صحبت از پژمردن يک برگ نيست/وای جنگل را بيابان ميکنند/دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان ميکنند/هيچ حيوانی به حيوانی نميدارد روا/آنچه اين نامردمان با جان انسان ميکنند
گيجم.ميخواهم از داريوش فروهر و پروانه اش بنويسم.از بدن تکه تکه شده شان...از اخرين لحظات پروانه، وقتی داريوش را سلاخی ميکردند و از خشم داريوش که ميکوشيد آنان را از پروانه اش دور کند.از غيرت اسلامی عاملين و آمرين اين جهاد اکبر که از خون دو تن انسان کهنسال با بيش از هفتاد سال سن نگذشتند.کلمه ها در ذهنم می آيند و ميروند،اسم ها هم...سعيدی سيرجانی ،مجيد شريف،احمد ميرعلايی،ابراهيم زالزاده،پيروز دوانی،مختاری ،پوينده و...
ديگر سخن ياری نميکند.همين بس برای اعلام شرمساری!
پی نوشت يک: نميشود از قتل های زنجيره ای گفت و يادی از اکبر گنجی نکرد که در زندان، به جبران نورانی کردن تاريکخانه اشباح ذره ذره آب ميشود.
پی نوشت دو:برای سيد محمد خاتمی همين رسواکردن عاملان کشتار روشن فکران در ايران کفايت ميکند که در تاريخ اين مرز و بوم قدر بيند و بر صدر نشيند.جايت سبز سيد!
هيچ حيوانی به حيوانی نميدارد روا/آنچه اين نامردمان با جان انسان ميکنند...
ReplyDeleteخب اینا ست که آدما رو جاودان ميکنه... از هر کسی اسم ببری کاراش يادمون مياد ....
ReplyDeleteفردا که بهار آيد ... اين شب خيلی طولانی شده امير جان ... خيلی طولانی ... // اون شعر بالا خیلی خيلی زيبا بود.
ReplyDeleteاينم يکی از دلايلی که رضازاده نبايست اون کار و ميکرد
ReplyDeleteهيچ فرياد رسی نيست.............
ReplyDeleteگمان مبر که به پايان رسيد کار مغان / هزار باده ناخورده در رگ تاک است
ReplyDeleteاينجا اگه حرف بزنی می کشنت ! کتاب ناگفته های قتل های زنجيره ای نوری زاده رو بخون !!!
ReplyDeleteحقيقتش منم الان چند وقته بدج.ری دلتنگ خاتمی هستم...کاش هنوز بود.از گنجی هم ديگه نمی تونم بگم .....
ReplyDeleteسلام. در آستانه ارجاع قریب الوقوع پرونده ايران به شورای نگهبان ميخواستم نظرت رو راجع به مسئله هسته ای ايران بدونم...در ضمن بايد به خاطر شهامتت بهت تبريک بگم..خسته نباشی..
ReplyDeleteقربان ما اين شعر رو زياد از شما شنيديم ..... قدر خاتمی رو کم دونستيم انصافا ....
ReplyDeleteچیه؟ سالگرد قتلهای زنجیره ایی ؟ یا...
ReplyDeleteآخه آدم چی بگه؟کدومش رو بگه؟درد که يکی دو تا نيست!
ReplyDeleteمن هم منکر نبودش نيستم . قانون و عدالت يک طرف قضيه است و اخلال گران آن طرف ديگر ! درست مثل حقوق بشر !!! و برای همين هست که اين گونه موارد در تاريخ ثبت شده می ماند . دلت خوش !!!
ReplyDeleteدر مورد پست بلاگ شما هم بايستی بگم راستش ديگه طرف اين جور چيزها نمی رم ! افسوس و صد افسوس قانعم نکرد و بی چاره ماندن مسیر بهتر است که فراموش شود ! يا بايد فکر کرد و عمل کرد يا بايد گريخت ! عقيده کنونی من است . درست مثل قضيه سازگاری ؛ يا در محيط خويش را سازگار می نمايی يا تغيير می دهی يا کوچ می کنی ! هر چه سعی کردم مرا برای تغييرش نساخته اند . پس در عرصه خودم تغييرات را پديدار می کنم و آن را به اهل فن اش می سپارم !!!
ReplyDeleteزنده ذليلان ........مممممم .... می شه توش مکث کرد و هی از اول خوندش .
ReplyDeleteپوستين خلق را خواندم اون لينک مربوط به جوان ترين زندانی سياسی باز نمی شود.مهم ترين کار خاتمی همان بود که واداشت اين نظام اعتراف کند برخی عوامل اخلالگر در وزارت اطلاعات ج.ا. دست به قتل خودسرانه ی عده ای از فرهيخته گان زده اند.(ظاهرا تاوان آن حمله به کوی دانشگاه و باقی قضايا بود) روزی که خاتمی برای مرگ لاجوردی پيام تسليت فرستاد عکسش را از کيف پولم در آوردم .و هنگامی که بر خلاف تمام وعده هايش در انتخابات (انتصابات) مجلس هفتم شرکت کرد بهم حس انزجار دست داد .حس کردم که نارو خورده ام .بله من بين احمدی نژاد و خاتمی دومی را ترجيح می دهم . در نظامی که خون بهای من که زن هستم و ارزش شهادت دادن من در دادگاه نصف خون بهای يک مرد و گفتار او است ٫در کشوری که که محال است اجازه پیدا کنم حتی نامزد رياست جمهوری بشوم تنها به این جرم که زن هستم اينکه من چه چیز را ترجیح میدهم اهميت چندانی ندارد.من به خاتمی رای دادم چون انتخاب بهتری نداشتم.من برای کشورم بهتر از اين ها را می خواهم هر چند که از توانم خارج است.
