Sunday, November 6, 2005

من چه تلخم امروز و اصلا هيچ جايم هوشيار نيست

ميدونی سانچو...يه وقتايی فکر ميکنم مسيح ادم خوشبختی بوده...ميگن اون به صليب کشيده شد تا بار گناهان بشريت رو به دوش بکشه...بشريتی رو که عاشقش بود...مسيح نتونست مشکل انسانها رو حل کنه ولی خودشو با اين کار تسکين داد...اين تسکين وقتی در برابر رنج اطرافيانت به زانو در ميای خيلی مهمه...برای همين ميگم مسيح ادم خوشبختی بوده...


سانچو: ارباب!پس اوضاع تو خيلی وخيمه که نه ميتونی مشکل کسی رو حل کنی،نه ميتونی بار غم کسی رو برداری،نه خير سرت ميشه به صليب کشيدت...


پی نوشت يک: مهدی عزيز چراغ ازاديخواهی رو روشن کرد...قراره باهم بنويسيم...


پی نوشت دو:خوب بالاخره از خجالت لنگی های عزيز در اومديم!ظرف ۲۰ سال گذشته اين دومين بازی بود که نديدم اولين بار سال ۷۸ وسط بلوای کوی دانشگاه بوديم دومين بار ديروز سر کلاس ايين نامه تشريف داشتيم.به اين سيکل نزولی عرفا ميگن قبض روح انسانی!!!

46 comments:

  1. تولد دوباره ی آزادی خواهی مبارک!

    ReplyDelete
  2. مهم نتيجه بازيه آقا منم نديدم/ اين چه تيتريه بابا جون/لينکتو گذاشتم که بيام اينجا  با روحیه خوبت سروحال بشم! / ولی خودمونيم نوشته اولت قشنگ بود/ ميدونی بعضيا  اعتقاد داشتند مسيح خود آزاری داشته!مخصوصا روانشناسا./تيتر بعديت يه تيتر سبزه نه؟

    ReplyDelete
  3. سلام... من معتقدم اون تحريفی که گفته می‌شه توی مسيحيت رخ داده٬ توی متن انجيل نيست بلکه توی برداشت‌های اشتباه يا اشتباهات عمدی در برداشت از انجيل رخ داده... اين که مسيح گفته «من بار گناهان شما را به دوش می‌کشم»٬ معنی‌ش اين نيست که من مجازات می‌شم تا شما مجازات نشين. بلکه به اين معني‌ه که شما گناه‌کاريد و من مجازات می‌شوم. يا من به خاطر گناهی که شما کرده‌ايد مجبورم اين رنج رو تحمل کنم... مسيح تصميم بر به دوش کشيدن بار گناه کسی نداشت بلکه مردم اين بار رو بر دوشش تحميل کردن... يا حق!

    ReplyDelete
  4. من فکر نمی کنم دن کیشوت بعد از این جواب سانچو ساکت مونده باشه. اون حتمن با شور و شعف مشغول دادن توضیحاتی یا تعریف خاطراتی شده...

    ReplyDelete
  5. شما که تازه از خونه بابا برگشتی! منظورم اينه که هيچی با حال تر از این نيست که گهگاهی بری خونه پدری. ولی وای به اون روزی که خونه بابات زندگی کنی! نه اونا می فهمن چته نه تو می فهمی اونا چه شونه. هیچ کدوم هم گناهی نداریم مشکل در استقلال طلبی تو و وابستگی اوناست. منم ديشب حالم خراب بود. حالا اينا چه ربطی به حرفای تو داشت الله اعلم!

    ReplyDelete
  6. محمد جواد شکریNovember 6, 2005 at 6:00 AM

    سلام..خوبی..منم برد اس اس رو تبريک می گم....ازاديخواهی مبارک..............افق آزادی جاش عوض شد..کوچ کردم....ميبينی بالا ادرس رو ديگه.........پس بجنب بيا.

    ReplyDelete
  7. اين خودش خيلی خوبه که اين حس به تو دست ميدهد.

