باران که ميبارد/تمام کوچه های شهر /پر از فرياد من است/که ميگويم:من تنها نيستم/تنها،منتظرم/تنها...(کيکاووس ياکيده)
باران که ميبارد بی قرارترم.همين!
پی نوشت کاملا بی ربط:پسرعمه های کره زمين متحد شويد!
پی نوشت کاملا بی ربط شديدا سوز آور(چيزی از جنس نشادر به گمانم):پسر عمه های طفلکی کره زمين ،قسم به خرمالو و روسری،متحد شويد!
پی نوشت درست حسابی :کاکو مهدی باز هم چراغ آزاديخواهی رو روشن کرد!
سانچو:نخير،ارباب کاملا مشاعرش رو داده رهن و اجاره.باز خدا پدر دون کيشوت رو بيامرزه ادای ادم های عاقل رو در مياورد اين يکی صراحتا خزعبلات ميگه و گلاب به روتون به مزخرف گفتنش افتخارم ميکنه...آه سروانتس خدا گور به گورت کنه که آوارم کردی!!!
اولا٬ بازم هی....
ReplyDeleteثانيا پس چرا اينجا بارون نمياد؟
ReplyDeleteپستی که می توان در آن گيج زد !
ReplyDeleteاگر باران هميشه ميباريد آنوقت......
ReplyDeleteباران بند آمده. پسر عمه های جهان هم احتمالن تا باران بعدی به متحد شدن فکر نخواهند کرد.
ReplyDeleteبه سانچو بگوييد که چه کسی ادای آدمهای عاقل را در«نمی آورد» که من دومی اش نباشم!
ReplyDelete:)))))))))) نمیری امیر که همش منو میخندونی. تو قات میزنی سروانتس بیچاره فحشش رو میخوره:))) خوش باشی داداش
ReplyDeleteسلام..خوبی امير جان.........داستان اين پی نوشته هات چيه؟
ReplyDeleteسلام . از دختر عمه های زمین خبر داري؟ يا آدرسی
ReplyDeleteببين روابط من و پسر عمه ام زياد خوب نيست من با کی متهد شم ؟
ReplyDeleteسلام... با اين استقبال پر شکوهی که از آزادی خواهی شد٬ من کلی انرژی گرفتم و کلی انگيزه پيدا کردم... فکر کنم نوشتن از عشق و صفا و صميميت بيشتر مشتری داره... ولی من يه قولی دادم حالا حالا هم پاش وايسادهم... ضمنآ اينجا هم داره بارون مياد... از اونها که دوستت دارم... يا حق!
ReplyDeleteطنزتان زيباست و مرا به ياد اين سخن آن فيلسوف ديوانه مي اندازد كه گفت : فقط يك دلقك مي داند كه چگونه ميتوان از خويشتن فراتر پريد . جلال بر خداوند و صلح بر شما باد .
ReplyDeleteديشب که بارون مث شلاق می اومد ؛ خوشحال بودم زير يه سقفم .
ReplyDeleteخرمالو و روسری!!!
ReplyDeleteاينجا برف اومده ۷ سانت! منم اولين زمين خوردگی روی برف زمستونيم رو امتحان کردم!
ReplyDeleteسلام .......
ReplyDeleteباران... شايد اين باران های پاييزی باعث می شه که من هر سال اين فصل مزخرف را بتونم تحمل کنم
ReplyDeleteگلاب به روتون .روم به ديوار نشادر همونNH4CL می باشد که بسيار در معادلات شتاب دار مکانيک کاربرد دارد؟
ReplyDeleteاون شعر بالا هم کم از لطافت باران نداشت ها. خيلی ناز بود.مرسی داداش:)
ReplyDeleteپسر عمه های جهان از چه لحاظ متحد شوند؟
ReplyDeleteيه موضوعی که مدتهاست ميخوام بهت بگم ارباب : کاش اشعاری رو که تو وبلاگت ميتويسی سطر به سطر بگذاری نه در يک خط و جدا شده به وسيله ی اسلش . نگران حجيم شدن پستها هستی ؟ ديگه اينکه ارباب مزخرفاتت رو عشق است . اين همه آدم عاقل يعنی دنيا واسه چهارتا ديوونه مثل ما جا نداره ؟
ReplyDeleteعقل کيلو چنده ... حالا مغز بگی یه چیزی ... اونم مغز گوسفند ... بگذریم الان اونم دیگه مشتری نداره . ولی عوضش موقع دک و پوز عاقل بودن که ميشه صفش تا کجاست ....
