبگذار انتحاری حادثه زاهدان را با حسین فهمیده مقایسه کرده ، این دو واقعه را به یک چوب راندهاند.حسین فهمیده در حال دفاع از مرزهای سرزمینش برابر دشمن تا بن دندان مسلحی بود که فجایعی چون کشتار غیر نظامیان، غارت اموال و تجاوز های دستهجمعی را در همان اندک زمان اشغالگری در کارنامهاش ثبت کرده بود. حضراتی که اقدام حسین فهمیده را از جنس بمبگذاری انتحاری میدانند کاش لااقل ذکر میکردند با دشمن مسلحی که پشت در خانه آدمی همه چیزش را نشانه گرفته باید چه کرد؟
حسین فهمیده در زمان جنگ برابر نظامیان اشغالگر در عرصه جنگی نابرابر با اسلحه جان تانک دشمن را منهدم کرد و شهید شد، بمب گذار انتحاری زاهدان در زمان صلح تعدادی هموطن غیر نظامی بیسلاح را به قتل رساند؛ درک تفاوت این دو واقعن دشوار است؟ گمانم اندک زمانی دیگر، حضرات تحلیلگر سراغ شاهنامه هم میروند و آرش کمانگیر را خشونت طلب معرفی کرده، مینویسند ما اگر یک لیوان آب یخ به کمانگیرمان میدادیم و او فرصت دو سه روز فکر کردن داشت قطعن نمی رفت جان عزیزش را بر فراز البرز کوه در تیر کند... فهمیده و فهمیدهها وارثان روح سلحشوری مردمان این سرزمیناند که اگر نبود این روحیه تا کنون نه از تاک نشان بود نه از تاک نشان. فرق هست میان سلحشوری و جنایت، بعضیهامان نمیدانم چرا میل داریم این فرق را نبینیم
رفیق جان
ReplyDeleteفکر می کنم شما متوجه محتوای آن نوشته (یا نوشته ها) نشدید. متاسفانه لینک هم ندادید که خواننده طرف حساب شما را بشناسد و یا بتواند میان نظر شما و آنان قضاوت کرده و یکی را انتخاب کند. اما دست کم در مورد نوشته آرش کمانگیر باید بگویم حرف ایشان، تا آنجا که در تیتر هم قابل مشاهده است هیچ ارتباطی به نتایج و تبعات انفجارها ندارد. مثلا اینکه یکی به جلوگیری از حمله نظامی دشمن ختم شده و دیگری به کشته شدن انسان های بیگناه. (فارغ از اینکه بخواهم به قضاوت های شما بپردازم و سلحشوری را به نقد بگیرم) باید بگویم کل حرف کمانگیر این بود که "آن دو کودک چهارده ساله تا چه میزان به این مسایل آگاه بوده اند؟ حسین فهمیده چطور می توانسته تحلیل درستی از شرایط جنگ ایران و عراق داشته باشد؟ بمب گذار زاهدان در سن چهارده سالگی چطور باید تشخیص می داده اگر یکی از بستگان او (عبدالمالک ریگی) را کشته اند دلیلش این نیست که ظلمی شده، بلکه دلیلش این است که حقش بوده که کشته شود؟
جای بحث زیاد است. البته به شرط اینکه برای درک کلام یکدیگر تلاش کنیم.
موفق باشید
منم دلم گرفت از عکس فهمیده که گذاشته بودند کنار عکس ریگی. باید خجالت کشید از روی تمام اونهایی که سالهاست رنج مدام حاصل از جای خالی عزیزانشون را تحمل می کنند تا تمامیت ارضی این مملکت حفظ بشه و بعد کسانی من باب روشنفکرمابی تمام ارزشها را زیر سوال ببرند. باید خجالت بکشیم از این نمک نشناسیمون
ReplyDeleteتا جایی که من اطلاع دارم لقب حسین فهمیده دوم را به شخصی دادند که فرد مهاجم را توی بغلش گرفت و به در قسمت مردانه انداخت و خودش هم زمان با فرد مهاجم به شهادت رسید این شهید دو بچه داره یکی شیرخوار و دیگری سه سال...
ReplyDeleteشاید اشتباه متوجه اصل خبر شده باشید.
فرق هست اما به نظرت اون پسر 13 ساله این فرق رو می فهمه؟
ReplyDeleteمن با کلیت حرفت موافقم که این دو حرکت اساسا مىتوانند با هم متفاوت باشن. اما بهنظر من هر تشکیلاتی که بچه 14 ساله را تشویق کند به حمله انتحاری تشکیلات بیرحم و کثیفی است.
ReplyDeleteامیرحسین. من با این حرفت که این دو تا ربطی به هم ندارند موافقم اما با اینکه اسم رفتار یه بچه سیزده ساله رو که هنوز به سن تصمیم گیری منطقی نرسیده رو بذاری سلحشوری صد در صد مخالفم. سیزده سالگی سن کشتن غول بازی های کامپیوتریه. نه کشتن خودت زیر تانک.
ReplyDeleteبه نظر من آن تروریست نوجوان هم قربانی تفکر و تربیتی است که از کودکی به او تزریق شده. شاید فکر میکرده دارد فداکاری بزرگی میکند و درنهایت پاداش خواهد گرفت. مشکل تفکر آن نوجوان نیست. مشکل محدودیتی است که اجازهی داشتن تفکر مستقل را از انسانها میگیرد.