    ReplyDelete
  8. حداقل حس همدردی که هست.

    ReplyDelete
  9. سلام. از طرف ارباب بزن تو دهن سانچو اين بارو  بد اومده اين همه توانايييييييييييی!!!

    ReplyDelete
  10. نخواستی ارباب از طرف من بزنه تو دهنش!

    ReplyDelete
  11. سلام....خيلی خيلی زيبا بود....موفق و پيروز باشی.
    زندگی قصر دل انگيز خيال
    زندگی زمزمه گرم جهان
    زندگی بوی دل آويز وصال
    زندگی آينه پاک زمان

    در نگاه گل سرسبز وجود
    در دل شادی و شور
    در سراپرده ای از بود و نبود

    زندگی رسم خوش عاطفه هاست
    گردش چرخ حيات
    طپش قلب زمين
    انعکاس گل نورانی مهر بر
    بلندای تن آينه ها

    زندگی خنده زيبای اميد
    بر شب تيره يأس
    تابش نور خدا بر دل مرده خاک

    زندگی سنبل عشق
    زندگی شادی و شوق
    زندگی يکسره پيوند صفاست
    زندگی زيباست

    ReplyDelete
  12. هيم!حالا شروع کردی پيامبرا رو دوره کنی!..وبلاگتون مبارک!

    ReplyDelete
  13. صورتک خیالیNovember 6, 2005 at 10:29 AM

    هر وخ مردی هوار کنم تا خبر بشم بيام ببينم چه کاری از دستم باست بر مياد رفيق جون.!

    ReplyDelete
  14. اولا که آقا ريما باخت هيچم گريه نداره..اين همه ما برديم يه بارم شما ببرين خوش باشين ما پرسپوليسی ها ی سابق فروتن تر از اين حرفاييم جـــــیــــــــگر!!

    ReplyDelete
  15. پستت هم خيلی دوس داشتنی بود ياد کليسا افتادم و ياد قولی که به خودم آخرين بار توی کليسا دادم که تا ۶ ماه ديگه اينجا نمی يام و الان که نوشتت خوندم ديدم ۶ ماه راستی راستی گذشته و افکار صورتی برای فردا در ذهنم جرقه زد!

    ReplyDelete
  16. سلام امير جان ... تبريک ميگم .. برد استقلال رو ... ما که خيلی وقته از هياهوی بازيها دوريم ديگه همچين برامون فرقی نداره کی ببره کی ببازه .. انگاری همه جوره داريم بی هويت ميشيم ..!!!! ( اینم گفتم  که فقط يه چيزی گفته باشم !!) .. فکر کنم کم کم ديگه قات حسابی بزنم!

    ReplyDelete
  17. تو ليست کسايی بودی که وقتی استقلال برد يادشون افتادم :) ... تبريک ميگم .. هرچند برد استقلال امری عادی و طبيعيست ;)

    ReplyDelete
  18. تبريك ميگم بابت ديروز ؛)

    در ضمن مرسي ، من حالم خوبه ، فقط اپديتم نمياد ...

    ReplyDelete
  19. سكوت من سرشار از ناگفتني هاست ...

    ReplyDelete
  20. عيسی دو انديشه مرکزی دارد:ملکوت خداون و عدالت بر روی زمين . قديسان به خاطر اين دو انديشه کشته شدند.
    عيسی کلکوت خداوند را در قلب انسانها ديد و به خاطر همين خودش رو به مرگ سپرد که ثابت کند تنها با شهامت او اين اهميت را درک خواهيم کرد.عيسی به روحانيون نشان داد که قدرت زمينی را برای خود نمی خواهد و به سادگی خودش رو رستگار کرد.اما اگر از مرگ رو برميگرداند،قربانی او کامل نمی بود.عيسی ميدانست که تنها واژه ها و آموزشهای او کامل نيستند.پس تصميم گرفت خود را تسليم صليب نمايد،تا مطمئن شود مرگ، آموزشهای او را برای هميشه در انديشه ی حواريونش حک خواهد کرد.

