ميدونی سانچو...يه وقتايی فکر ميکنم مسيح ادم خوشبختی بوده...ميگن اون به صليب کشيده شد تا بار گناهان بشريت رو به دوش بکشه...بشريتی رو که عاشقش بود...مسيح نتونست مشکل انسانها رو حل کنه ولی خودشو با اين کار تسکين داد...اين تسکين وقتی در برابر رنج اطرافيانت به زانو در ميای خيلی مهمه...برای همين ميگم مسيح ادم خوشبختی بوده...
سانچو: ارباب!پس اوضاع تو خيلی وخيمه که نه ميتونی مشکل کسی رو حل کنی،نه ميتونی بار غم کسی رو برداری،نه خير سرت ميشه به صليب کشيدت...
پی نوشت يک: مهدی عزيز چراغ ازاديخواهی رو روشن کرد...قراره باهم بنويسيم...
پی نوشت دو:خوب بالاخره از خجالت لنگی های عزيز در اومديم!ظرف ۲۰ سال گذشته اين دومين بازی بود که نديدم اولين بار سال ۷۸ وسط بلوای کوی دانشگاه بوديم دومين بار ديروز سر کلاس ايين نامه تشريف داشتيم.به اين سيکل نزولی عرفا ميگن قبض روح انسانی!!!
تولد دوباره ی آزادی خواهی مبارک!
ReplyDeleteمهم نتيجه بازيه آقا منم نديدم/ اين چه تيتريه بابا جون/لينکتو گذاشتم که بيام اينجا با روحیه خوبت سروحال بشم! / ولی خودمونيم نوشته اولت قشنگ بود/ ميدونی بعضيا اعتقاد داشتند مسيح خود آزاری داشته!مخصوصا روانشناسا./تيتر بعديت يه تيتر سبزه نه؟
ReplyDeleteسلام... من معتقدم اون تحريفی که گفته میشه توی مسيحيت رخ داده٬ توی متن انجيل نيست بلکه توی برداشتهای اشتباه يا اشتباهات عمدی در برداشت از انجيل رخ داده... اين که مسيح گفته «من بار گناهان شما را به دوش میکشم»٬ معنیش اين نيست که من مجازات میشم تا شما مجازات نشين. بلکه به اين معنيه که شما گناهکاريد و من مجازات میشوم. يا من به خاطر گناهی که شما کردهايد مجبورم اين رنج رو تحمل کنم... مسيح تصميم بر به دوش کشيدن بار گناه کسی نداشت بلکه مردم اين بار رو بر دوشش تحميل کردن... يا حق!
ReplyDeleteمن فکر نمی کنم دن کیشوت بعد از این جواب سانچو ساکت مونده باشه. اون حتمن با شور و شعف مشغول دادن توضیحاتی یا تعریف خاطراتی شده...
ReplyDeleteشما که تازه از خونه بابا برگشتی! منظورم اينه که هيچی با حال تر از این نيست که گهگاهی بری خونه پدری. ولی وای به اون روزی که خونه بابات زندگی کنی! نه اونا می فهمن چته نه تو می فهمی اونا چه شونه. هیچ کدوم هم گناهی نداریم مشکل در استقلال طلبی تو و وابستگی اوناست. منم ديشب حالم خراب بود. حالا اينا چه ربطی به حرفای تو داشت الله اعلم!
ReplyDeleteسلام..خوبی..منم برد اس اس رو تبريک می گم....ازاديخواهی مبارک..............افق آزادی جاش عوض شد..کوچ کردم....ميبينی بالا ادرس رو ديگه.........پس بجنب بيا.
ReplyDeleteاين خودش خيلی خوبه که اين حس به تو دست ميدهد.
ReplyDeleteحداقل حس همدردی که هست.
ReplyDeleteسلام. از طرف ارباب بزن تو دهن سانچو اين بارو بد اومده اين همه توانايييييييييييی!!!
ReplyDeleteنخواستی ارباب از طرف من بزنه تو دهنش!
ReplyDeleteسلام....خيلی خيلی زيبا بود....موفق و پيروز باشی.
ReplyDeleteزندگی قصر دل انگيز خيال
زندگی زمزمه گرم جهان
زندگی بوی دل آويز وصال
زندگی آينه پاک زمان
در نگاه گل سرسبز وجود
در دل شادی و شور
در سراپرده ای از بود و نبود
زندگی رسم خوش عاطفه هاست
گردش چرخ حيات
طپش قلب زمين
انعکاس گل نورانی مهر بر
بلندای تن آينه ها
زندگی خنده زيبای اميد
بر شب تيره يأس
تابش نور خدا بر دل مرده خاک
زندگی سنبل عشق
زندگی شادی و شوق
زندگی يکسره پيوند صفاست
زندگی زيباست
هيم!حالا شروع کردی پيامبرا رو دوره کنی!..وبلاگتون مبارک!
ReplyDeleteهر وخ مردی هوار کنم تا خبر بشم بيام ببينم چه کاری از دستم باست بر مياد رفيق جون.!
ReplyDeleteاولا که آقا ريما باخت هيچم گريه نداره..اين همه ما برديم يه بارم شما ببرين خوش باشين ما پرسپوليسی ها ی سابق فروتن تر از اين حرفاييم جـــــیــــــــگر!!