ReplyDeleteیه چیز دیگه رو هم اضافه کنم. باید این رو هم در نظر بگیری که اون جوان یا نوجوانی که حمله انتحاری انجام میده سیستم ارزش گذاری اش با من و تو فرق داره. اون رفتار خودش رو جنایت نمی دونه. این من و توییم که داریم از بیرون بهش ارزش اخلاقی مثبت یا منفی می دیم. در سیستم فکری اون فرضا زمین باید از نحس وجود شیعه پاک شه. داره از دینش دفاع می کنه. همونطور که یکی ممکنه از سرزمینش دفاع کنه. اما چرا من میگم این دو تا به هم ربطی ندارند؟ چون در ظرف زمانی و مکانی یکسانی نیستند. اساسا مقایسه یه نوجوان در سالهای اول جنگ و بعد انقلاب و در موقعیت جنگی با یه نوجوان در این زمان و مکان نادرست و بی معنیه. یعنی اصلا این دو قابل مقایسه نیستند که حالا بخوایم بحث کنیم که مشابه یا متفاوتند.
ReplyDeleteدروود وبلاگ خوب و زیبایی داری
ReplyDeleteاز اون نوشتن نام کسی بر روی تمام صفحات تا اون عفریته ای که گاهی به جانت می افتد تا لبخندی که خدا در تاریکی آفرید
در مورد این پست آخر هم باید بگویم کتاب مزرعه حیوانات یا "قلعه حیوانات " جورج اورول رو خوندی یا نه؟
اگه خوندی میفهمی قضیه چیه و اگه نه حتما بخونش
مایل بودی به من سر بزن
بدرووود
خجالت داره..
ReplyDeleteشاید اسم حسین عزیز رو هم نبریم بهتر باشه.
واقعا خجالت آوره که اصلا بخواییم حسین فهمیده رو با کسی مقایسه کنیم اونم...!
ReplyDeleteاین اسطوره ایرانی در دفاع از کشورش همیشه باعث افتخار ماست.
اون زمان آدم بزرگا مجبور به جنگ نبودند چه برسه به یه نوجوان 13 ساله...
ReplyDeleteکدوم ترغیب به حمله انتحاری ؟!
جدا از تمام اینها من دلم میسوزه برای تمام 13 ساله های بیگناه. فهمیده اگرچه شجاع بود و برای هدف درستی جنگید اما هیچ افتخاری برای ما نیست که 13 ساله ها را از روی نیمکت به زیر تانک میکشیمو بهشون فقط مدال میدیم.
ReplyDeleteبسیار عالی نوشته اید.
ReplyDeleteمن چیزی ندارم به سرمه و ساناز اضافه کنم...
ReplyDeleteسوژه پیدا میکنیا !
ReplyDeleteمن همیشه در می مانم از انگیزه ی کشتن یک انسان ، حال به هر دلیل که می خواهد باشد ، قضاوت در مورد آدمها و خوب و بد بودنشان کار ما نیست ، چه برسد به اینکه جان هم بگیریم از آنها.
ReplyDeleteاین حمله ها ، این بی رحمی ها ، این حق کشی ها ، این دورویی ها ، این جنایت ها و این هزاران های دیگر به راستی که شایسته ی روح آدمی نیست ، کجاست گوش شنوایی که فریاد زنم آی مردم ! آی آدمها ! بیایید قدری آدم باشیم ، قدری لایق واژه ی انسان ...
جناب امیر عزیز
ReplyDeleteمن مطلب اون آقایون رو خوندم منظور تقبیح شرایط کودک - سرباز بود
و شاید هم یه مقدار دلسوزی درمورد ژسربچه ترورویست درش مستتر بود که از این قسمتش فک می کنم خوشت نیومد ولی من به شخصه دلم براش سوخت
توجه کن که صحبت سر اون بچه است و مثلا کسی نفر دوم رو با حسین فهمیده مقایسه نکرده
هرچند اون هم قائدتا نا آگاه و شاید بی سواد و مسلما قربانی ایدئولوژی بوده ولی چون تو دهه سوم زندگیش بوده میشه گفت مسولیت کارش با خودشه ولی درمورد این بچه تقریبا شبیه بهنود شجاعیه که یادمه خودتم برا نجاتش تلاش می کردی
ReplyDeleteامیرجان ببخشید که مجبور شدم این نظر رو بازم ادامه بدم
ReplyDeleteولی اتفاقا شباهت این دو ماجرا در کودک بودن قهرمان-ضدقهرمان داستانه
این که کاش فرصت پیدا می کردن 10 سال بعد راهشونو انتخاب می کردن، هر راهی که می رفتن اونوقت می شد اسم حماسه یا جنایت روش گذاشت
راستی من هرروز به خونه مجازیت میام، فکرت و قلمت رو تحسین می کنم دوست من
دوست داشتم این نوشته رو. نمی دونم چه مرضی در ما پیدا شده که تا جایی که می تونیم دوست داریم تخریب کنیم یک سری مفاخر رو. این روزها به شدت رنگ باحالی و روشنفکری داره این حرف ها!!!
ReplyDelete