    ReplyDelete
  21. ديگه آسمون هم داره منو شرمنده ميکنه! بابا بـــی خيال شو ديگه آسمون..(نه نشویـــا!)

    ReplyDelete
  22. هر کی هم به اندازه خودش خوشبخت است.

    ReplyDelete
  23. همين دور و ورام. امری باشه؟!

    ReplyDelete
  24. خوشحالم که آزاديخواهی دوباره نوشته ميشه...

    ReplyDelete
  25. گاهی آدم بدن اينکه خودش بفهمه...باعث تسکين آلام ديگرون ميشه...

    ReplyDelete
  26. اگر ميشد بار اطرافيان رو به دوش کشيد و اونها رو از رنج نجات داد،‌ چه خوب ميشد... البته تا حدی ميشه... ولی خوب حد داره ديگه...

    ReplyDelete
  27. بادا شادمانی که رسد از پس کوه

    ReplyDelete
  28. غصه نخوريا...

    ReplyDelete
  29. بابا تو هم همچين بدبخت نيستی !

    ReplyDelete
  30. که اينطوررر

    ReplyDelete
  31. زياد خودت رو واسه بشريت و فوتبال ناراحت نکن. پيش مياد ديگه

    ReplyDelete
  32. از شما بعيد بود که نديده باشيد!

    ReplyDelete
  33. سلام. می دونم کلاس آيين نامه رانندگی بد درديه. اما دردش اينجا تو وبلاگ شما بيشتر عيان شده چون از آپ های هر روزی خبری نيست!

    ReplyDelete
  34. صورتک خیالیNovember 8, 2005 at 4:06 AM

    کلی حال کردم بابا‌ُ با کلاس شدی پسر! ...اين اولين باره که ميام اينجا و اپديت نشده!

    ReplyDelete
  35. سلام امير جان،من ميگم اگر مسيح زنده ميموند و به بشريت کمک ميکرد، بهتر نبود؟؛)))

    ReplyDelete
  36. آخيش. بعد از مدت ها دوباره گذرم به اينجا افتاد. بهار نارنج  يا بابونه يادت نره. خير پيش

    ReplyDelete
  37. پس چرا آپديت نکردی؟

    ReplyDelete
  38. حس بحث ندارم. اگه نه می تونستم قشنگ اين موضوع که مهدی گفته بود را باز کنم و ياد دوران روحانيتم بيفتم.اما چه کنم از هر بحثی فراری ام

    ReplyDelete
  39. کی گفته تو تلخی جيييگر؟ اين حرفها چيه رفيق؟ در مورد مسيح حق با توئه ولی... بی انصاف الان بيشتر از هزار روزه که استقلال داره می بره پرسپليس رو يا مساوی می شن!

    ReplyDelete
  40. از شما چه پنهون... جو خر خونی گرفته بودمون کوبيديم رفتيم تا دانشگاه که فوتبال رو نبينيم و سر کلاس ببينيم. ولی رفتيم بوفه با جماعت پر سر و صدا تا ته فوتبال رو ديديم! آآی حال داد!

    ReplyDelete
  41. چه هنگام مي زيسته ام ؟

    كدام باليدن و كاستن را

                               من

    كه آسمان خودم چتر سرم نيست ؟

    ReplyDelete
  42. امير عزيز، من اون جمله رو کمی به شوخی نوشتم، و منظورت رو هم کاملا متوجه شدم، يعنی مخاطب من تو نبودی...

    ReplyDelete
  43. آقا يکی ظرف اب بريزه زوی امير شايد بهوش آمد.

    ReplyDelete
  44. هنوز شيرين نشده اوقاتت؟

    ReplyDelete
  45. هر کی خودشو تسکين بده خوشبخته؟

    ReplyDelete
  46. سلام... تو که هنوز تلخی و هنوز هم که هيچ جات هشيار نيست...

    ReplyDelete