ReplyDeleteاگر قدر خاتمی رو ندونستيم٬ از اين به بعد قدر خاتمی ها رو بدونيم و ياد بگيريم که هيچکس کامل نيست بايد بهترين رو از بين گزينه های موجود برگزيد... يا حق!
ReplyDeleteدرمورد خاتمی يه مقدار شک کردم/شايد زمان خيلی چيزارو بهمون ثابت کنه/شايد خلاف شايد موافق/در مورد رضازاده باهات موافقم/يکسری چيزا بهشون تکليف ميشه و اين نبايد دليل بد اومدنشون از افتخار آفرينيشون باشه/در پوستين خلقتو خوندم ولی اينجارو بيشتر دوست دارم!/ در مورد کامنتت هم خيلی ممنون/برام جالبه معمولا آدمهای متاهل از کلمه بانو استفاده ميکنن!/نه عزيز چيزی نيست فقط بيحوصلگی شديد از فشاره/جدا حوصله بلاگمو ندارم/اين اولين باره/بازم از توجهت ممنون/تو خودت به آدم حس خوبی ميدی/اينو ديروز بيکی گفتم!!
ReplyDeleteامير جان احساساتت واسه کشورت و درک مئ کنم.ولی تو با نوشتن اين چيزا بيشتر داری به کشورت خدمت می کنی يا اون پزشکئ که داره جون آدما رو نجات می ده.خدمت به ايران فقط از راه سياسی نيست و چه بسيار بودند امثال تو که در سکوتی ناجوانمردانه رفتند چه بسا که می توانستند به گونه ای ديگر به ايران بيشتر خدمت کنند
ReplyDeleteنمی دونم چرا همه جديدآ جای خاليه سيد رو حس می کنن وقتی که بود هيچکس به نبودنش فکر نمی کرد...هيچکس
ReplyDeleteباشد که قدر بيند و بر صدر نشيند. ( اين سجع از خودته؟)...و این بداهه هم تقدیم به دلت: « تلخند روز ها./ اما... / خورشيد گواه است که / می گذرند...»
ReplyDeleteسلام. يخ کردم.
ReplyDeleteدر مورد پست قبلت بايد بگم کاملن باهات موافقم نمیدونم چرا ما مردم اينجوری هستيم ؟؟اين خودخواهی که کسی رو به خاطر اينکه با علايق شخصی ما جور نيست محاکمه کنيم و زير سوال ببريم
ReplyDeleteخاتمی..چقدر هوا دلگيره وقتی ادم ميبينه که جلادای زندگی دارن تو اين مملکت حکومت ميکنن..اسم خاتمی یخودش به تنهايی ياد اورکلی حرفه
ReplyDeletehttp://book.weblogs.us/forbid.html
ReplyDeleteبه همين سادگی به همين خوشمزگی!!
ReplyDeleteهستيم زير سايه ی شما..آره راست ميگی به شدت تنبل شدم
ReplyDelete...no words
ReplyDeleteدر مورد پست قبل باهات موافق نيستم .. نميگم علاقه اون اشکال داره ولی ميدونی: قضيه مثه اين ميمونه که مثلا يه قهرمان المان وقتی ميره بالای سکو عکس هيتلر رو ببره بالا دستش چون بهش علاقه داره!! اين چه جور ابراز علاقس ؟ شک نکن وقتی همه دنيا ما رو تروريست ميدونن وقتی نماينده ورزشکارشون عکس بالاترين مقام مملکت رو بالا ميبره صورت جالبی نداره ... اينجوری که تو استدلال کردی ايشالا ايتاليا که تو جام جهانی قهرمان شد يکی يه عکس موسولينی بگيرن موقع اهدای جوايز!
ReplyDeleteهمصدا با نگاه [...]
ReplyDeleteچاکريم ! فيلتر نشده بود ؟؟
ReplyDeleteای دريغ و ای دريغ و ای دريغ...
ReplyDeleteنميشه چيزی گفت
ReplyDeleteسلام امير جان خوبی؟
ReplyDeleteسکوت، رساترین فریاد
ReplyDeleteو ما روزی کبوترانمان را پيدا خواهيم کرد....سالگرد قتل فروهر ها رو تسليت ميگم...من شايد با مبانی فکری اونها موافق نبودم اما خجالت ميکشم بگم توی کشورم کسی برای اینکه مثل حاکمان نظام فکر نميکرد به بدترین شکل کشته شد...من گرچه به دولت خاتمی انتقاداتی رو داشتم و دارم ولی جدا فکر میکنم ما وامدار خاتمی هستیم... حداقل حسنی که روی کار اومدن خاتمی داشت این بود که این جنایات وجهه ی دینی و ارزشی خودشو از دست داد و مشخص شد اين سری اقدامات هيچ تناسبی با اهداف اصلی انقلاب نداشته...همون طور که خودت هم اشاره کردی قتل های زنجيره ای سريعا ذهن انسان رو ميبره به طرف اکبر گنجی که چطور برای نشون دادن هويت جانی های قدرت طلب محبوس شده...!
ReplyDeletesalam,avalin bare ke weblogetoonoo mikhunam,bavar konin dashtam be foroohara fekr mikardam ke postetuno didam,faghat mitunam begam dametun garmzende va bad azadi
ReplyDeleteپس راست بود ميگفتن تو توده ای هستی...حرف سياسی از خودت در وکنی ؟
ReplyDelete