ReplyDeleteپستت هم خيلی دوس داشتنی بود ياد کليسا افتادم و ياد قولی که به خودم آخرين بار توی کليسا دادم که تا ۶ ماه ديگه اينجا نمی يام و الان که نوشتت خوندم ديدم ۶ ماه راستی راستی گذشته و افکار صورتی برای فردا در ذهنم جرقه زد!
ReplyDeleteسلام امير جان ... تبريک ميگم .. برد استقلال رو ... ما که خيلی وقته از هياهوی بازيها دوريم ديگه همچين برامون فرقی نداره کی ببره کی ببازه .. انگاری همه جوره داريم بی هويت ميشيم ..!!!! ( اینم گفتم که فقط يه چيزی گفته باشم !!) .. فکر کنم کم کم ديگه قات حسابی بزنم!
ReplyDeleteتو ليست کسايی بودی که وقتی استقلال برد يادشون افتادم :) ... تبريک ميگم .. هرچند برد استقلال امری عادی و طبيعيست ;)
ReplyDeleteتبريك ميگم بابت ديروز ؛)
ReplyDeleteدر ضمن مرسي ، من حالم خوبه ، فقط اپديتم نمياد ...
سكوت من سرشار از ناگفتني هاست ...
ReplyDeleteعيسی دو انديشه مرکزی دارد:ملکوت خداون و عدالت بر روی زمين . قديسان به خاطر اين دو انديشه کشته شدند.
ReplyDeleteعيسی کلکوت خداوند را در قلب انسانها ديد و به خاطر همين خودش رو به مرگ سپرد که ثابت کند تنها با شهامت او اين اهميت را درک خواهيم کرد.عيسی به روحانيون نشان داد که قدرت زمينی را برای خود نمی خواهد و به سادگی خودش رو رستگار کرد.اما اگر از مرگ رو برميگرداند،قربانی او کامل نمی بود.عيسی ميدانست که تنها واژه ها و آموزشهای او کامل نيستند.پس تصميم گرفت خود را تسليم صليب نمايد،تا مطمئن شود مرگ، آموزشهای او را برای هميشه در انديشه ی حواريونش حک خواهد کرد.
ديگه آسمون هم داره منو شرمنده ميکنه! بابا بـــی خيال شو ديگه آسمون..(نه نشویـــا!)
ReplyDeleteهر کی هم به اندازه خودش خوشبخت است.
ReplyDeleteهمين دور و ورام. امری باشه؟!
ReplyDeleteخوشحالم که آزاديخواهی دوباره نوشته ميشه...
ReplyDeleteگاهی آدم بدن اينکه خودش بفهمه...باعث تسکين آلام ديگرون ميشه...
ReplyDeleteاگر ميشد بار اطرافيان رو به دوش کشيد و اونها رو از رنج نجات داد، چه خوب ميشد... البته تا حدی ميشه... ولی خوب حد داره ديگه...
ReplyDeleteبادا شادمانی که رسد از پس کوه
ReplyDeleteغصه نخوريا...
ReplyDeleteبابا تو هم همچين بدبخت نيستی !
ReplyDeleteکه اينطوررر
ReplyDeleteزياد خودت رو واسه بشريت و فوتبال ناراحت نکن. پيش مياد ديگه
ReplyDeleteاز شما بعيد بود که نديده باشيد!
ReplyDeleteسلام. می دونم کلاس آيين نامه رانندگی بد درديه. اما دردش اينجا تو وبلاگ شما بيشتر عيان شده چون از آپ های هر روزی خبری نيست!
ReplyDeleteکلی حال کردم باباُ با کلاس شدی پسر! ...اين اولين باره که ميام اينجا و اپديت نشده!
ReplyDeleteسلام امير جان،من ميگم اگر مسيح زنده ميموند و به بشريت کمک ميکرد، بهتر نبود؟؛)))
ReplyDeleteآخيش. بعد از مدت ها دوباره گذرم به اينجا افتاد. بهار نارنج يا بابونه يادت نره. خير پيش
ReplyDeleteپس چرا آپديت نکردی؟
ReplyDeleteحس بحث ندارم. اگه نه می تونستم قشنگ اين موضوع که مهدی گفته بود را باز کنم و ياد دوران روحانيتم بيفتم.اما چه کنم از هر بحثی فراری ام
ReplyDeleteکی گفته تو تلخی جيييگر؟ اين حرفها چيه رفيق؟ در مورد مسيح حق با توئه ولی... بی انصاف الان بيشتر از هزار روزه که استقلال داره می بره پرسپليس رو يا مساوی می شن!
ReplyDeleteاز شما چه پنهون... جو خر خونی گرفته بودمون کوبيديم رفتيم تا دانشگاه که فوتبال رو نبينيم و سر کلاس ببينيم. ولی رفتيم بوفه با جماعت پر سر و صدا تا ته فوتبال رو ديديم! آآی حال داد!
ReplyDeleteچه هنگام مي زيسته ام ؟
ReplyDeleteكدام باليدن و كاستن را
من
كه آسمان خودم چتر سرم نيست ؟
امير عزيز، من اون جمله رو کمی به شوخی نوشتم، و منظورت رو هم کاملا متوجه شدم، يعنی مخاطب من تو نبودی...
ReplyDeleteآقا يکی ظرف اب بريزه زوی امير شايد بهوش آمد.
ReplyDeleteهنوز شيرين نشده اوقاتت؟
ReplyDeleteهر کی خودشو تسکين بده خوشبخته؟
ReplyDeleteسلام... تو که هنوز تلخی و هنوز هم که هيچ جات هشيار نيست...
ReplyDelete