ReplyDeleteاصلن نميدونم چي شد سر از اينجا دراوردم. ولي خيلي با وبلاگت حال کردم. بسيار عالي مينويسي. کارت درست، سرت سلامت، روزت خوش و زيارت قبول :)
ReplyDeleteمنم با سانچو موافقم داش امير ;)
ReplyDeleteآنا گفتی برف يهو باز داغ دلمو تازه کردی دختر! نميدونی چه حالی ميده تو سربالايی پسيان وقتی ميری بالا همش برف رو زمينه ماشين مثه سگ سر ميخوره اينور اونور بعد صدای قرچ قوروچ برف زير لاستيکای ماشين وقتی دونه های برف ميخوره تو صورتت ... دلم خواست! خوش بحالت!
ReplyDeleteخب من فکر ميکنم بعضی وقتا اگه مشاعره مونو بديم اجاره ،جملاتی از افکارمون تراوش ميکنه که هرگز در هشياری کامل و عقل محض، بيرون نمياد. پس بهتره اينطوری باشه چه بسا که اينطوری خيلی چيزا را که در عالم بيداری نمی فهميم ،خواهيم فهميد
ReplyDeleteحالت خوبه امير جان ؟
ReplyDeleteپس کيکاووس ياکيده!
ReplyDeleteباران که ميبارد سبک پا تر ام.
ReplyDeleteخوش است خلوت اگر يار ....يار من باشد
ReplyDeleteامير ديگه ولت نميکنم بايد بگی در موردم چی می گفتين يالايالا يالا...مردم از فضولی...
ReplyDeleteسلام!
ReplyDeleteامشب وبلاگم را راه اندازی کردم ومیخوام به آدرسهائی که بهم دادی يکی يکی سر بزنم وببینم هرکی چطوری مینویسه .راستی تا چه حدی متنها رديابی ميشوند؟ اینجاتا چه حدی ازادی داريم؟
عنوان اين پست به اندازه ۷ - ۸ -۱۰ تا پست حرف واسه گفتن داره...دست مريزاد
ReplyDeleteسلام امير.خوبی؟باز اومدم اينجا حال کردم مرد.
ReplyDeleteرفتار خجالت آور حسین رضا راده در بالا بردن قاب عکس رهبر بالای سکو و در مقابل پرچم ایران؛ چهره قهرمان پوشالی را نمایان کرد!! گویا او پا در جای پای برادران خادم و ..... می گذارد!!! آبروی هر چه ايرانی است برد مرتيکه فکر ميکرد رستم دوران است!! آزادگی رستم و تختی تکرار نشدنی است!!! این عمل تکرار رفتار نازی ها و سلام هيتلری دادن است!!!
ReplyDeleteما که هر چی خونديم نفهميديم تو چی نوشتی ولی اگه تو بيايا حتما ميفهمی من چی نوشتم.
ReplyDeleteمممممممممم ........اوهومممممممممممم
ReplyDeleteپسر عمه های کره زمين؟؟!!.....
ReplyDeleteآخ جووووووووووووووون...خرمالو...
ReplyDeleteسلام رییس جونم. من که نفهمیدم چی گفتی لااقل با یه بار خوندن نمیشه فهمید کاکو! من آپم با یه گیر سه پیچ به رضازاده ی .
ReplyDeleteممنون امير جان
ReplyDelete